کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد هشتم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
از جمله مسائلى كه به اعمال و صفات انسان حالت و محتوا مىدهد، نيّت و انگيزه و هدف نهايى است و افكار و رفتار بر اساس آنها شكل مىگيرد افراد باايمان، با انگيزه الهى و هدفهاى مقدس و پاك و برنامههاى صحيح و سالم به سوى كارشان مىروند؛ در حالى كه مردم بىايمان گرفتار رياكارى و تقلّب و خودبينى و دزدى هستند و به همين صفات ناپسند، اعمال آنان بىارزش مىشود.
از ديدگاه اسلام اعمال صالح آفاتى دارد كه بايد مراقب بود؛ مانند اسيدى روى پوست همه وجود را مىسوزاند همچون ريا كه در عمل انجام مىگيرد.
گاه انسان در حين عمل گرفتار غرور و خود محورى مىشود و ارزش عملش نابود مىشود و گاه بعد از عمل دچار نيتى مخالف قصد اوّل او شده مانند اين كه پس از انفاق و احسان، منت مىگذارد و يا بعد از ايمان به سوى كفر و ارتداد كشيده مىشود و اثر عمل نيك را از بين مىبرد.
گاه ارتكاب گناهى قبل از انجام آن در كيفرش تأثير بدى بر روى اعمال ديگر دارد چنانكه در روايت آمده است:
شرابخوار تا چهل روز اعمال و عبادات او مقبول درگاه خدا نمىباشد. «1» بنابر درخواست امام سجّاد عليه السلام در اين جا بايد ملاحظه كرد كه: ويژگى صفات پسند و ناپسند چيست؟
به طور كلى صفاتى كه انسان دارد سه گونه است:
1- صفاتى كه از آداب و رسوم اجتماعى است، در عرف مردم به نشانه ادب اسلامى و اخلاقى رعايت آن حتمى است؛ نمونه اين آداب در كتاب حلية المتقين مفصّل بيان شده است.
گاهى وقتها بىتوجهى به آداب در جامعه سبب هرج و مرج و آسيبهايى به فرهنگ شده كه به ويژه در بين جوانان جبرانناپذير است.
اين امور هرچند از نظر شرعى اعتبار و الزامى ندارد ولى در متن جامعه بشرى مطلوب و پسنديده است و بايد در اصلاح آن كوشيد. اكنون بر اثر مشكلات اقتصادى و فرهنگى به روشنى ملاحظه مىشود كه آداب معاشرتى و سلوكى در بين مردم به شدت آسيب ديده است؛ احترام به والدين، معلم و همسايه، صله رحم، مهمانى اقوام و خويشان، رعايت حرمت خانواده و محرم و نامحرم، حقوق همسران، امور مسافرت، روابط دختران و پسران و ... از نمونههايى است كه جايگاه آنها در جامعه خدشهدار شده است و بسيارى در اين زمينه بىشخصيت و انگشتنما شدهاند.
2- صفاتى كه موجب رشد و كمال اجتماعى است، ولى نبود آن سبب عيب و نقصان و در نظر بيگانگان زمينهساز اهانت و تحقير فرهنگ كشورى مىشود؛ مانند پديده مد پرستى و نقض حقوق قانون فردى و اجتماعى به وسيله افراد خودباخته و خيانتكار با عنوان آزادى و دمكراسى يا فرنگى مآبى روشنفكرانه با هويت غربگرايى كه همه از نقشههاى استعمارى است و دشمنان از آنها به عنوان ابزارى براى بررسى و تخمين روحيه پذيرش و تأثيرپذيرى ملّتها استفاده آزمايشى مىكنند و با پيدا كردن نقاط ضعف؛ آنان را تحت سلطه خود درمىآورند. پس مسلمانان به ويژه جوانان بايد در برابر اين بازىها هوشيار باشند.
