• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.
M
امتیاز کسب شده
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تا بوده همين بوده

    یه وقتایی چه خوشحالی
    یه وقتایی دلت تنگه
    یکی حرفاتو می فهمهیکی انگار از سنگه
    چه آسون بهترین می شی
    چه آسونتر یه بیهوده
    چرا سردرگمی امروز
    تا بوده همین بوده
    واسه دلتنگی های تو
    یکی با گریه بیداره
    یکی چشماشو می بنده
    میره و تنهات میزاره
    با اینکه خسته ای شاید
    ازین دنیای پر از سختی
    یه احساسی بهت میگه
    چه بی اندازه خوشبختی
    زندگی زیباست اگرچه سخت است
    میدانم نمی شود معنا کرد ...


    زندگی زیباست اگرچه سخت است

    جاده ای است هموار اگرچه پرپیچ و خم است

    دفتری است کوچک اگرچه پر معناست

    آسمانی است آبی اگرچه گاهی بارانی

    خاطراتش زیباست اگرچه پر معماست

    و

    در آخر ...

    دریایی است طوفانی که ساحلش آرام و قرار ندارد.
    قربونت برم مهسای جون جونی من با این متن خیلی باحالت........

    خیلی خوشمان امد گلک.......دستت طلا خانمی.....دمت هات هات هات...
    اگه تمام شب برای از دست دادن خورشید گریه کنی ، لذت دیدن ستاره ها رو از دست می دی
    مثل باران خاطراتت ماندنيست
    لحن پر مهر صدايت خواندنيست
    گرچه ما اندک زماني در کنارت بوده ايم
    تا ابد مهر و وفايت ماندنيست .
    سلااااااام به مهسای گلم. شبت بخیر عزیزم. :احترام: و :دوست:


    فدات بشم خانمی.تو هم گلی اما عمرت گلی نباشه عزیزم......میبوسمت خانمی...
    سلام مهسای خوشگل خودم.خوووووبی عزیزم...چه خبرا خانمی؟

    خوووبی؟خوشی؟سلامتی؟

    چیکارا میکنی ناز گلم؟

    سلام مهسای گلـــم .
    مرسی از آرزوهای قشنگت :بغل:
    منم از عمق جان همین امید رو برات دارم.بوس بوس:گل:

    دعاي باران
    خشكسالي امان مردم را بريده بود، چنانكه ديگر هيچ كاري را نمي توانستند انجام دهند.
    بزرگان شهر در جمعي كه داشتند به اين نتيجه رسيدند كه مردم شهر را جمع كنند و همگي دعاي باران بخوانند، واز خدا بخواهند كه با بارش باران آنها را از خشكسالي نجات دهد.
    همه مردم در ميدان شهر جمع شدند و منتظر روحاني شهر بودند تا بيايد و دعاي باران را شروع كنند، بالاخره روحاني آمد و رو به مردم كرد و گفت : تا به امروز نمي دانستم چرا ما از گرفتاري و خشكسالي نجات نمي يابيم ولي امروز با ديدن شما متوجه شدم ، چرا كه همه ما اينجا جمع شده ايم تا از كائنات بخواهيم بر ما باران نازل كند، ولي در جمع شما فقط همين دختر بچه اي كه اين جلو نشسته با چتر آمده واين يعني فقط يكي از ما به دعايي كه مي كنيم ايمان داريم .
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
بالا