• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

سوال و جواب ادبیات

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
من بهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو بهار
ناز انگشتای بارون تو باغم می کنه
میون جنگلا طاقم می کنه
(شاملو)




در این شعر طاقم می کنه یعنی چی؟

 
آخرین ویرایش:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ای شهسوار عرصه سرمد رکاب زن


مُلک وجودْ نعل بهای سمند توست

حکیم صفای اصفهانی



منظور از شهسوار عرصه سرمد چیست؟ اگر کسی برام توضیح بده ممنون میشم:احترام::گل:

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
در این بیت غزال ختن یعنی چی؟


چشمی که به یک غمزه مرا طبع غزل داد
نسبت نتوانم به غـــــــــــــــزال ختنش کرد


فروغى بسطامى

 

baroon

متخصص بخش ادبیات

تا بزرگوارانی مثل جناب مرزبان و
چاووش عزیز توی انجمن هستن شاید درست نباشه که من بیام و بر اساس حدس شخصی و به پشتوانه ی دانسته های کم جوابی بدم! اما مثل یک دانشجوی شلوووغ میخوام شرکت کنم:شاد:
امیدوارم مفید واقع بشه :گل:



من بهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو بهار
ناز انگشتای بارون تو باغم می کنه
میون جنگلا طاقم می کنه
(شاملو)




در این شعر طاقم می کنه یعنی چی؟




طاق کردن به نظرم به همون مصراع قبل برمیگرده. جایی که میگه : باغم میکنه. یعنی لطف (بارون) تو، منو به باغی زیبا و پردرخت تبدیل میکنه و من مثل طاقی با شکوه از این سبزنگی میشم.



ای شهسوار عرصه سرمد رکاب زن


مُلک وجودْ نعل بهای سمند توست

حکیم صفای اصفهانی



منظور از شهسوار عرصه سرمد چیست؟ اگر کسی برام توضیح بده ممنون میشم:احترام::گل:




معنی که مشخصه. برای فهمیدن منظور، بیش از هرچیز باید دونست مخاطب شعر کیه؟ که من متوجه نشدم.




در این بیت غزال ختن یعنی چی؟


چشمی که به یک غمزه مرا طبع غزل داد
نسبت نتوانم به غـــــــــــــــزال ختنش کرد



فروغى بسطامى





آهوی سرزمین ختن به جهت نافه ی مرغوب و بسیار معطّر در ادبیات ایران زبانزد هست و به زعم عدّه ای ختن زیباترین دختران رو داره.
آهوی ختن استعاره از معشوقه.
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات

تا بزرگوارانی مثل جناب مرزبان و
چاووش عزیز توی انجمن هستن شاید درست نباشه که من بیام و بر اساس حدس شخصی و به پشتوانه ی دانسته های کم جوابی بدم! اما مثل یک دانشجوی شلوووغ میخوام شرکت کنم:شاد:
امیدوارم مفید واقع بشه :گل:






طاق کردن به نظرم به همون مصراع قبل برمیگرده. جایی که میگه : باغم میکنه. یعنی لطف (بارون) تو، منو به باغی زیبا و پردرخت تبدیل میکنه و من مثل طاقی با شکوه از این سبزنگی میشم.






معنی که مشخصه. برای فهمیدن منظور، بیش از هرچیز باید دونست مخاطب شعر کیه؟ که من متوجه نشدم.






آهوی سرزمین ختن به جهت نافه ی مرغوب و بسیار معطّر در ادبیات ایران زبانزد هست و به زعم عدّه ای ختن زیباترین دختران رو داره.
آهوی ختن استعاره از معشوقه.