و برخى از صفات موجب نقصان وجودى و شخصيتى انسان هستند؛ مانند حسد، كبر، بخل و كينه كه در نزد عقل و شرع مقدس ناپسند شمرده شدهاند و فطرت آدمى هم آنها را نمىپذيرد، پس هر كه اين صفات مذموم را در خود نگه دارد يا بپروراند از كرامات انسانى خارج گرديده و به عالم حيوانيّت وارد مىشود.
براى درمان و معالجه صفات ناپسند در كتاب معراج السّعادة، مرحوم ملا احمد نراقى، راهكارهاى مفيدى آمده است.
3- صفاتى كه در باطن انسان تا حد مقبولى وجود دارد ولى به كمال بالاتر نرسيده است، مانند: عدالت، تقوا و كرامت كه در فطرت انسانها كم و بيش هست ولى بايد براى پرورش و خالص كردن آن بكوشند و حضرت سجّاد عليه السلام در پايان اين فراز، تكميل اين دسته از صفات والاى انسانى را از درگاه حق خواستار است. اين گونه صفات در لابهلاى روايات معصومين عليهم السلام به چشم مىخورد.
نبى اكرم صلى الله عليه و آله در وصيتى به حضرت على عليه السلام فرمود:
يا عَلِىُّ سَبْعَةٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ حَقِيقَةَ الْإِيمانِ، وَ أَبْوابُ الْجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ لَهُ: مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَه وَ أَحْسَنَ صَلاتَهُ وَ أَدَّى زَكاةَ مالِهِ وَ كَفَّ غَضَبَهُ، وَ سَجَنَ لِسانَهُ، وَ اسْتَغْفَرَ لِذَنْبِهِ، وَ أَدَّى النَّصِيحَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ. «2»
اى على، هفت خصلت است كه اگر آنها در كسى باشد؛ بىگمان حقيقت ايمانش كامل و درهاى بهشت بر روى او گشوده شده است: كامل گرفتن وضو؛ زيبا و نكوگزاردن نماز، پرداخت زكات مال، فروخوردن خشم، نگاه داشتن زبان، آمرزش خواستن از گناهان، خيرخواهى خاندان پيامبر.
حضرت صادق عليه السلام مىفرمايد:
ثَلاثَةٌ يَشْكُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: مَسْجِدٌ خَرابٌ لايُصَلِّى فِيهِ اهْلُهُ، وَ عالِمٌ بَيْنَ جُهَّالٍ وَ مُصْحَفٌ مُعَلَّقٌ قَدْ وَقَعَ عَلَيْهِ غُبارٌ لايَقْرَءُ فِيهِ. «3»
سه چيز نزد خداى گرامى و بزرگ شكوه و شكايت كنند: مسجد ويرانى كه مردمش در آن نماز نگذارند، دانشمندى كه ميان نادانان گرفتار شده است؛ قرآنى كه در گوشهاى آويخته شده و خاك مىخورد و كسى تلاوت نكند.
[ «7» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَ وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوَلَايَةَ وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِي الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ وَ مِنْ خِذْلَانِ الْأَقْرَبِينَ النُّصْرَةَ وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ وَ مِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِينَ حَلَاوَةَ الْأَمَنَةِ]
خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست و اين خصلتهايى كه مىشمارم، به نفع من تغيير ده: شدت كينه دشمنان را به محبت، و حسد متجاوزان را به مودّت، و بدگمانى و تهمت اهل صلاح را به اطمينان، و دشمنى نزديكان را به دوستى، و مخالفت خويشان را به خوش رفتارى، و تنها و بىيار گذاشتن نزديكان را به يارى، و دوستى فريبكاران را به درست شدن دوستى، و ردّ كردن همنشينان را به رفتاى كريمانه، و تلخى ترس از ستمكاران را به شيرينى امنيّت.
