صبح رفتم صورتشو بوسیدم.گفتم بابا جون این خدایی که ما داریم عبادتش میکنیم میگه دست هم نوعمون را بگیریم.حالا میخواد به هر دین و مسلکی باشه
اگه غیر از اینه، بگو تا بیخود خودمون را عذاب ندیم و دولا و راست بشیم و گشنگی بیخود تحمل کنیم.
این پول را من از دست دادم ، مشکلی نیست حتی اگه همش هم قرض بود و بدهکار میشدم،مشکلی نبود چون الان روبروی خدای خودم خجالت زده نیستم
یه کم نگام کرد.یهود پیشونیمو بوسید و گفت بابا همون خدات پشت وپناهت
کبوتر نامه رسان، به پرواز در می آید، ...
باز می گردد، ...
نا امید یا امیدوار، ...
ما همواره باز می گردیم، ...
اشک هایت را پاک کن، ...
و با همان چشمان غمناک، ...
لبخند بزن، ...
هر روز از نو آغاز می شود، ...
هر روز زیبا آغاز می شود ...
♥ܓ✿