عرض شود منظور گوینده در این شعر همونطور که از لحن گفتار مشخصه و با احترام از ایشون یاد میکنه و ایشون رو مخاطب خودش قرار داده



کسی نمیتواند باشد جز حضرت قائم (ع) مصداق این مصراع: بیا ای شهسوار جاده نور...
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
بارون جون خیلی ممنونم که جواب دادی:بغل:
دیدی الکی بهت نمیگم استاددد:شاد:
و از چاووش گرامی هم بسیار بسیار سپاسگذارم:احترام: :گل:

برای سوال دومم تو این تاپیک http://www.iranjoman.com/showthread.php?t=21874 پست 5 شعرش رو گذاشتم:گل:
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
عين ما آبست و ما در وی حباب
صورت ما جام و معنی خود شراب

صورت و معنی است عين یکدگر
صورت آمد موج و معنی گشت آب

آفتاب از ذره میگردد عیان

ذره هم گردد عیان از آفتاب

جام می بر کف همی رقصم ز ذوق
بر در دیر مغان مست و خراب


از محمد علی اصفهانـــی نورعلیشاه اول طاب ثراه







در این شعر منظور از عین چیست؟
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : هر شعری که دوست داری اینجا بنویس...







بذار خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی
هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی

بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم
اگه تمومه قصه مون هنوز ترانه سازتم

بذار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی
روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی

بذار خیال کنم تو دلتنگیات
غروب که میشه یاد من میوفتی

تویی که قصه طلوع عشقو
گفتی و دوست دارمو نگفتی

بذار خیال کنم منم اونکه دلت تنگه براش
اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش

اونکه هنوز دوستش داری اونکه هنوز هم نفسه
بذار خیال کنم منم اونی که بودنش بسه

دوباره فال حافظ و دوباره توی فالمی
بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی







با سلام خدمت بارون خانم :

وقتی صحبت از شعر میشه باید توجه داشته باشیم که ساختار کلمات شعر گونه نباشد بلکه خود شعر باشد یعنی هم از نظر ریتم و آهنگ و هم از نظر وزن و قافیه و بسیاری موارد دیگر . متاسفانه در دوره معاصر زیاد به این موضوع دقت نمیکنند و همه چیز را که بوی آهنگی موزون را میدهد شعر میخوانندش که این مسئله باعث میشود شعر واقعی در میان دیگر نوشته های ادبی و هنری گم شود .

شعر که عبارت است از انواع آن (
غزل - مثنوی - رباعی - دوبیتی - قصیده - ووووو ....)

با انواع دیگر اشعار موزون تفاوت بسیار دارد و نباید بخاطر موزون بودن واژه های چیده شده در کنار هم آنرا شعر نامید.
پس بنابر این و با توجه به این نقطه کوتاه که عرض کردم نوشته ای که سرکار در بالا به آن اشاره شده فقط یک (
ترانه )است نه شعر .


چون در سرودن ترانه موضوع مهم رساندن خبرهای روز مره به شنونده است و نوعی گفتگوی خودمانی .
نه سبک خاصی را میطلبد و نه طرفدار هم وزنی بین ابیات است زیرا کم و کاستی ابیات را خواننده و آهنگساز با هنرمندی خود در بین آنها گم میکنند به طوری که شنونده کم و زیاد بودن هجاها را احساس نمیکند و فقط از روی احساس به آن گوش میدهد.


 

baroon

متخصص بخش ادبیات


خیلی خیلی خوشحالم از خوندن توضیحات پر و پیمونتون. ممنون برای وقتی که گذاشتید جناب چاووش :گل::شاد:

درست می فرمایید قالب این شعر، ترانه ست؛ امّا به واقع ترانه سبکی ثابت شده در قوالب شعری ما نیست؟
دلیلتون برای ردّ ترانه به عنوان یک قالب شعری این هست که از لحاظ وزن و قافیه و تعداد هجا و ارکان ناموزونه، امّا من تا امروز اینطور فکر می کردم که این خاصیت ترانه هستش.
راستش من بارها وقتی در مورد سبک ها و به خصوص قالب های شعری مطالعه کردم در کنار همه ی انواع، ترانه رو هم دیدم! الآن سؤال بزرگی توی ذهنم ایجاد شده.
مقصود اینه که ترانه جزء قوالب شعر معاصر نیست؟
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات


خیلی خیلی خوشحالم از خوندن توضیحات پر و پیمونتون. ممنون برای وقتی که گذاشتید جناب چاووش :گل::شاد:

درست می فرمایید قالب این شعر، ترانه ست؛ امّا به واقع ترانه سبکی ثابت شده در قوالب شعری ما نیست؟
دلیلتون برای ردّ ترانه به عنوان یک قالب شعری این هست که از لحاظ وزن و قافیه و تعداد هجا و ارکان ناموزونه، امّا من تا امروز اینطور فکر می کردم که این خاصیت ترانه هستش.
راستش من بارها وقتی در مورد سبک ها و به خصوص قالب های شعری مطالعه کردم در کنار همه ی انواع، ترانه رو هم دیدم! الآن سؤال بزرگی توی ذهنم ایجاد شده.
مقصود اینه که ترانه جزء قوالب شعر معاصر نیست؟


سلام

سئوال شما رو میتونم با این جمله جواب دهم :
هر کدام از قالبهای شعری که قبلا نام بردم و ملاحظه فرمودید نسبت به سبک و قالبی که دارند نام گذاری شده اند
حال من از شما این سئوال را میپرسم که جوابتان را خودتان خواهید داد
آیا میتوانیم یک غزل یا یک رباعی را ترانه بنامیم؟
معلوم است که نه چون هرکدامشان نام و قواعد خودشان را دارند پس نتیجه میگیریم یک شاعر میتواند انواع شعر را بنویسد ولی در یک قالب تبحر خاصی از خود نشان دهد مثلا:
سعدی و حافظ غزلهایشان زبانزد خاص و عام است فردوسی نظامی و .... در سرودن مثنوی و همینطور مولانا
قصیده سرایی نیز یکی دیگر از این سبکهاست که فرخی یزدی و انوری و امثالهم تبحر در نوشتن دارند
ترانه سرایی هم نوعی از هنر نویسندگی است ولی نمیشود آنرا خاص شعر نامید مگر اینکه از سبکهای معروف شعری در آن استفاده شود
و همینطور ترانه نوشتن هم برای خود تخصصی دارد که هر شاعری نمیتواند از عهده آن بر آید

چندی پیش نیز عین همین موضوع ولی در مورد ترانه و آهنگ نیز با یکی از مجریان شبکه جوان رادیو گفتگویی کردم و اینکه چرا مجریان شبکه های مختلف هیچ یک از سبکهای موسیقی را با نام خود معرفی نمیکنند چون همه آهنگها فقط یک نوع از موسیقی نیستند و نباید همه را با یک نگاه دید.
( سرود - ترانه - تصنیف - ...) هر کدام دارای ویژه گیهای خاص خود را دارند و نمیشود هیچکدام را به نام دیگری به خورد شنونده داد

سخن به درازا کشید . شرمنده
ام
موفق و پایدار باشید
 

negine shiraz

کاربر ويژه
نظرتون رو در مورد این بیت بگید

درود به تمام عزیزان ....
همونطور که میدونید من یک تازه واردم و شاید زیاد با امکانات این مجموعه آشنا نباشم ...
از دوستان دعوت می کنم تا نظرشون رو در مورد این بیت بگن .


دلا خو کن به تنهایی که از تنها بالا خیزد .....


سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد .....


این تک بیت رو چطور معنی می کنید؟
 

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
درود نگین شیراز

خوش آمدی!
:احترام:
از دید من می گوید به تنهایی (چند تنی) خو کن! و از تنهایی (گوشه گیری) بپرهیز که بلاخیز است!:گل::گل::گل:
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


با اجازه ی استاد عزیزم، جناب مرزبان نظر شخصی من هم همینه:
گره و ذوق ادبی این بیت در واژه ی «تنها» هنرمندانه تعبیه شده.

در اصل :

تنهای اول = تن ها، اشخاص
تنهای دوم و سوم = تنهایی و انزوا



-------
با اجازه ی دوستان، این تاپیک با تاپیک سؤال و جواب ادبیات ادغام شد. :1:
 
آخرین ویرایش:

چاووش

متخصص بخش ادبیات
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بالا خیزد .....


سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد .....

سلام:

یکی از بهترین و زیباترین بیتهایی است که سلیقه به خرج دادند و انتخاب نمودند.
با اجازه بزرگترها چند خطی در مورد این بیت مینویسم آنچه که در حد ادراکم هست.

