اگر انسان راه ضلالت و گمراهى را انتخاب كرد، بدون شك عواقبى متناسب با آن خواهد داشت.
به عبارت دیگر هر كس راه فسق را پیش گیرد، خداوند او را در مسیر انحراف قرار مىدهد. «وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ»(بقره، 26) و هر كس راه خدا را پیش گیرد، هدایت مىشود. «وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ»(رعد، 27)، «یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ»(مائده، 16)، «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»(عنكبوت، 69)

1 ـ از ظاهر بعضى آیات، گمراه شدن انسان توسط خدا فهمیده مىشود، آیا چنین برداشتى صحیح است؟ مثلًا؛ «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ» یا «طبع اللّه» یا «یضلل اللّه» و «تذلّ من تشاء»؟
خیر؛ زیرا مگر مىشود خداوند این همه پیامبر و كتب آسمانى را براى هدایت انسان بفرستد؛ آنگاه خودش او را گمراهش كند؟!
بنابراین، معناى گمراه كردن خداوند این است كه انسان با اختیار خودش راه انحرافى را انتخاب مىكند و خداوند كیفر او را بستن راه نجات و هدایت قرار مىدهد.
به یك مثال توجه كنید: سارقى وارد منزل مىشود و براى سرقت به زیر زمین مىرود؛ امّا صاحب خانه متوجه شده، در را روى او قفل مىكند و به پلیس خبر مىدهد. در اینجا صاحب خانه دزد را گرفتار و راه را بر او مىبندد؛ ولى این عمل، كیفر حركت آزادانه خود سارق است.
آرى، انسان ابتدا خودش راه لجاجت و خلافكارى را پیش مىگیرد و خداوند او را در آن راه حبس مىكند. «وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ» (بقره، 26)، «یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ » (غافر،35)، «طَبَعَ اللّهُ عَلَیْهَا بِكُفْرِهِمْ» (نساء، 155) كسانى كه با كمال جسارت به انبیاء مىگویند: خواه شما موعظه كنید یا موعظه نكنید، ما سخن شما را نمىپذیریم.
«سَوَاء عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ» (شعراء، 136) در قیامت هم مىگویند: «سَوَاء عَلَیْنَآ أَجَزِعْنَا» (ابراهیم، 21) مگر مىشود باور كرد كه خداوند این همه پیامبر را با كتب آسمانى بفرستد و سرانجام انسان مجبور به انحراف باشد.
آرى، اگر انسان راه ضلالت و گمراهى را انتخاب كرد، بدون شك عواقبى متناسب با آن خواهد داشت. چنانكه منافقان مىگویند: «إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِۆُونَ» (بقره، 14) ما اهل ایمان را مسخره مىكنیم، خداوند مىفرماید: «اللّهُ یَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ» (بقره، 15)
امام رضا علیه السلام مىفرماید: خداوند اهل مكر و خدعه و استهزا نیست؛ لیكن جزاى مكر و خدعه و استهزا را مىدهد.
كوتاه سخن آنكه هر كس راه فسق را پیش گیرد، خداوند او را در مسیر انحراف قرار مىدهد. « وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ» (بقره، 26) و هر كس راه خدا را پیش گیرد، هدایت مىشود. «وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ» (رعد، 37)، «یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ» (مائده، 16)، «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» (عنكبوت، 69)
آیا به نمایش گذاشتن قدرتها، هنرها و صنعتها ازنظر قرآن جایگاهى دارد؟
اگر به نمایش گذاشتن، بر اساس رشد جامعه و ترساندن دشمنان و عزّت اسلام و مسلمانان باشد، كارى لازم و معقول است؛ ولى اگر این نمایش برخاسته از غرور و تكبّر خود و استضعاف و تحقیر دیگران باشد، منفى است.
به چند نمونه توجه كنید:
1. خداوند اطلاعاتى را به حضرت آدم آموخت و براى فرشتگان به نمایش گذاشت تا ظرفیت علمى آدم را بر آنان ثابت كند. «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ » (بقره، 31)
2. حضرت سلیمان با آوردن تخت بلقیس- ملكه سرزمین سبأ- قدرت یاران خود را به نمایش گذاشت و نتیجهاش ایمان آوردن بلقیس بود.
3. حضرت موسى معجزه خود را در چاشتگاه روز عیدى در مركز شهر به نمایش گذاشت و ساحران را به سجده واداشت.
4. پیامبر صلى الله علیه و آله براى فتح مكه مانورى از سپاه مسلمانان براى ابوسفیان و لشكریانش به نمایش گذاشت كه سرانجام اهل مكه بدون خونریزى تسلیم شدند و نظام شرك برچیده شد.
امّا اگر نمایش بر اساس تكبّر خود و استضعاف دیگران باشد، جایز نیست. نظیر احضار ساحران از مناطق مختلف براى حفظ حكومت فرعون. «ائْتُونِی بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِیمٍ» (یونس، 79)
فخرفروشى و مغرور شدن به كاخ و باغ و به نمایش گذاشتن آن، كار فرعونى است. «أَلَیْسَ لِی مُلْكُ مِصْرَ» (زخرف، 51)
نمایش قدرت و به رخكشیدن ثروت و دارایى (همچون قارون) و هرگونه تشریفات، نهى شده و توبیخ در پى دارد.«فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ» (قصص، 79)
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
پرسش و پاسخ هاى قرآنى (ج1) ـ محسن قرائتی
قرآن کریم، سور: قصص، یونس، زخرف، بقره، شعرا، ابراهیم، مومن