مكارم و رذايل اخلاقى
معيار كمالات اخلاقى و سند قطعى اخلاقشناسى از گفتار، رفتار و قبولى از ناحيه معصومان عليهما السلام است. كه دستيابى به همه آنها كار چندان آسانى نيست؛ زيرا آثار اخلاقى انسان به گونهاى جامع نبوده كه بتوان همه مراحل و مدارج كمال را يك جا بيان كنند. و از سوى ديگر مكارم اخلاقى تنها اوصاف اخلاق نيست، بلكه احسن اخلاقيات است و مكارم، مكرمتها و فضيلتهاى برتر خلقى را بيان مىكند و نبايد ميان اوصاف اخلاقى و مكارم اخلاقى خلط نمود.
گاهى در مدارك اخلاقى، مكارم اخلاقى به صورت مختلف و پراكنده گفته شده است. وقتى مدارك اخلاقى گوناگون باشد؛ تفسير آن نيز خود به خود اختلاف پيدا مىكند كه بايد آنها را به دقت بررسى نمود.
عبداللّه بن مسكان از امام صادق عليه السلام نقل مىكند كه حضرت فرمود:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَكارِمِ الأَخْلاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذلِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ إِنْ لاتَكُنْ فِيكُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِيها، قالَ: فَذَكَرَها عَشَرَةً الْيَقينَ وَ القَناعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ قالَ: وَ رَوى بَعْضُهُم بَعْدَ هَذِهِ الْخِصالِ الْعَشَرَةِ وَ زادَ فِيها الصِّدْقَ وَ أَداءَ الْأَمانَةِ. «4»
خداى عزيز پيامبرانش را به مكارم اخلاق ويژگى داده است. شما خود را بيازماييد، اگر از آنها داشتيد او را سپاس گوييد و بدانيد كه بودن آنها در شما خيرى بوده است كه خداوند عطا كرده است. چنانچه در شما نبوده، آن را از خدا بخواهيد و نسبت به آن رغبت جوييد. سپس حضرت آنها را ده چيز شمردند: يقين، قناعت، صبر، شكر، خويشتن دارى، خلق نيكو، سخاوت، غيرت، شجاعت و مروت. بعضى از روايان ديگر پس از ده خصلت؛ راستگويى و امانتدارى را هم به آن افزودهاند.
اين روايت داراى چند نكته است:
1- صفات كمال و مكرمتها در درجه اوّل ويژه انبياست.
2- خوبىها را خير مىشناسد و در صورت نداشتن آن، سفارش به طلب آن مىفرمايد.
3- مؤمن بايد خود را در موقعيت امتحان قرار دهد تا خود را بشناسد.
4- در آغاز و پايان حديث به دو صفت يقين و مروّت اشاره دارد، يقين اساس حكمت نظرى و مروت و مرادنگى مظهر حكمت عملى است.
انبياى الهى هر چند داراى مكارم اخلاقى بالايى هستند ولى پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله اكمل و اتم آنها را داشتهاند و انبياى ديگر در پى اجراى همه آنها در بين امت خود نبودهاند، در حالى كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
من براى تحقق مكارم اخلاق در ميان امتم برانگيخته شدهام. «5» مكرمتهاى اخلاق، تماميت كمال صفات اخلاقى است و حضرت ختمى مرتبت براى تكميل آن به رسالت برگزيده شدند، بنابراين دين اسلام، آيين اخلاق و مكارم اخلاقى در بين بشر كنونى است.
اخلاقيّات در همه انسانها اقتضايى و نسبى است يعنى كمالات و رذايل اخلاقى در وجود انسانها به اندازه گوناگون در مرتبههاى برتر و پستتر نوسان دارد هر چند خوب شدن كسى كه اقتضاى بدى در او غلبه دارد، مشكلتر است؛ زيرا كسى كه در منطقه دور دستى با امكانات اندك به كمال و مقامى برسد و اهميت آن بيشتر است تا شخصى كه در مركز امكانات مادى و معنوى باشد و به جايى برسد.
اگر جوانى در فضايى آلوده پر از فحشا و فساد به درجات عالى كمال برسد، مهمتر است از فرزند فردِ با كمالى كه در محيط مذهبى به مقامى نايل آيد.