( دلا خو کن به تنهایی.... منظور شاعر در اینجا با آوردن یک کلمه اشاره به دو مورد است که اول هدف از خو کردن به تنهایی. تنهایی در این بیت به دو معنی نوشته شده است که اولین تنهایی خلوت گزیدن و دوری جستن از انسانها و آدمهای پیرامون است چرا؟
در مصرع دوم مفهوم را کامل میکند .
که از تنها بلا خیزد
باز هم تنها در این مصرع همان انسانها و آدمهاست که بجز گرفتاری ودردسر چیزی نصیب دیگران ندارند .
مصراع دوم نیز دلیل کناره گیری و دوری جستن از اینگونه انسانها را روشن میکند
سعادت آنکسی دارد که از (تنها )بپرهیزد.
کسی سعادت دنیا وآخرت را دارد که از اینگونه افراد دوری کند و در تنهایی طی راه نماید.
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
قایق​
ذهن مرابرد به سوی دریای خاطراتت
بی هوا عطرت به مشامم رسید / بی هوا دستت به دستم رسید / ای همسفر شبهای بی تابی / ای هویدا در زندگیم ای گمشده در لحظه های دلتنگیم / از کدامین برگه از دفتر خاطراتم پاک کنم تو را / در کدامین گوشه از ذهنم خیالت را نادیده بگیرم / تو بگو با این یاد چه کنم ؟/ در آغوش بگیرم و با آه سطر سطرش را پر کنم یا آتش زنم روزهای گرمی که برایم ساختی /
نه هر چقدر می خوانمت خسته نمیشوم /
تکرار عادت من است .
گرچه دلتنگیت سنگین است / اما قول میدهم شانه هایم تاب بیاورد


_________

سلام:گل:
متن بالا از نظر شما چطور میشه تشخیص داد شعر نوست یا نثر ادبی؟
اصلا آیا اساتید ادبیات فرقی بین موج نو و نثر ادبی قائل هستند؟
 

Shah_d 14

متخصص بخش مسابقات
گرچه شاید بشه متن بالا را شعر نو بدونیم اما بیشتر شبیه نثر است.چون بعضی از بندها یا قسمت های آن خیلی طولانی است.تا حالا یه همچین شعر نویی ندیدم


اصلا آیا اساتید ادبیات فرقی بین موج نو و نثر ادبی قائل هستند؟

اتفاقا شنیدم که بعضی از ابزرگان ادبیات به این نوع شعر ایراد دارن.ظاهر این شعر، مثل نثر است و همین، کمابیش، مایه بروز مخالفتهایی با اون شده

این پرسش مطرح میشه که اگه کمترین اثری از وزن نباشه، تفاوت شعر منثور با نثری شاعرانه چیست؟ باید بپذیریم که این تفاوت خیلی کمه و به روشنی نمیشه مرزی بین ظاهر شعر منثور و نثری که مایه هایی از عناصر شعر داشته باشه پیدا کرد.
 

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
قایق​
ذهن مرابرد به سوی دریای خاطراتت
بی هوا عطرت به مشامم رسید / بی هوا دستت به دستم رسید / ای همسفر شبهای بی تابی / ای هویدا در زندگیم ای گمشده در لحظه های دلتنگیم / از کدامین برگه از دفتر خاطراتم پاک کنم تو را / در کدامین گوشه از ذهنم خیالت را نادیده بگیرم / تو بگو با این یاد چه کنم ؟/ در آغوش بگیرم و با آه سطر سطرش را پر کنم یا آتش زنم روزهای گرمی که برایم ساختی /
نه هر چقدر می خوانمت خسته نمیشوم /
تکرار عادت من است .
گرچه دلتنگیت سنگین است / اما قول میدهم شانه هایم تاب بیاورد


_________

سلام:گل:
متن بالا از نظر شما چطور میشه تشخیص داد شعر نوست یا نثر ادبی؟
اصلا آیا اساتید ادبیات فرقی بین موج نو و نثر ادبی قائل هستند؟




درود نازنین

از دید من شعر است و نثر نیست. برای اینکه گرچه قافیه، ردیف و وزن شناخته شده ندارد، ولی از پندار نویسنده بر آمده است. در شعر ما با خیال و پندار شاعر آشنا می شویم، در نثر ما با دانش و آگاهی-های نویسنده آشنا می شویم. هر نوشته-ای که از پندار کسی بتراود و واقعی نباشد و واژه-ها جهانی خیالی را برای ما بسازند و تنها برای گزارش یا آگاهی دادن نوشته نشده باشند، از دید من شعر است.


