• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

اشعــــــاری از مهـــــــرداد پیرســــتانی

baroon

متخصص بخش ادبیات
















شاعر اينچنين خودش رو معرفي كرده:

نام:مهــران پیرستانی

جنسیت:مرد

موجود بی آزاری هستم ...کار می کنم

شعر و قصه می خوانم شعر می نویسم و سیگـــــار میکشم

و گاهی که دلم برایت تنگ میشود ...تمام خیابانها را با یادت پیاده می روم! !در شعــرهایم

خودم را نقد میکنم

تا دیگران ...مرا به نسیه نفروشنداما نمی دانم چـــــــــــــــــرا ؟

چرا همه گمان میبرند من گرفتار شده ام ؟چرا هرکس از هر برزنی میرسد میگوید :

او را ببین که چگونه دلش در بند گیسوان دختری است ؟چرا تا قلمم میچرخد ؛ کسی از دور فریاد بر می اورد :......

ای رسوای عاشق ، او کیست که دلت را برده است ؟

چرا انسان ها در این خیالند هرکه عاشقانه مینگارد ، عاشق است ؟

ای جماعت زود باور پاک دل ؛ با شمایم هان با شما ...من دل در کمند ابروان کسی ندارم ...

من عاشقانه بر چشمان کسی خیره نمیشوم ...تنها مینویسم تا بدانم عشق نیز هست ...

من عشق را دیر زمانیست ، که گم کرده ام ، شاید از بدو تولد ...

و در کوچه پس کوچه های دلم به دنبال این گمگشته میگردم

من تا به امروز ، نه عاشق بوده ام و نه ....

عاشـــــــــــــــــــــق می شــــــــــوم

تنهـــــــــا ...

غمی است در این قلم که اینگونه به تفسیر میرود

تنها همین ،و دیگر اینکه ...

اين شعرها ديگر براي هيچ كس نيست

نه ..... !

در دلم انگار جاي هيچ كس نيست آنقدر تنهايم كه حتي دردهايم

ديگر شبيهِ دردهاي هيچ كس نيست حتي نفس هاي مرا از من گرفتند

من مرده ام ...در من هواي هيچ كس نيست

دنياي مرموزي ست ما بايد بدانيكه هيچ كس اينجا ....

من مي روم ...

هر چند مي دانم كه ديگر

پشت سرم حتي دعاي هيچ كس نيست

رشته تحصیلی:English Teaching




 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات



"شايد"

شـــايد

ســرم را از تـــه تراشيـــدم

شـايد

خـاطرات دسـتانت از ياد گيســـوانم بـــرود!




 

baroon

متخصص بخش ادبیات



هزارسطر نوشتم و خط زدم...

بی گمان این ها را هم خط خواهم زد

بی فایده است ...

حتی به کلمات نمی توان اعتماد کرد...

کلماتی که دوست شان می داری

خسته شدم..

خودتان خط بزنید...



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



نگران نباش

پاچه هايم را بالا زده ام

تا فرق ميان رعيت و عاشق

معلوم نشود





 

baroon

متخصص بخش ادبیات



همه به زخم هایشان دستمـــــــــال می بندند

تو

اما

به زخمتــــــ ـ ـ

دل بستــــه ای ...



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



هیچ وقت ...

خیاط خوبی نخواهی شد !

ببین ...

بازهم دلـــم را تنگ كرده ای...



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



صبــ ـ ـ ـ ـر

یکــــــ دروغ بزرگـــ است

چون سالهاستـــ که با غـــــوره ها کلنجار میـــــــــروم

اما حلوا نمی شونــــد ...



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



ای بانو

بیـــا حواســـــ ــــــمان را پرت کنیم

مال هر کس دورتر افتاد عاشق تر است

اول خودم

حواسم را بده تا پرتـــ کنمـــ . . .



 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات



من به هیچ دردی نمی خـــــــــــورم

ایـــــــن درد ها هستنــــــــد

که چپ و راستـــــ به من می خورند ...



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



فرقی ندارد ...

شرق یا غرب ...

شمال یا جنوب ...

من تو را به هر جهت دوست دارم هنوز



 

baroon

متخصص بخش ادبیات


تمام قـــــرض های گوشـــــم را

پرداخــــته ام...

دیگر گوشـــم به کسی بدهکـــار نیست!





 

baroon

متخصص بخش ادبیات



بگـــــــذار بمـــــيرم


وقتي كـــه لبت بوي سيگـــــار ميدهد ...


در حــــــالي كه ميدانــم سيگـــــاري نيستـــــي




 

baroon

متخصص بخش ادبیات



چـــــــه

ازدحـــــامی به پا کـــــرده ای در مــــن!

همــــــین تو یکــــ نفر !




 

baroon

متخصص بخش ادبیات



ســـــــــــرت درد می کنــــد؟

ســـــ ـــرت را روی شانـــه هایم بگذار

من دنبال دردسرم ...




 

baroon

متخصص بخش ادبیات



بي ســــــــيگار كه كه مي شوم

اندكـــــــــــي

فقط اندكـــــــي پول خرج مي كــــــــنم و دوباره سيـــــــــگار دارم

امــــــــا

جواني ام

كــــــوه غرورم را خـــــــــرج كرده ام

هنــــــــــوز تو را نــــــدارم



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



این سیگارهـــــــــای آخــــــــر شب ...

عجیب بویِ تو مـــــــــی دهند

می گویند ســـــــــرطان زاســــــــــت

ولشـــــــان کن حتمــــــــــا تـــــــو را نشنیده اند ...



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



خــــــودم را خــــــرج كـــــــرده ام

خودم را جــــــــايي ديگـــــــر خرج كـــــــرده ام ...

چــــــك بي محــــــــــل نكـــــــش!



 

baroon

متخصص بخش ادبیات




شال و کلاه می بافــــــــــــم


با خیالتـــــــ

تا در ســــرمای نبودنت یخ نبنــــــدم




 

baroon

متخصص بخش ادبیات



سیبـــــــ همـــان است ...


امـــا ...

مـــن دیگـــر آدم نمیشومــــ




 

baroon

متخصص بخش ادبیات


کفــــرم را کـه در می آوریــــــــ

ایمانــــم بیشتــر مـــی شــود به تــــــــو ...



 
بالا