• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

اصلاح خصلت‏هاى ناپسند

taranom

کاربر ويژه
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد هشتم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

از جمله مسائلى كه به اعمال و صفات انسان حالت و محتوا مى‏دهد، نيّت و انگيزه و هدف نهايى است و افكار و رفتار بر اساس آنها شكل مى‏گيرد افراد باايمان، با انگيزه الهى و هدف‏هاى مقدس و پاك و برنامه‏هاى صحيح و سالم به سوى كارشان مى‏روند؛ در حالى كه مردم بى‏ايمان گرفتار رياكارى و تقلّب و خودبينى و دزدى هستند و به همين صفات ناپسند، اعمال آنان بى‏ارزش مى‏شود.
از ديدگاه اسلام اعمال صالح آفاتى دارد كه بايد مراقب بود؛ مانند اسيدى روى پوست همه وجود را مى‏سوزاند همچون ريا كه در عمل انجام مى‏گيرد.
گاه انسان در حين عمل گرفتار غرور و خود محورى مى‏شود و ارزش عملش نابود مى‏شود و گاه بعد از عمل دچار نيتى مخالف قصد اوّل او شده مانند اين كه پس از انفاق و احسان، منت مى‏گذارد و يا بعد از ايمان به سوى كفر و ارتداد كشيده مى‏شود و اثر عمل نيك را از بين مى‏برد.
گاه ارتكاب گناهى قبل از انجام آن در كيفرش تأثير بدى بر روى اعمال ديگر دارد چنانكه در روايت آمده است:
شرابخوار تا چهل روز اعمال و عبادات او مقبول درگاه خدا نمى‏باشد. «1» بنابر درخواست امام سجّاد عليه السلام در اين جا بايد ملاحظه كرد كه: ويژگى صفات پسند و ناپسند چيست؟


به طور كلى صفاتى كه انسان دارد سه گونه است:


1- صفاتى كه از آداب و رسوم اجتماعى است، در عرف مردم به نشانه ادب اسلامى و اخلاقى رعايت آن حتمى است؛ نمونه اين آداب در كتاب حلية المتقين مفصّل بيان شده است.
گاهى وقت‏ها بى‏توجهى به آداب در جامعه سبب هرج و مرج و آسيب‏هايى به فرهنگ شده كه به ويژه در بين جوانان جبران‏ناپذير است.
اين امور هرچند از نظر شرعى اعتبار و الزامى ندارد ولى در متن جامعه بشرى مطلوب و پسنديده است و بايد در اصلاح آن كوشيد. اكنون بر اثر مشكلات اقتصادى و فرهنگى به روشنى ملاحظه مى‏شود كه آداب معاشرتى و سلوكى در بين مردم به شدت آسيب ديده است؛ احترام به والدين، معلم و همسايه، صله رحم، مهمانى اقوام و خويشان، رعايت حرمت خانواده و محرم و نامحرم، حقوق همسران، امور مسافرت، روابط دختران و پسران و ... از نمونه‏هايى است كه جايگاه آنها در جامعه خدشه‏دار شده است و بسيارى در اين زمينه بى‏شخصيت و انگشت‏نما شده‏اند.


2- صفاتى كه موجب رشد و كمال اجتماعى است، ولى نبود آن سبب عيب و نقصان و در نظر بيگانگان زمينه‏ساز اهانت و تحقير فرهنگ كشورى مى‏شود؛ مانند پديده مد پرستى و نقض حقوق قانون فردى و اجتماعى به وسيله افراد خودباخته و خيانتكار با عنوان آزادى و دمكراسى يا فرنگى مآبى روشنفكرانه با هويت غرب‏گرايى كه همه از نقشه‏هاى استعمارى است و دشمنان از آنها به عنوان ابزارى براى بررسى و تخمين روحيه پذيرش و تأثيرپذيرى ملّت‏ها استفاده آزمايشى مى‏كنند و با پيدا كردن نقاط ضعف؛ آنان را تحت سلطه خود درمى‏آورند. پس مسلمانان به ويژه جوانان بايد در برابر اين بازى‏ها هوشيار باشند.

و برخى از صفات موجب نقصان وجودى و شخصيتى انسان هستند؛ مانند حسد، كبر، بخل و كينه كه در نزد عقل و شرع مقدس ناپسند شمرده شده‏اند و فطرت آدمى هم آنها را نمى‏پذيرد، پس هر كه اين صفات مذموم را در خود نگه دارد يا بپروراند از كرامات انسانى خارج گرديده و به عالم حيوانيّت وارد مى‏شود.
براى درمان و معالجه صفات ناپسند در كتاب معراج السّعادة، مرحوم ملا احمد نراقى، راهكارهاى مفيدى آمده است.


3- صفاتى كه در باطن انسان تا حد مقبولى وجود دارد ولى به كمال بالاتر نرسيده است، مانند: عدالت، تقوا و كرامت كه در فطرت انسان‏ها كم و بيش هست ولى بايد براى پرورش و خالص كردن آن بكوشند و حضرت سجّاد عليه السلام در پايان اين فراز، تكميل اين دسته از صفات والاى انسانى را از درگاه حق خواستار است. اين گونه صفات در لابه‏لاى روايات معصومين عليهم السلام به چشم مى‏خورد.


نبى اكرم صلى الله عليه و آله در وصيتى به حضرت على عليه السلام فرمود:
يا عَلِىُّ سَبْعَةٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ حَقِيقَةَ الْإِيمانِ، وَ أَبْوابُ الْجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ لَهُ: مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَه وَ أَحْسَنَ صَلاتَهُ وَ أَدَّى‏ زَكاةَ مالِهِ وَ كَفَّ غَضَبَهُ، وَ سَجَنَ لِسانَهُ، وَ اسْتَغْفَرَ لِذَنْبِهِ، وَ أَدَّى النَّصِيحَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ‏ نَبِيِّهِ. «2»


اى على، هفت خصلت است كه اگر آنها در كسى باشد؛ بى‏گمان حقيقت ايمانش كامل و درهاى بهشت بر روى او گشوده شده است: كامل گرفتن وضو؛ زيبا و نكوگزاردن نماز، پرداخت زكات مال، فروخوردن خشم، نگاه داشتن زبان، آمرزش خواستن از گناهان، خيرخواهى خاندان پيامبر.


حضرت صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
ثَلاثَةٌ يَشْكُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: مَسْجِدٌ خَرابٌ لايُصَلِّى فِيهِ اهْلُهُ، وَ عالِمٌ بَيْنَ جُهَّالٍ وَ مُصْحَفٌ مُعَلَّقٌ قَدْ وَقَعَ عَلَيْهِ غُبارٌ لايَقْرَءُ فِيهِ. «3»
سه چيز نزد خداى گرامى و بزرگ شكوه و شكايت كنند: مسجد ويرانى كه مردمش در آن نماز نگذارند، دانشمندى كه ميان نادانان گرفتار شده است؛ قرآنى كه در گوشه‏اى آويخته شده و خاك مى‏خورد و كسى تلاوت نكند.
[ «7» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَ وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوَلَايَةَ وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِي الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ وَ مِنْ خِذْلَانِ الْأَقْرَبِينَ النُّصْرَةَ وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ وَ مِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِينَ حَلَاوَةَ الْأَمَنَةِ]


خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست و اين خصلت‏هايى كه مى‏شمارم، به نفع من تغيير ده: شدت كينه دشمنان را به محبت، و حسد متجاوزان را به مودّت، و بدگمانى و تهمت اهل صلاح را به اطمينان، و دشمنى نزديكان را به دوستى، و مخالفت خويشان را به خوش رفتارى، و تنها و بى‏يار گذاشتن نزديكان را به يارى، و دوستى فريبكاران را به درست شدن دوستى، و ردّ كردن همنشينان را به رفتاى كريمانه، و تلخى ترس از ستمكاران را به شيرينى امنيّت.

مكارم و رذايل اخلاقى‏


معيار كمالات اخلاقى و سند قطعى اخلاق‏شناسى از گفتار، رفتار و قبولى از ناحيه معصومان عليهما السلام است. كه دست‏يابى به همه آنها كار چندان آسانى نيست؛ زيرا آثار اخلاقى انسان به گونه‏اى جامع نبوده كه بتوان همه مراحل و مدارج كمال را يك جا بيان كنند. و از سوى ديگر مكارم اخلاقى تنها اوصاف اخلاق نيست، بلكه‏ احسن اخلاقيات است و مكارم، مكرمت‏ها و فضيلت‏هاى برتر خلقى را بيان مى‏كند و نبايد ميان اوصاف اخلاقى و مكارم اخلاقى خلط نمود.


گاهى در مدارك اخلاقى، مكارم اخلاقى به صورت مختلف و پراكنده گفته شده است. وقتى مدارك اخلاقى گوناگون باشد؛ تفسير آن نيز خود به خود اختلاف پيدا مى‏كند كه بايد آنها را به دقت بررسى نمود.


عبداللّه بن مسكان از امام صادق عليه السلام نقل مى‏كند كه حضرت فرمود:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَكارِمِ الأَخْلاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذلِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ إِنْ لاتَكُنْ فِيكُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِيها، قالَ: فَذَكَرَها عَشَرَةً الْيَقينَ وَ القَناعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ قالَ: وَ رَوى‏ بَعْضُهُم بَعْدَ هَذِهِ الْخِصالِ الْعَشَرَةِ وَ زادَ فِيها الصِّدْقَ وَ أَداءَ الْأَمانَةِ. «4»


خداى عزيز پيامبرانش را به مكارم اخلاق ويژگى داده است. شما خود را بيازماييد، اگر از آنها داشتيد او را سپاس گوييد و بدانيد كه بودن آنها در شما خيرى بوده است كه خداوند عطا كرده است. چنانچه در شما نبوده، آن را از خدا بخواهيد و نسبت به آن رغبت جوييد. سپس حضرت آنها را ده چيز شمردند: يقين، قناعت، صبر، شكر، خويشتن دارى، خلق نيكو، سخاوت، غيرت، شجاعت و مروت. بعضى از روايان ديگر پس از ده خصلت؛ راستگويى و امانت‏دارى را هم به آن افزوده‏اند.


اين روايت داراى چند نكته است:


1- صفات كمال و مكرمت‏ها در درجه اوّل ويژه انبياست.
2- خوبى‏ها را خير مى‏شناسد و در صورت نداشتن آن، سفارش به طلب آن مى‏فرمايد.
3- مؤمن بايد خود را در موقعيت امتحان قرار دهد تا خود را بشناسد.
4- در آغاز و پايان حديث به دو صفت يقين و مروّت اشاره دارد، يقين اساس حكمت نظرى و مروت و مرادنگى مظهر حكمت عملى است.


انبياى الهى هر چند داراى مكارم اخلاقى بالايى هستند ولى پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله اكمل و اتم آنها را داشته‏اند و انبياى ديگر در پى اجراى همه آنها در بين امت خود نبوده‏اند، در حالى كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد:


من براى تحقق مكارم اخلاق در ميان امتم برانگيخته شده‏ام. «5» مكرمت‏هاى اخلاق، تماميت كمال صفات اخلاقى است و حضرت ختمى مرتبت براى تكميل آن به رسالت برگزيده شدند، بنابراين دين اسلام، آيين اخلاق و مكارم اخلاقى در بين بشر كنونى است.


اخلاقيّات در همه انسان‏ها اقتضايى و نسبى است يعنى كمالات و رذايل اخلاقى در وجود انسان‏ها به اندازه گوناگون در مرتبه‏هاى برتر و پست‏تر نوسان دارد هر چند خوب شدن كسى كه اقتضاى بدى در او غلبه دارد، مشكل‏تر است؛ زيرا كسى كه در منطقه دور دستى با امكانات اندك به كمال و مقامى برسد و اهميت آن بيشتر است تا شخصى كه در مركز امكانات مادى و معنوى باشد و به جايى برسد.


اگر جوانى در فضايى آلوده پر از فحشا و فساد به درجات عالى كمال برسد، مهمتر است از فرزند فردِ با كمالى كه در محيط مذهبى به مقامى نايل آيد.
 
بالا