در گذشته هر آنچه را که دارای وزن شناخته شده و ردیف و قافیه بود شعر می نامیدند. ولی امروز چنین نیست و بیشتر درونمایه نوشته است که آن را از نثر ادبی جدا می کند:

خورشید هر روز بر می آید.
نثر است!

اگر کسی بپندارد که گل خورشید هر روز می شکفد. خیالی شاعرانه دارد و اگر این خیال را برای ما به هر گونه چه با وزن شناخته شده و ردیف و قافیه و یا اینکه بدون هیچکدام از اینها بنویسد؛ شعر است. زیرا پندار شاعرانه-ی خود را از رویدادی که هر روز پیش می آید نوشته است.
شاعر نمی خواهد که تنها چیزی را گزارش کند و همچنین نمی خواهد تنها از آگاهی خود و دانش خود برای ما بنویسد.

هر روز گل خورشید می شکفد!
:گل:
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
قایق​
ذهن مرابرد به سوی دریای خاطراتت
بی هوا عطرت به مشامم رسید / بی هوا دستت به دستم رسید / ای همسفر شبهای بی تابی / ای هویدا در زندگیم ای گمشده در لحظه های دلتنگیم / از کدامین برگه از دفتر خاطراتم پاک کنم تو را / در کدامین گوشه از ذهنم خیالت را نادیده بگیرم / تو بگو با این یاد چه کنم ؟/ در آغوش بگیرم و با آه سطر سطرش را پر کنم یا آتش زنم روزهای گرمی که برایم ساختی /
نه هر چقدر می خوانمت خسته نمیشوم /
تکرار عادت من است .
گرچه دلتنگیت سنگین است / اما قول میدهم شانه هایم تاب بیاورد


_________

سلام:گل:
متن بالا از نظر شما چطور میشه تشخیص داد شعر نوست یا نثر ادبی؟
اصلا آیا اساتید ادبیات فرقی بین موج نو و نثر ادبی قائل هستند؟



با سلام به عزیزان .
متاسفانه در این برهه از زمان وضعیت ادبیاتی ما چنان بهم ریخته که نمیشود مرزهای بین نثر و نظم ادبی را تشخیص داد . به همین خاطر است که برخی نوشته ها افکار آدمی را منحرف میکنند و نمیشود بخوبی سبک آنها را از هم تمیز داد .

اما دوستان خوب من توجه داشته باشند هر متن شاعرانه ای که از کلماتی هنرمندانه در کنار هم ساخته شده است ادبی و هنری نیست .اینها بیشتر بازی با کلمات است تا اثری هنری و ادبی.
چون روح این کلمات خالی از احساس است و اگر از بین اینها کلمه ای را که اثر گذارتر از همه است حذف کنیم دیگر چیزی از آن باقی نمی ماند
اینگونه نوشته ها ظاهری زیبا دارند اما باطنی بی احساس و سردرگم.
هر نوشته ای هم بنابه دلایلی شعر محسوب نمیشود حتی اگر به نثر نوشته شود مگر اینکه با نگاه شاعرانه به آن نگاه کرد .
چیزی که در این میان فکر و خیال بیشتر ادب دوستان را دچار حیرانی میکند همین مشکل است که برخی آنها را شعر می نامند و برخی دیگر نثر.
شعر باید همه چیزش شاعرانه باشد چه شعر از نوع کلاسیک باشد و چه از سبکهایی مانند نو . سپید . آزاد و ...
متاسفانه اینجا مجال آن نیست که بشود توضیح کاملی در این خصوص داد انشالله در آینده در مورد این نوع از ادبیات گفتگوهای بیشتری انجام خواهد شد .
در هر حال نظری که من دارم درباره این چند خط نوشته بیشتر به قطعه ادبی گرایش دارد تا به شعر از هر نوعش .

ارادتمند همه عزیزان....
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
منم اتفاقا نمیدونم این سخن از کورش هست یا نه.
برای ابنکه زیبا بود گذاشتم.
 
بالا