
به گزارش ايسنا، بيست و دوم آبان ماه سال 75 آتشنشانان، از طريق تماس شهرونداني از وقوع حريق در شهرك شهيد محلاتي با خبر شدند.
آتش نشانان با حضوردر صحنه حادثه كه خانهاي ويلايي بود، دريافتند در حالي شعلههاي آتش خانه را در كام خود ميكشد كه هيچ يك از ساكنان آن در منزل حضور ندارند.
با تلاش آتشنشانان مهار آتش ساعتي به طول انجاميد، آتشنشانان با بررسي خانه نيمه سوخته دريافتند، دپوي پوشاك در بخشي از منزل علت اين حادثه بوده است.
اين در حالي بود كه آتشنشانان در بررسيهاي دقيقتر و تخصصي دريافتند شواهد نشان از عمدي بودن حريق ميدهد.
صاحبخانه هنگامي كه از اين حادثه مطلع شد با حضور در پليس، به ماموران گفت كه چون انبار كارخانه از پوشاك پر شده بود به اجبار بخشي از خانهاش را به انبار تبديل كرده است.
با ثبت اين اطلاعات پروندهاي در مورد رسيدگي به اين حريق عمدي در پليس آگاهي باز و رسيدگي به آن در دستور كار كارآگاهان پليس قرار گرفت بررسيهاي ماموران در مرحله ابتدايي قرار داشت تا اينكه هنوز ساعتي از اين حادثه نگذشته بود كه صاحبخانه كارآگاهان را در جريان مفقود شدن دختر 9 سالهاش به نام «سحر» قرار داد.
پدر«سحر» به كارآگاهان گفت كه براساس برنامه روزانه دخترش هر روز صبح با سرويس به مدرسه ميرفت و هنگام ظهر، همان سرويس او را به خانه برميگرداند، اما تا عصر خبري از او نشده بود و هيچ فردي نيز از وي خبر ندارد.
براساس اظهارات پدر«سحر» كارآگاهان راننده سرويس مدرسه را احضار كرده تا با تحقيق از وي سرنخي از سرنوشت دختر مفقودشده بدست آوردند.
اين مرد به ماموران گفت كه سه سال است كه راننده سرويس مدرسه است و در اين مدت هميشه «سحر» را مقابل خانه پياده كردم و روز حادثه سحر به طرف در خانه رفت و كليدش را از داخل جيب روپوشش بيرون آورد تا وارد خانه شود، اما چون من عجله داشتم، حركت كردم.
با توجه به اظهارات راننده سرويس و با توجه به متمول بودن خانواده «سحر»، فرضيه آدمربايي قوت گرفت.
تحقيقات ادامه داشت و در چنين شرايطي كارآگاهان از پدر «سحر» خواستند در صورتي كه آدمرباها با وي تماس گرفتند با آنان قراري صوري ترتيب دهد.
سه روز از ناپديد شدن سحر 9 ساله گذشت اما خبري از آدمربايان احتمالي نبود تحقيقات كارآگاهان براي يافتن سرنخي از سحر ادامه داشت تا اينكه ظهر 25 آبان ماه همان سال، ماموران پليس با چهره مضطرب سه شاگرد مدرسه روبرو شدند كه ادعا ميكردند در حالي كه از يكي از كوچههاي حوالي خيابان منصور عبور ميكردند با يك پاكت در وسط كوچه روبرو شدند.
اظهارات اين سه پسربچه خط بطلاني بر فرضيه آدمربايي پليس كشيد چرا كه يكي از بچهها هنگامي كه برحسب شيطنت ضربهاي به پاكت زد با صحنه عجيبي روبرو شد چرا كه سر يك دختربچه از داخل پاكت بيرون افتاد.
اظهارات اين سه نوجوان و با حضور افسران پليس آگاهي پايتخت مشخص شد سر بريدهاي كه پسران نوجوان آن را پيدا كردند، متعلق به «سحر» 9 ساله است.
با مشخص شدن قتل سحر 9 ساله، پرونده براي بررسي تخصصي در اختيار كارآگاهان جنايي پليس آگاهي قرار گرفت و آنان تلاش خود را براي رازگشايي از اين جنايت آغاز كردند و با توجه به يافتهشدن سر كودك تلاشها براي يافتن جسد او بينتيجه ماند و جنازهاش كشف نشد.
با توجه به مدارك پرونده، اينبار كارآگاهان فرضيه انتقامجويي از پدر «سحر» را مدنظر قرار دادند چرا كه اين مرد به خاطر گستردگي فعاليت اقتصادي با افراد زيادي داد و ستد داشت و اختلافات مالي احتمالي ميتوانست به انگيزه خوبي براي انتقامگيري از او تبديل شود.
به اين ترتيب با كمك پدرسحر، فهرستي از مظنونان احتمالي تهيه شد، اما كارآگاهان در بررسي وضعيت اين افراد دريافتند هيچ كدام از آنان نميتوانند انگيزههاي كافي را براي كشتن «سحر» داشته باشند.
با گذشت سالها از اين جنايت، ازآنجا كه پدر دختر9 ساله همچنان خواستار مشخصشدن متهم به قتل دخترش است، پرونده براي رسيدگي به شعبه 1156 مجتمع قضايي بعثت ارسال شد.
درجريان رسيدگي به اين پرونده به دليل اين كه هيچ سرنخي از متهم يا متهمان به قتل وجود ندارد، قاضي محمدرضا گيوكي، از اولياي دمخواست با دريافت ديه از بيتالمال پرونده مختومه شود، اما با اصرار پدر «سحر» به كشف واقعيت پرونده پس از 14 سال از زمان جنايت بار ديگر به اداره دهم پليس آگاهي ارجاع داده شد، تا كارآگاهان پليس آگاهي بار ديگر تلاش خود را براي رازگشايي از زواياي پنهان اين جنايت بكار گيرند.