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
از جمله مسائلى كه به اعمال و صفات انسان حالت و محتوا مىدهد، نيّت و انگيزه و هدف نهايى است و افكار و رفتار بر اساس آنها شكل مىگيرد افراد باايمان، با انگيزه الهى و هدفهاى مقدس و پاك و برنامههاى صحيح و سالم به سوى كارشان مىروند؛ در حالى كه مردم بىايمان گرفتار رياكارى و تقلّب و خودبينى و دزدى هستند و به همين صفات ناپسند، اعمال آنان بىارزش مىشود.
از ديدگاه اسلام اعمال صالح آفاتى دارد كه بايد مراقب بود؛ مانند اسيدى روى پوست همه وجود را مىسوزاند همچون ريا كه در عمل انجام مىگيرد.
گاه انسان در حين عمل گرفتار غرور و خود محورى مىشود و ارزش عملش نابود مىشود و گاه بعد از عمل دچار نيتى مخالف قصد اوّل او شده مانند اين كه پس از انفاق و احسان، منت مىگذارد و يا بعد از ايمان به سوى كفر و ارتداد كشيده مىشود و اثر عمل نيك را از بين مىبرد.
گاه ارتكاب گناهى قبل از انجام آن در كيفرش تأثير بدى بر روى اعمال ديگر دارد چنانكه در روايت آمده است:
شرابخوار تا چهل روز اعمال و عبادات او مقبول درگاه خدا نمىباشد. «1» بنابر درخواست امام سجّاد عليه السلام در اين جا بايد ملاحظه كرد كه: ويژگى صفات پسند و ناپسند چيست؟
به طور كلى صفاتى كه انسان دارد سه گونه است:
1- صفاتى كه از آداب و رسوم اجتماعى است، در عرف مردم به نشانه ادب اسلامى و اخلاقى رعايت آن حتمى است؛ نمونه اين آداب در كتاب حلية المتقين مفصّل بيان شده است.
گاهى وقتها بىتوجهى به آداب در جامعه سبب هرج و مرج و آسيبهايى به فرهنگ شده كه به ويژه در بين جوانان جبرانناپذير است.
اين امور هرچند از نظر شرعى اعتبار و الزامى ندارد ولى در متن جامعه بشرى مطلوب و پسنديده است و بايد در اصلاح آن كوشيد. اكنون بر اثر مشكلات اقتصادى و فرهنگى به روشنى ملاحظه مىشود كه آداب معاشرتى و سلوكى در بين مردم به شدت آسيب ديده است؛ احترام به والدين، معلم و همسايه، صله رحم، مهمانى اقوام و خويشان، رعايت حرمت خانواده و محرم و نامحرم، حقوق همسران، امور مسافرت، روابط دختران و پسران و ... از نمونههايى است كه جايگاه آنها در جامعه خدشهدار شده است و بسيارى در اين زمينه بىشخصيت و انگشتنما شدهاند.
2- صفاتى كه موجب رشد و كمال اجتماعى است، ولى نبود آن سبب عيب و نقصان و در نظر بيگانگان زمينهساز اهانت و تحقير فرهنگ كشورى مىشود؛ مانند پديده مد پرستى و نقض حقوق قانون فردى و اجتماعى به وسيله افراد خودباخته و خيانتكار با عنوان آزادى و دمكراسى يا فرنگى مآبى روشنفكرانه با هويت غربگرايى كه همه از نقشههاى استعمارى است و دشمنان از آنها به عنوان ابزارى براى بررسى و تخمين روحيه پذيرش و تأثيرپذيرى ملّتها استفاده آزمايشى مىكنند و با پيدا كردن نقاط ضعف؛ آنان را تحت سلطه خود درمىآورند. پس مسلمانان به ويژه جوانان بايد در برابر اين بازىها هوشيار باشند.
