Miss zahra
متخصص بخش تکنولوژی
در یک روایت جامعه شناختی ، مفهوم توسعه از جمله مفاهیمی است که با تکنولوژی و پیچیدگی های جوامع مدرن گره خورده است . به میزانی که جامعه شناسی توانسته توسعه را با تکنولوژی عجین کند ، انسانشناسی پویایی سنت را موردتاکید قرار داده است .
به عبارتی هر قدر جامعه شناسی روایتی تکنیکی و مدرن از تجربه فرهنگی ارائه داده ، انسان شناسی بر طبیعی بودگی فرهنگ صحه گزارده است . نوشته حاضر در عین آنکه نقدی انسان شناختی بر تکنولوژی مدرن محسوب می شود ، چالشی را نشان می دهد که این دو رشته در باب فلسفه توسعه اجتماعی با آن مواجهه اند .
باید توجه داشت که ، تکنولوژی مدرن میراث دارعصر روشنگری در اروپاست . بدون فهم ایده های عصر روشنگری ، و جریان تاریخی رنسانس در اروپا نمی توان از ماهیت تکنولوژی و تاثیراتی که در جریان های فرهنگی می گذارد بحث کرد . انقلاب صنعتی در انگلستان و انقلاب سیاسی و روشنفکری در فرانسه ،تحولاتی بودند که هریک به نحوی در تبِِیین و توجیه فرآیندهای اجتماعی و صنعتی آن دوره موثر بودند . به نحوی که هریک بستری برای رشد دیگری شد .
اگر به ایده های عصر روشنگری در دوره ظهور آن بازگردیم با اصولی مواجهه می شویم که این جریان ها را تبِین می کنند .
عقلانیت در وجه ابزاری آن ، اومانیسم ، اندیشه ترقی و توسعه و ... و از طرفی رشد سیستم اقتصاد سرمایه داری ، که بر منطق افزایش سود مبتنی بود رویهم رفته ، شرایطی را به وجود آورد که جامعه مدرن در آن متولد شد و این تلقی که توسعه و ترقی امری ضروری است ، به اصلی لا یتغیر برای تداوم زندگی مدرن تبدیل شد .
نکته دیگر این بود که ، توسعه و ترقی جامعه مدرن ، روایت کاملاً جامعه شناختی را که میراث کلاسیک های جامعه شناسی بود سرلوحه خود قرار داده بود که پارادایم غیرانسانی علوم طبیعی را در توسعه انسانی تجویز می کردند . به عبارت دیگر جامعه شناسی ، تفسیری که از حضور تکنولوژی می داد ، برمبنای اصول علم پوزیتیو و طبیعی بود که می باید در برنامه ریزی های انسانی به کار می رفت . این امر سبب شد که خصلت انتقادی علوم اجتماعی آن دوره صرفاً معطوف به مقولاتی باشد که در راستای پروژه روشنگری حرکت نمی کردند . تنها درنیم قرن اخیر است که علوم اجتماعی از پارادایم طبیعی گسسته و در پی نقد عقل مدرن برآمده است .
در این راستا انسان شناسی نقش مهمی را ایفا کرده است .
دستاورد انسانشناسی در این که ، ما نه یک عقل بلکه عقل ها داریم ، این واقعیت را روشن نمود که عقل ابزاری وتکنوکرات غربی ، لزوماً عقل برتر و تمام شده نیست . این امر حتی به غرب نیز کمک نمود تا عقل هایی را که در آن فضا نیز وجود داشته اند و با عقل مدرن همسو نبوده اند و بالتبع در حاشیه قرار گرفته بودند ، مورد توجه قرار دهند . وجود و هستی بی عیب و نقص تکنولوژی دقیقاً از زمانی زیر سئوال رفت که فضایی شکل گرفت، که در آن فضای فکری ، امکان این بود تا " جور دیگری " هم ، به مدرنیسم ، تکنولوژی و ترقی نگاه کرد .
منتقدان تکنولوژی ، چه از داخل علوم اجتماعی ( نظیر متفکران انتقادی ) و چه از دیگر حوزه های مشابه ( نظیر مک لوهان و...) توانستند ، این نکته را روشن سازند که نه تنها تکنولوژی های مدرن لزوماً تاثیری مثبت و مفید در زندگی و فرهنگ بشری نداشته اند ، بلکه بدترازآن در مواردی ، به اختلال در بسیاری از عناصر فرهنگی منجر شده اند .
مجموع این انتقادات را در می توان به طور خلاصه آورد که در زیل ارائه می شود ؛
نیل پستمن ، در بحث از تکنولوژی های مدرن ، تعبیرِ تکنوپولی را به کار می برد . در واقع تکنوپولی ، شرایطی است که در آن تمام اجزای جامعه و فرهنگ تحت الشعاع ایدولوژی تکنولولوژی قرار گرفته اند . تکنولوژی ها ، بدون در نظر گرفتن کارکردی که دارند ، به خودی خود دارای ایدئولوژی هستند و زمانی که یک تکنولوژی وارد جامعه ای می شود ، ایدئولوژی های نهفته در آن نیز در جامعه پیاده می شوند . به عبارت دیگر ، این تکنولوژی ها هستند که واقعیت های زندگی را برای افراد جامعه شکل داده و نشان می دهند .
