اشعار با مزه !!!!

[یاسی]

سلام!:گل:
شاید دلتون گرفته باشه از بس شعر هایی رو خوندین که در باره ی بی وفایی و فراق و... بوده .(هر چند قشنگند) اما حالا بیاید باهم یه سری به اشعار با مزه بزنیم . شعر ها ی خنده دارتون رو بیارید اینجا .:نیش:

 

[یاسی]

خودم شروع میکنم :
هر کس که نداند ونداند که نداند ؛ در جهل مرکب ابدالدهر بماند !
هر کس که نداند ونخواهد که بداند ؛ حیف است چنین جانوری زنده بماند !!!:غش2:

 

[baroon]

سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
بی خبر بود که ما مشترک کیهانیم:خنده2:
​

 

[rahnama]

نانابرده رنج گنج میسر نمی شود
جان برادر دست وردار من خسته ام.:غش2:

 

[baroon]

وقتی که تمام شیرها پاکتی اند!
وقتی همه ی پلنگ ها صورتی اند!
وقتی که دوپینگ پهلوان می سازد!
ایراد مگیر عشق ها ساعتی اند!
:نیش:​

 

[Reza]

نابرده رنج گنج میسر نمی شود --- مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد:شاد:

 

[rahnama]

تا نباشد چیزکی
مردم نگویند چی شده؟
​

 

[baroon]

نگو بد شد كه رفتيم از بهشتش​

خدا حق داشت، ما آدم نبوديم​

​

​

:52:
​

 

[rahnama]

میازار موری که دانه کش است
دانه بر پشت و هیزم در آتش است.:غش2:

(خدائی اول صبحی چی نوشتم. البته آهنگ زیبای امین خان :گل: من را سر حال آورده)

 

[baroon]

ای دلبر ما مباش بی دل برِ ما
یک دل برِ ما به که دوصد دلبر ما

نه دل برِ ما نه دلبر اندر برِ ما
یا دل برِ ما فرست یا دلبر ما


:خنده2:




​

 

[admin]

صبح که در پنجرتون وا میشه !
ظهر که در پنجرتون وا میشه !
شب که در پنجرتون وا میشه !
وای که چقدر پنجرتون وا میشه !

 

[Nicol]

مزن بر سر ناتوان دست زور
بزن بر سرش سنگ از راه دور !

 

[Nicol]

هر کس به طریقی دل ما میشکند...
اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی........

 

[baroon]

نه هرکس نام او الله دارد
به اوصاف الهی راه دارد​

گهی خوانند کس را هیبت الله
که در دل وحشت از روباه دارد




:دعا:





​

 

[baroon]

آن یکی پرسید اشتر را که هی!
از کجا می آیی ای فرخنده پی؟
گفت از حمّام داغ کوی تو
گفت آن پیداست از زانوی تو

:خنده2:​

​

​

​

 

[baroon]

خبر آمد سیل دنیا را گرفته
که دارا رفته سارا را گرفته
خودم را دار خواهم زد یقیناً
دلم تصمیم کبری را گرفته


:26:



​

 

[baroon]

از بــــس که من آزرده زدست فلکـــم
در بـــرزن و کوی روز و شب می پلکـــم

خندیـــــدن من نباشد از روی نشـــاط
انگــــــشت زمانه می دهد قلقلـــکم


:نیش2:​

 

[Mahdi Askari]

میازار موری که دانه کش است
بترس از عمویش که چاقو کش است
:نیش:

 

[baroon]

بگذار قلم را به غزل بسپارم
شاید گره ای باز شود از کـارم

پرسید: مگر تو هم غزل می گویی؟
گفتم: پـَــ نــه پـَــــ ! فقط رباعی دارم



:شاد:​

 

[baroon]

تو آن ابری که بر ما سایه داری و نمی باری

نمی دانم چرا دست از سر ما بر نمی داری؟

:نیش2:​