و برخى از صفات موجب نقصان وجودى و شخصيتى انسان هستند؛ مانند حسد، كبر، بخل و كينه كه در نزد عقل و شرع مقدس ناپسند شمرده شدهاند و فطرت آدمى هم آنها را نمىپذيرد، پس هر كه اين صفات مذموم را در خود نگه دارد يا بپروراند از كرامات انسانى خارج گرديده و به عالم حيوانيّت وارد مىشود.
براى درمان و معالجه صفات ناپسند در كتاب معراج السّعادة، مرحوم ملا احمد نراقى، راهكارهاى مفيدى آمده است.
3- صفاتى كه در باطن انسان تا حد مقبولى وجود دارد ولى به كمال بالاتر نرسيده است، مانند: عدالت، تقوا و كرامت كه در فطرت انسانها كم و بيش هست ولى بايد براى پرورش و خالص كردن آن بكوشند و حضرت سجّاد عليه السلام در پايان اين فراز، تكميل اين دسته از صفات والاى انسانى را از درگاه حق خواستار است. اين گونه صفات در لابهلاى روايات معصومين عليهم السلام به چشم مىخورد.
نبى اكرم صلى الله عليه و آله در وصيتى به حضرت على عليه السلام فرمود:
يا عَلِىُّ سَبْعَةٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ حَقِيقَةَ الْإِيمانِ، وَ أَبْوابُ الْجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ لَهُ: مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَه وَ أَحْسَنَ صَلاتَهُ وَ أَدَّى زَكاةَ مالِهِ وَ كَفَّ غَضَبَهُ، وَ سَجَنَ لِسانَهُ، وَ اسْتَغْفَرَ لِذَنْبِهِ، وَ أَدَّى النَّصِيحَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ. «2»
اى على، هفت خصلت است كه اگر آنها در كسى باشد؛ بىگمان حقيقت ايمانش كامل و درهاى بهشت بر روى او گشوده شده است: كامل گرفتن وضو؛ زيبا و نكوگزاردن نماز، پرداخت زكات مال، فروخوردن خشم، نگاه داشتن زبان، آمرزش خواستن از گناهان، خيرخواهى خاندان پيامبر.
حضرت صادق عليه السلام مىفرمايد:
ثَلاثَةٌ يَشْكُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: مَسْجِدٌ خَرابٌ لايُصَلِّى فِيهِ اهْلُهُ، وَ عالِمٌ بَيْنَ جُهَّالٍ وَ مُصْحَفٌ مُعَلَّقٌ قَدْ وَقَعَ عَلَيْهِ غُبارٌ لايَقْرَءُ فِيهِ. «3»
سه چيز نزد خداى گرامى و بزرگ شكوه و شكايت كنند: مسجد ويرانى كه مردمش در آن نماز نگذارند، دانشمندى كه ميان نادانان گرفتار شده است؛ قرآنى كه در گوشهاى آويخته شده و خاك مىخورد و كسى تلاوت نكند.
[ «7» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَ وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوَلَايَةَ وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِي الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ وَ مِنْ خِذْلَانِ الْأَقْرَبِينَ النُّصْرَةَ وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ وَ مِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِينَ حَلَاوَةَ الْأَمَنَةِ]
خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست و اين خصلتهايى كه مىشمارم، به نفع من تغيير ده: شدت كينه دشمنان را به محبت، و حسد متجاوزان را به مودّت، و بدگمانى و تهمت اهل صلاح را به اطمينان، و دشمنى نزديكان را به دوستى، و مخالفت خويشان را به خوش رفتارى، و تنها و بىيار گذاشتن نزديكان را به يارى، و دوستى فريبكاران را به درست شدن دوستى، و ردّ كردن همنشينان را به رفتاى كريمانه، و تلخى ترس از ستمكاران را به شيرينى امنيّت.
