baroon
متخصص بخش ادبیات
افلاطون در کتاب ضیافت خصوصیات عشق رو در یک داستان فوق العاده زیبا بیان می کنه :
هنگامی که ونوس الهه زیبایی متولد شد خدایان به مناسبت این مراسم جشنی به پا کردند در پایان جشن «پنیا» الهه نیاز و تهی دستی هم امد و بر در ایستاد به امید آنکه بهره ای از این جشن نصیب او شود.
«پوروس» خدای چاره جویی که از باده اسمانی مست بود به باغ رفت و چون بسیار خسته و سنگین بود به خوابی گران فرو رفت. پنیا حیله ای اندیشید تا از پوروس خدای چاره جویی فرزندی پیدا کند و با این هدف در باغ در کنار پوروس خوابید و بدین گونه اروس یا عشق را بارور شد.
بنابر این اروس یا عشق همیشه خدمت گذار ونوس الهه زیبائی است چون در روز تولد او به وجود امده و دوست دار زیبائی است.
عشق یا اروس از مادر خود تهی دستی را به ارث برده و از پدرش جاره جوئی را او خشن است و رنگ پریده نه کفشی به پا دارد و نه مسکن و ماوایی برای خوابیدن بسترش زمین است و رو پوشش آسمان؛ گاه در کوی و برزن و در رواق خانه ها شب را به روز می اورد و همانند مادرش بی نوا و تهی دست است.
اما از طرف دیگر مانند پدرش شکارچی ماهری است که با نهایت شجاعت در جستجوی خوبی و زیبائی است. هر لحظه برای تصاحب ان چاره ای نو می اندیشد و هر روز از دری تازه وارد می شود و لحظه ای از جستجو باز نمی ایستد و در عین حال جادوگری زبر دست و مکار است.
نه به خدایان شباهت دارد و نه به موجودات فانی بلکه عینا به پدرش شباهت دارد که اگر روزی تیرش به هدف بخورد شادی و شعف بی پایانی پیدا می کند و شکفته می شود و گاهی هم افسرده می شود و باز دوباره به حالت طبیعیش باز می گردد و هرچه بدست اورده زود از دست می دهد به طوری که عشق نه همیشه تهی دست است و نه توانگر.
* گزیده ای از نوشته ی خلیل خوشرو در موفقیت راستین *
آخرین ویرایش: