«رازهای زنان خوشبخت در ازدواج» نوشته دکتر هالتزمن و رزا جرانیمو با ترجمه رعنا برومند از سوی انتشارات رسا منتشر شد. این کتاب در حوزه روانشناسی ازدواج و تحکیم خانواده ترجمه شده است و ناشر مکمل دیگری به نام «رازهای مردان خوشبخت در ازدواج» از همین دو نویسنده را نیز ترجمه و منتشر کرده است. ناشر در معرفی کتاب آورده است: «زنان خوشبخت در ازدواج بهخوبی میدانند که چگونه میتوان بدون تلاش زیاد ارتباطی دلخواه و خوشایند با همسر خود شکلداد. آنها دارای این مهارت هستند که با دستان شفابخش خود همسرشان را عمیقا لمسکرده و از او همسر بهتری بسازند. بدون تردید شما نیز مانند همه زنان دوستدارید که همسرتان به شما عشق بورزد، در غالب مسائل زندگی با شما همعقیده بوده و در سختیهای زندگی در کنار شما باشد و تلاشکند که از زندگی مشترک خود لذت ببرید.
در کتاب رازهای زنان خوشبخت در ازدواج به شما نشان داده میشود که چگونه به خواستههای خود در زندگی مشترک دستیابید. دراین کتاب شما با شیوههایی آشنا میشوید که میتواند همسرتان را در جهت تأمین نیازهای شما به حرکت درآورده و زندگی شاد و پایداری را برای شما و همسرتان فراهم سازد.»
در بخشی از کتاب با عنوان «مردان نیاز دارند که مورد مراقبت قرارگیرند» میخوانیم:
شاید شما و شوهرتان بگویید «من باورم نمیشود که مردان نیاز به مراقبتشدن داشتهباشند.» البته مردان دوستدارند که همسرشان افرادی نازنازی بوده و خودشان زمام حمایت و مراقبت خانواده را در دست داشتهباشند. اما این حقیقت غیرقابلانکار وجود دارد که بسیاری از مردان دوستدارند از سوی همسرشان مورد مراقبت قرارگیرند. اگر چنین چیزی واقعیت ندارد پس چرا غالب زنان اظهار میدارند: «هروقت شوهرم مریض میشود، مانند یک بچه رفتار میکند.» یا «شوهرم طوری رفتار میکند که انگار من مادرش هستم. وقتی چیزی را از من میخواهد خودش را مثل یک بچه لوس میکند.» و یا «برخی مواقع خیال میکنم که شوهرم بچه تهتغاری من است.»
آیا این حرفها برای شما آشنا به نظر نمیآیند؟ غالب مردان در لحظاتی خاص دوست دارند که همسرشان مانند یک مادر از آنها مراقبت کند. چنین چیزی درمیان مردان بسیار عادی و شایع است.
اگر یک مرد نیاز به مراقبت داشتهباشد و همسرش متوجه چنین چیزی نشود، یا اگر متوجه شده، از انجام چنین کاری اجتناب کند یا طفره رود، به احتمال زیاد مرد احساس اندوه و ناراحتی میکند. زیرا جایی در روح و روان او نیاز به آن دارد که بداند همسرش دوستدارد کاری برایش انجامدهد و زندگی را برایش راحتتر سازد.
من به شما حق میدهم که در این لحظه از من بپرسید: «اگر قرار است من از شوهرم مثل یک بچه مراقبت کنم پس چه کسی از من مراقبت میکند؟» من صد درصد با شما موافق هستم که شوهرتان نیز باید از شما مثل یک موجود دوستداشتنی مراقبت کند. اما بنا به دلایلی مردان بایستی که نحوه انجام چنین کاری را از همسرانشان بیاموزند.
مردان در دامان مادرانشان بزرگ میشوند. مادری که نیازهای آنان را برآورده میسازد و سپس این توقع در آنان شکل میگیرد که همین نوع مراقبت را از همسرش که از جنس مادرش میباشد، دریافت دارد.
شاید شما بگویید: «کمی دست نگه دار. ما زنان نیز توسط مادرانمان بزرگ شده و توسط آنها مورد مراقبت قرارگرفتهایم. پس چرا از شوهرانمان توقع نداریم که مانند یک بچه از ما مراقبت کنند؟» پرسش خوبی است و برای پاسخ به آن بایستی به هورمون استروژن اشاره کرد.
شواهد نشان میدهند که زنان به طور ذاتی در مقایسه با مردان عاطفیتر هستند. در یک تحقیق نوزادان یک روزه دختر، در مقایسه با نوزادان پسر واکنش قویتری نسبتبه اصوات ناشی از غم و اندوه نشاندادند. همچنین نوزادان یکهفتهای دختر، توانستند میان صدای گریه و دیگر صداها تفاوت قایل شوند و دختران 4 ماهه و نه پسرها، توانستند عکسهای افراد آشنا را از افراد ناشناس تشخیص دهند. من نمیتوانم باور کنم که این نوزادان در اثر تجربه چنین مهارتی را یاد گرفتهبودند.
همچنین دختران خردسال نسبتبه پسران همسن خود پنج برابر بیشتر با عروسک بازی میکنند و بیشتر خیالپردازیهای آنها درباره بچهداریکردن است. حال اگر شما این را با شمشیربازی و هفت تیربازی پسربچهها مقایسه کنید، به خوبی متوجه خواهید شد که به احتمال زیاد مراقبتکردن در جنس زن یک خصیصه ذاتی است.
برای زنی که میخواهد در زندگی مشترکش احساس خوشبختی کند، هیچ مهم نیست که تمایل او به مراقبت از دیگران یک خصلت ذاتی است یا آن که آن را از طریق فرهنگ یا تربیت خانوادگی در خود پرورش دادهباشد. آنچه برای او مهم است این است آیا شوهرش از آن دسته مردانی است که دوست دارد از سوی همسرش مورد مراقبت قرارگیرد؟
آیا همسرش از آن دسته مردانی است که دوست دارد همسرش لباسهایش را بشوید، اتو کند، هنگام بیماری کنار بسترش بنشیند و مثل یک نوزاد از او پرستاری کند؟ حال اگر همسرش از این چنین دسته مردان است، تصمیم میگیرد تا نیاز او را برآورده سازد.»
این کتاب در 180 صفحه و با قیمت 5500 تومان روانه بازار نشر شده است.

در کتاب رازهای زنان خوشبخت در ازدواج به شما نشان داده میشود که چگونه به خواستههای خود در زندگی مشترک دستیابید. دراین کتاب شما با شیوههایی آشنا میشوید که میتواند همسرتان را در جهت تأمین نیازهای شما به حرکت درآورده و زندگی شاد و پایداری را برای شما و همسرتان فراهم سازد.»
در بخشی از کتاب با عنوان «مردان نیاز دارند که مورد مراقبت قرارگیرند» میخوانیم:
شاید شما و شوهرتان بگویید «من باورم نمیشود که مردان نیاز به مراقبتشدن داشتهباشند.» البته مردان دوستدارند که همسرشان افرادی نازنازی بوده و خودشان زمام حمایت و مراقبت خانواده را در دست داشتهباشند. اما این حقیقت غیرقابلانکار وجود دارد که بسیاری از مردان دوستدارند از سوی همسرشان مورد مراقبت قرارگیرند. اگر چنین چیزی واقعیت ندارد پس چرا غالب زنان اظهار میدارند: «هروقت شوهرم مریض میشود، مانند یک بچه رفتار میکند.» یا «شوهرم طوری رفتار میکند که انگار من مادرش هستم. وقتی چیزی را از من میخواهد خودش را مثل یک بچه لوس میکند.» و یا «برخی مواقع خیال میکنم که شوهرم بچه تهتغاری من است.»
