سلام عرض می کنم دوستان عزیز حتماً همه یادتون هست که شعر قشنگ باز باران با ترانه تو کتابای ابتدائیمون چقدر دوست داشتنی بود .
می خواستم با زدن این تاپیک به بهانه ی خوندن کامل این شعر به نام زندگی هست زیبا از گلچین گیلکی،گریزی بزنیم به خاطرات قدیمون و این که از اون زمان چی یادمونه!
کلاس چهارم ابتدایی بودم.یادمه اون زمان میزای آخر کلاس میشستم و این شعر برام از جذاب ترین درسای فارسی بود
با وجود بازیگوشیام تو کلاس اون موقع که این شعر را خانم حسینی درس داد کلی خوشم اومد و بیشترش را سر کلاس یاد گرفتم!شاید به خاطر اینم بود که همیشه برادر بزرگم شهرام، بهم می گفت به باز باران با ترانه رسیدین یا نه؟ همش ذوق رسیدن بهشو داشتم!
همیشه موقع خوندن فارسی اول سراغ این شعر می رفتم!
امروز متن کامل این شعر را دیدم،گفتم بذارم شما هم بخونید و لذت ببرید
زندگانی هست زیبا
باز باران،با ترانه
با گهر های فراوان می خورد بر بام خانه
من به پشت شیشه تنها ایستاده
در گذر ها
رودها راه اوفتاده
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پرگو
باز هر دم
می پرند این سو و آن سو
می خورد بر شیشه و در مشت و سیلی
آسمان امروز دیگر نیست نیلی
****
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین خوب و شیرین
توی جنگل های ایران
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
از خزنده از پرنده از چرنده
بود جنگل نرم و زنده
****
آسمان آبی چو دریا
یک دو ابر اینجا و آنجا
چون دل من روز روشن
****
بو جنگل تازه و تر
همچو می مستی دهنده
بر درختان می زدی پر
هر کجا زیبا پرنده
****
برکه ها آرام و آبی
برگ و گل هرجا نمایان
چتر نیلوفر درخشان
آفتابی
سنگ ها از آب جسته
از خزه پوشیده تن را
بس وزع آن جا نشسته
دم به دم در شور و غوغا
****
رودخانه با دو صد زیبایی
چرخ می زد چرخ می زد
همچو مستان
*****
چشمه ه چون شیشه های آفتابی
نرم و خوش در جوش و لرزه
توی آن سنگریزه ها
سرخ وسبز و زرد و آبی
*****
با دو پای کودکانه
میدویدم همچو آهو
می پریدم از سر جو
دور می گشتم ز خان
می پراندم سنگریزه
****
تا دهد بر آب لرزه
بهر آب و بهر چاله
می شکست «کرده خاله »
****
می کشانیدم به پایین
شاخه های بید مشکی
دست من می گشت رنگین
از تمشک سرخ و مشکی
****
می شنیدم از پرنده
داستان های نهانی
از لب باد و زنده
راز های زندگانی
****
هرچه می دیدم در آنجا
بود دلکش وزیبا
شاد بودم می سرودم
«روز ای روز دلارا!
داده ات خورشید درخشان
این چنین رخسار زیبا
ور نه بودی زشت و بی جان
****
این درختان با همه سبزب و خوبی
گو چه می بودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان
***
گیسوی سیمین مه را
شانه می زد دست باران
بادها با فوت خوانا
می نمودنش پریشان
***
سبزه در زیر درختان رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان جنگل وارونه پیدا
***
بس دلارا بود جنگل
به!چه زیبا بود جنگل
بس ترانه ،بس فسانه
بس فسانه،بس ترانه
بس گوارا بود باران
به!چه زیبا بود باران
****
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی،پندهی آسمانی:
بشنو از من کودک من!
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی-خواه تیره خواه روشن-
هست زیبا هست زیبا هست زیبا
یادش بخیر
می خواستم با زدن این تاپیک به بهانه ی خوندن کامل این شعر به نام زندگی هست زیبا از گلچین گیلکی،گریزی بزنیم به خاطرات قدیمون و این که از اون زمان چی یادمونه!
کلاس چهارم ابتدایی بودم.یادمه اون زمان میزای آخر کلاس میشستم و این شعر برام از جذاب ترین درسای فارسی بود
با وجود بازیگوشیام تو کلاس اون موقع که این شعر را خانم حسینی درس داد کلی خوشم اومد و بیشترش را سر کلاس یاد گرفتم!شاید به خاطر اینم بود که همیشه برادر بزرگم شهرام، بهم می گفت به باز باران با ترانه رسیدین یا نه؟ همش ذوق رسیدن بهشو داشتم!
همیشه موقع خوندن فارسی اول سراغ این شعر می رفتم!
امروز متن کامل این شعر را دیدم،گفتم بذارم شما هم بخونید و لذت ببرید

زندگانی هست زیبا
باز باران،با ترانه
با گهر های فراوان می خورد بر بام خانه
من به پشت شیشه تنها ایستاده
در گذر ها
رودها راه اوفتاده
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پرگو
باز هر دم
می پرند این سو و آن سو
می خورد بر شیشه و در مشت و سیلی
آسمان امروز دیگر نیست نیلی
****
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین خوب و شیرین
توی جنگل های ایران
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک
از خزنده از پرنده از چرنده
بود جنگل نرم و زنده
****
آسمان آبی چو دریا
یک دو ابر اینجا و آنجا
چون دل من روز روشن
****
بو جنگل تازه و تر
همچو می مستی دهنده
بر درختان می زدی پر
هر کجا زیبا پرنده
****
برکه ها آرام و آبی
برگ و گل هرجا نمایان
چتر نیلوفر درخشان
آفتابی
سنگ ها از آب جسته
از خزه پوشیده تن را
بس وزع آن جا نشسته
دم به دم در شور و غوغا
****
رودخانه با دو صد زیبایی
چرخ می زد چرخ می زد
همچو مستان
*****
چشمه ه چون شیشه های آفتابی
نرم و خوش در جوش و لرزه
توی آن سنگریزه ها
سرخ وسبز و زرد و آبی
*****
با دو پای کودکانه
میدویدم همچو آهو
می پریدم از سر جو
دور می گشتم ز خان
می پراندم سنگریزه
****
تا دهد بر آب لرزه
بهر آب و بهر چاله
می شکست «کرده خاله »
****
می کشانیدم به پایین
شاخه های بید مشکی
دست من می گشت رنگین
از تمشک سرخ و مشکی
****
می شنیدم از پرنده
داستان های نهانی
از لب باد و زنده
راز های زندگانی
****
هرچه می دیدم در آنجا
بود دلکش وزیبا
شاد بودم می سرودم
«روز ای روز دلارا!
داده ات خورشید درخشان
این چنین رخسار زیبا
ور نه بودی زشت و بی جان
****
این درختان با همه سبزب و خوبی
گو چه می بودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان
***
گیسوی سیمین مه را
شانه می زد دست باران
بادها با فوت خوانا
می نمودنش پریشان
***
سبزه در زیر درختان رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان جنگل وارونه پیدا
***
بس دلارا بود جنگل
به!چه زیبا بود جنگل
بس ترانه ،بس فسانه
بس فسانه،بس ترانه
بس گوارا بود باران
به!چه زیبا بود باران
****
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی،پندهی آسمانی:
بشنو از من کودک من!
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی-خواه تیره خواه روشن-
هست زیبا هست زیبا هست زیبا
یادش بخیر
آخرین ویرایش: