آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم یک خواستن مطلق شویم و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم پاسخ خویش را خواهیم گرفت.
شمع بگذارید...
فانوس بیاوزیرید...
امشب شب شام غریبان است
شب سیاه ستم
مشعل هاتان را روشن کنید
امشب زنان خیمه گاه چراغی ندارند
امشب کودکان آب، بی سر پناهند
امشب شب یتیمی جهان است
صحرا از تب می سوزد
آسمان می خواهد فرو بریزد
و گلی تازه به دنیا آمد.
خارخندید و به گل گفت سلام
…و جوابی نشنید؛
خار رنجید و هیچ نگفت؛
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا بود…
دست بی رحمی آمد نزدیک…
گل سراسیمه زه وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خزید
…و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید؛
گل صمیمانه به او گفت:سلام!