کیمیا

فرهنگ لغت دوران دانشجویی
واحد:واحد ها نه پاس میشوند و نه از بین میروند بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال میابند

چه حرف بی ربطی است که مرد گریه نمیکند
گاهی آنقدر بغض داری که باید مرد باشی تا گریه کنی

دیشب شب رویای تو بود و تو نبودی

در گوش من آوای تو بود و تو نبودی

دل زیر لب آهسته تمنای تو میکرد

در حسرت ایمای تو بود و تو نبودی

نقاشی دریا که کشیدم تک و تنها

محتاج تماشای تو بود و تو نبودی

آن عطر قلم - جوهر عشق و دل رسوا

خواهان هوس های تو بود و تو نبودی

صد قافیه زد دل به هوای سر کویت

دل وسعت دریای تو بود و تو نبودی

دیشب که گل از آیینه ماه گل انداخت

در فکر تمنای تو بود و تو نبودی

بچه ها نظرتون در مورد شعرهام چیه سروده خودم اند

من کودک درونم یکباره پر کشیده است از آفتاب عمرش رنگ سحر دمیده است

و چنان بی تابم که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا میخواند

تو را من چشم در راهم همه هنگام نه مثل نیما که میگوید شباهنگام:ناراحت:

سلام کیمیا جون، خوش اومدی به ایران انجمن:19:
اومده بودی تو پروفایلم، از از پشت در دیدمت:سوت:
خوش اومدی:1:

سلام کیمیای عزیز به ایران انجمن خوش اومدی :1:

قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آّ ب

درود بر شما

از لطفتون بینهایت سپاسگذارم و بهترین آرزوها رو واستون دارم:گل:

سلام بچه ها نظرتون در مورد شعرهام چیه سروده خودم بود:گل:

سلام
خیلی ممنون

سلام کیمیا جون خوبی؟؟؟ تو کدوم گروه کسی نیست؟؟؟؟

خواهش میکنم.
فعال موندگار باشی دوست گلم....

سلام بر شمااا کاربر تازه وارد خوش امدی به ایران انجمن...

سلامی از تمام عمق جانم
به تو ای دوست یار مهربانم
سلامی از محبت از ترنم
به تو ای بهتر از جان و روانم
سلامی از تمام عشق و هستی
به تو که چون گلی در دل نشستی
سلامی از تمام آسمان ها
فراتر از تمام کهکشان ها
سلامی از کویری خشک و بی آّ ب
که با شادی تو گشتست سیراب
سلامی از جهان آفرینش
سلامی از تمام درک و بینش
سلامی از صفا و مهربانی
به تو ای دوست که بهتر ز جانی

سلام کیمیاجان:11:
خیلی خوش اومدی به جمع ما عزیزم:دوست::گل:

عشق ازلی

خدایا عشق را ارزانی ام کن
خدایا یک نفس همراهی ام کن
خدایا بشکن این آیینه ها را
برایم عشق خود را آینه کن
خدایا شهر غربت را بسوزان
برایم عرش را شهر وطن کن
خدایا دیگر اینجا شهر من نیست
نه این شهر این دنیای من نیست
خدایا تو مرا از خود به در کن
به سر تا پای من رخت سفر کن
بسوزان عاشقان را در غم خود
نسوزد عاشقی بی عشق و بی خود
خدایا یک دمی در من نظر کن
تو گاهی از سر رحمت نظر کن
تو آبی بهر درمان عطش ها
تو نوری رهنمود رهنما ها
خدایا عشق تو خاکسترم کرد
که عشق آتش زدو خاکسترم کرد