نتایح جستجو

[FONT=Tahoma] چقدر دلش می خواست وقتی از دور صدای نزدیک شدنقلبش رو می شنید و به سمت در می دوید، از پشت شیشه های مات همیشگی تصویرش رو می دید،از ته قلبش، به اندازه ی همه ی حس خوشبختی، همه ی احساسی که اون لحظه داشت فریادبکشه؛ " اون اومده ... اون این جاس ... " اما هربار یه...

[FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"] [FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"]دنیا چقدر قشنگ تر می شد اگه ... [FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"] نوشته ی گیلس[FONT="Tahoma"][FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"] [FONT=Times New...

[FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"]این جنگ لعنتی[FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"] نوشته ی گیلس[FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"] [FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"] [FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"] یکی بود، یکی نبود. زیر گنبدکبود، غیر از خدای...

[FONT=Tahoma] قطار [FONT=Tahoma] لگد محکمی به دیوار کوبید وفریاد کشید: [FONT=Tahoma]_ لعنتی!من از خیلی وقت پیش این کوپه رو اجاره کرده بودم. [FONT=Tahoma] مرد دیگری که سفیدی موهایشکمتر بود با پشت دست به سینه ی مرد عصبانی زد و تهدید کرد: [FONT=Tahoma]_ این جا هیچ کس داد و هوارتو...

[FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"] تنظیم از 'gilss[FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"] [FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"] در یک بعدازظهر از اواخر ماهنهم دستور جدیدی برای کارمندان اداره ی شماره ی هفده صادر شد.آقای دانکن وقتی ازآپارتمانش،در ساختمان خیابان اصلی،بیرون آمد،دو مأمور...

[FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"] [FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"]_ اه!این گرن کجاست؟بهش گفته بودمباید زودتر برگرده. [FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"]_ اون بعداً هم می تونه بیاد. [FONT=Times New Roman][FONT="Tahoma"]_ صبر می کنیم همه با هم می ریم. [FONT=Times New...

این جا، توی واقعیت امروز دنیای ما،پر از فاصلست ،روی زمینش که راه می ری آدما همشون یه برچسب دارن که رو پیشونی شون چسبیده و می گه:اینی که می بینید یه کم دیوونست؛دستاشو نمی بینید که چطوری تکون می ده یا چطوری زل می زنه به سنگ فرش های پیاده رو؟ ... هههی!اونو نگا ... صورتش چقدر زشته ... خانومه...

_ با دستای خودم خاکش کردم. از دور دانه های ریز برف را می دید که آرام روی موهایش می نشستند و خیلی زود محو می شدند.شمشیرش را کنار پایش،در میان خاک،کاشته بود و تیزی آن کم کم از برف پوشیده می شد. ایگویین از روی تخته سنگ بلند شد و دوزانو،کنار قبر،نشست. دستش را روی آن کشید و سفیدی برف را...

[FONT=tahoma] برای کسی که شب ها تا آستانه سحر ، تنها در گوشه اتاقش بیدار مانده و همه هستیش را در یاد او محو کرده است و شب ها و روزهای پیاپی ، بی خواب و بی خوراک ، بی گفت و شنود ، دور از خویش و از دیگران ، همه در خلوت آرام و دردناکش با او در گفتگو بوده اس...ت و به او می اندیشیده است و نجوا...

یه متن نه خیلی خیلی کوچولو اثری از خانوم گیلسgilss : اسم شهر من زمین بود. خیلی وقت ها فقط دوست داشت بیرون بره و همین طور قدم بزنه تا شاید فرصت بیشتری برای تماشای آدمای اطرافش داشته باشه.اونا انگار هرکدوم یه دنیا بودن.دنیایی که نمی شد اون رو در چیزی که ازشون می دید بفهمه،نمی شد ذهن و قلبشون رو...