آیا این حرفها برای شما آشنا به نظر نمیآیند؟ غالب مردان در لحظاتی خاص دوست دارند که همسرشان مانند یک مادر از آنها مراقبت کند. چنین چیزی درمیان مردان بسیار عادی و شایع است.
اگر یک مرد نیاز به مراقبت داشتهباشد و همسرش متوجه چنین چیزی نشود، یا اگر متوجه شده، از انجام چنین کاری اجتناب کند یا طفره رود، به احتمال زیاد مرد احساس اندوه و ناراحتی میکند. زیرا جایی در روح و روان او نیاز به آن دارد که بداند همسرش دوستدارد کاری برایش انجامدهد و زندگی را برایش راحتتر سازد.
من به شما حق میدهم که در این لحظه از من بپرسید: «اگر قرار است من از شوهرم مثل یک بچه مراقبت کنم پس چه کسی از من مراقبت میکند؟» من صد درصد با شما موافق هستم که شوهرتان نیز باید از شما مثل یک موجود دوستداشتنی مراقبت کند. اما بنا به دلایلی مردان بایستی که نحوه انجام چنین کاری را از همسرانشان بیاموزند.
مردان در دامان مادرانشان بزرگ میشوند. مادری که نیازهای آنان را برآورده میسازد و سپس این توقع در آنان شکل میگیرد که همین نوع مراقبت را از همسرش که از جنس مادرش میباشد، دریافت دارد.
شاید شما بگویید: «کمی دست نگه دار. ما زنان نیز توسط مادرانمان بزرگ شده و توسط آنها مورد مراقبت قرارگرفتهایم. پس چرا از شوهرانمان توقع نداریم که مانند یک بچه از ما مراقبت کنند؟» پرسش خوبی است و برای پاسخ به آن بایستی به هورمون استروژن اشاره کرد.
شواهد نشان میدهند که زنان به طور ذاتی در مقایسه با مردان عاطفیتر هستند. در یک تحقیق نوزادان یک روزه دختر، در مقایسه با نوزادان پسر واکنش قویتری نسبتبه اصوات ناشی از غم و اندوه نشاندادند. همچنین نوزادان یکهفتهای دختر، توانستند میان صدای گریه و دیگر صداها تفاوت قایل شوند و دختران 4 ماهه و نه پسرها، توانستند عکسهای افراد آشنا را از افراد ناشناس تشخیص دهند. من نمیتوانم باور کنم که این نوزادان در اثر تجربه چنین مهارتی را یاد گرفتهبودند.
همچنین دختران خردسال نسبتبه پسران همسن خود پنج برابر بیشتر با عروسک بازی میکنند و بیشتر خیالپردازیهای آنها درباره بچهداریکردن است. حال اگر شما این را با شمشیربازی و هفت تیربازی پسربچهها مقایسه کنید، به خوبی متوجه خواهید شد که به احتمال زیاد مراقبتکردن در جنس زن یک خصیصه ذاتی است.
برای زنی که میخواهد در زندگی مشترکش احساس خوشبختی کند، هیچ مهم نیست که تمایل او به مراقبت از دیگران یک خصلت ذاتی است یا آن که آن را از طریق فرهنگ یا تربیت خانوادگی در خود پرورش دادهباشد. آنچه برای او مهم است این است آیا شوهرش از آن دسته مردانی است که دوست دارد از سوی همسرش مورد مراقبت قرارگیرد؟
آیا همسرش از آن دسته مردانی است که دوست دارد همسرش لباسهایش را بشوید، اتو کند، هنگام بیماری کنار بسترش بنشیند و مثل یک نوزاد از او پرستاری کند؟ حال اگر همسرش از این چنین دسته مردان است، تصمیم میگیرد تا نیاز او را برآورده سازد.»
این کتاب در 180 صفحه و با قیمت 5500 تومان روانه بازار نشر شده است.