دیدگاه افراد جامعه نسبت به واقعیات موجود ، کاملاً متاثر از آن نوع تکنولوژی ای خواهد که از آن استفاده می کنند . ( پستمن ؛ ۱۳۷۵:۱۴ ) .
تکنولوژی های مدرن ، مفهوم زمان و مکان را تحت ثاثیر قرار داده اند . به عبارت دیگر می توان از زمان و مکان تکنولوژیکی سخن گفت . این بدان معناست است که محوریت معنایابی زمان و مکان را نه افراد جامعه ، بلکه عناصر تکنولوژیکی تشکیل می دهند . آغاز و انجام زمان و اثبات هستی جغرافیایی یک مکان منوط به میزان همسازی است که با تکنولوژی مدرن دارند . اما باید توجه داشت ، زمانی که از وابستگی مفهوم زمان و مکان به تکنولوژی بحث می شود ، صرفاً تکنولوژی مشخصی ، از جمله ساعت مکانیکی ، مد نظر نیست .
تکنولوژی ساعت مکانیکی ، تنها تعبیری از زمان را در فرهنگ عرضه می کند . پارادوکس هایی که تکنولوژی مدرن در زندگی بشر می آفریند ، تنها حاصل برخورد ایدولوژی تکنولوژی با ایده های فردی افراد جامعه و یا خود جامعه نیست ، این برخورد ها حتی میان خودِ تکنولوژی ها نیز صورت می گیرد . به عبارتی ، گاه تعبیرهای زمانی و مکانی ، که خود این تکنولوژی ها عرضه می کنند ، در تناقض با هم قرار دارند . این تعبیرها نوعاً با هم همپوشانی ندارند . اینکه گفته می شود ، بشر مدرن در فضایی معلق به سر می برد دقیقاً از همین جا ناشی می شود . دلیل آن این است که ، آنقدر روایت های متکثر از واقعیت های زندگی فرهنگی عرضه می شود که دیگر امکان مدیریت و کنترل این واقعیتها از دست بشر خارج است . هر تکنولوژی ای که به وجود می آید ، با خود تعابیربعضاً کاملاً متفاوتی از واقعیات را بدست می دهد .
واقعیت زمان و مکانی که تکنولوژی پرواز با هواپیما می دهد ، بسیار متفاوت از واقعیت زمان و مکانی است که تکنولوژی راه آهن و قطار می دهد . حتی خود این تکنولوژی های هم شکل نیز روایت یکسانی از واقعیت بیرونی ندارند. مثلاً تکنولوژی هواپیمای مسافربری را با هواپیمای جنگنده مقایسه می کنیم . بدیهی است که باز در مقایسه با هم ، این مفهوم زمان و مکان از هم متفاوت عرضه می شود . فردی که زمان و مکان را با هر دو این تکنولوژی ها تجربه می کند با دو واقعیت متفاوت ازهَمی مواجه است . با این وجود ، این نکته نباید با این تصور نادرست خلط شود که تکنولوژی ها مدرن چیزی به فرهنگ بشر افزوده یا از آن کم می کنند .
اگر تاثیری در فرهنگ بشری در اثر ورود تکنولوژیهای جدید مشاهده می شود ، صرفاً شکلی است. این نکته را در مورد واقعیت های مختلف می توان بررسی کرد .
در مورد واقعیت زمان ، حرکت ، پرواز ، مدیریت اطلاعات ، نظام رسانه ای و نمادین و ... ، باید توجه داشت که این واقعیت ها قبل از ورود تکنولوژی مدرن هم وجود داشتند و تکنولوژی مدرن ، این واقعیت را خلق نکرده است . بشر ابتدایی هم به نوبه خود در زندگی روزمره اش این واقعیات را به کرّار تجربه می کرده است . لکن شکل این تجربه متفاوت است . مثلاً بشر اولیه نیز تعبیری از واقعیت پرواز داشته است و در عین حال انسان جامعه مدرن نیز دارای این تجربه یا تعبیر است .
لکن تفاوت این دو در این است که تجربه های این ها از هم متفاوت است ولی خود محتوا ، که پرواز است ، به قوت خود باقی است و تغییری نمی کند . آسیب شناسی نظام تکنولوژی نیز به این نکته مربوط است .
عموماً در بحث انتقاد از تکنولوژی باید دقت کرد که تصور خلقِ واقعیت جدیدی در جامعه توسط این تکنولوژی ها – یعنی واقعیتی که تکنولوژی برای آن ایجاد شده باشد – دور از واقع است . تکنولوژی های مدرن در تولید واقعیت هایی نقش دارند که اصولاً ارتباط مسقیمی به کارکرد اولیه شان ندارند . این تبعات تکنولوژی است که در واقع به خلق واقعیت های جدیدی می انجامد . لذا در نقد تکنولوژی مدرن باید دقت کرد تا این تبعات نقد ، کنترل و مدیریت شوند و نه اینکه هستی تکنولوژی و کارکرد آن زیر سئوال رود . ( اگر چه این تبعات بعضاً اجتناب ناپذیرند ) .