مكارم و رذايل اخلاقى
معيار كمالات اخلاقى و سند قطعى اخلاقشناسى از گفتار، رفتار و قبولى از ناحيه معصومان عليهما السلام است. كه دستيابى به همه آنها كار چندان آسانى نيست؛ زيرا آثار اخلاقى انسان به گونهاى جامع نبوده كه بتوان همه مراحل و مدارج كمال را يك جا بيان كنند. و از سوى ديگر مكارم اخلاقى تنها اوصاف اخلاق نيست، بلكه احسن اخلاقيات است و مكارم، مكرمتها و فضيلتهاى برتر خلقى را بيان مىكند و نبايد ميان اوصاف اخلاقى و مكارم اخلاقى خلط نمود.
گاهى در مدارك اخلاقى، مكارم اخلاقى به صورت مختلف و پراكنده گفته شده است. وقتى مدارك اخلاقى گوناگون باشد؛ تفسير آن نيز خود به خود اختلاف پيدا مىكند كه بايد آنها را به دقت بررسى نمود.
عبداللّه بن مسكان از امام صادق عليه السلام نقل مىكند كه حضرت فرمود:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَكارِمِ الأَخْلاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذلِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ إِنْ لاتَكُنْ فِيكُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِيها، قالَ: فَذَكَرَها عَشَرَةً الْيَقينَ وَ القَناعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ قالَ: وَ رَوى بَعْضُهُم بَعْدَ هَذِهِ الْخِصالِ الْعَشَرَةِ وَ زادَ فِيها الصِّدْقَ وَ أَداءَ الْأَمانَةِ. «4»
خداى عزيز پيامبرانش را به مكارم اخلاق ويژگى داده است. شما خود را بيازماييد، اگر از آنها داشتيد او را سپاس گوييد و بدانيد كه بودن آنها در شما خيرى بوده است كه خداوند عطا كرده است. چنانچه در شما نبوده، آن را از خدا بخواهيد و نسبت به آن رغبت جوييد. سپس حضرت آنها را ده چيز شمردند: يقين، قناعت، صبر، شكر، خويشتن دارى، خلق نيكو، سخاوت، غيرت، شجاعت و مروت. بعضى از روايان ديگر پس از ده خصلت؛ راستگويى و امانتدارى را هم به آن افزودهاند.
اين روايت داراى چند نكته است:
1- صفات كمال و مكرمتها در درجه اوّل ويژه انبياست.
2- خوبىها را خير مىشناسد و در صورت نداشتن آن، سفارش به طلب آن مىفرمايد.
3- مؤمن بايد خود را در موقعيت امتحان قرار دهد تا خود را بشناسد.
4- در آغاز و پايان حديث به دو صفت يقين و مروّت اشاره دارد، يقين اساس حكمت نظرى و مروت و مرادنگى مظهر حكمت عملى است.
انبياى الهى هر چند داراى مكارم اخلاقى بالايى هستند ولى پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله اكمل و اتم آنها را داشتهاند و انبياى ديگر در پى اجراى همه آنها در بين امت خود نبودهاند، در حالى كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
من براى تحقق مكارم اخلاق در ميان امتم برانگيخته شدهام. «5» مكرمتهاى اخلاق، تماميت كمال صفات اخلاقى است و حضرت ختمى مرتبت براى تكميل آن به رسالت برگزيده شدند، بنابراين دين اسلام، آيين اخلاق و مكارم اخلاقى در بين بشر كنونى است.
اخلاقيّات در همه انسانها اقتضايى و نسبى است يعنى كمالات و رذايل اخلاقى در وجود انسانها به اندازه گوناگون در مرتبههاى برتر و پستتر نوسان دارد هر چند خوب شدن كسى كه اقتضاى بدى در او غلبه دارد، مشكلتر است؛ زيرا كسى كه در منطقه دور دستى با امكانات اندك به كمال و مقامى برسد و اهميت آن بيشتر است تا شخصى كه در مركز امكانات مادى و معنوى باشد و به جايى برسد.
اگر جوانى در فضايى آلوده پر از فحشا و فساد به درجات عالى كمال برسد، مهمتر است از فرزند فردِ با كمالى كه در محيط مذهبى به مقامى نايل آيد.