• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

باستان شناسی علم درک بشریت


باستان شناسی عبارت است

از بررسی و تحلیل رفتارهای فرهنگی گذشته از آغاز حیات بشر تا رخدادهای همین دیروز به واسطه و کمک بقایای فیزیکی و مادی یا اشیا دست سازی که مردمان گذشته از خود به جا گذاشته اند .

باستان شناسان با پیاده کردن دقیق فنون علمی در حفاری ها و تحلیل یافته های خود تلاش می کنند زندگی بشر در گذشته را بازسازی کنند و دلیل به وجود آمدن و ترویج آداب و رسوم مختلف را بیابند .

باستان شناسی بخشی از مردم شناسی است ،
چرا که به بررسی افراد و فرهنگ های آنها ، هر چند فقط در محدوده گذشته ، می پردازد .

و این جالب ترین وجه باستان شناسی است .
باستان شناسی راهی است برای درک بشریت . باستان شناسی در عین حال بخشی از تاریخ است ، البته گه گاه از آن قابل اعتمادتر و موثق تر است ، چرا که برخلاف تاریخ که اساسا متکی است بر اسناد نوشتاری ، باستان شناسی از شواهد و مدارک مادی بهره می گیرد.

توصیف واقعیات می تواند بسیار ارزشمند باشد ،
اما اگر فقط یک توصیف یا چند توصیف از یک دیدگاه داشته باشیم ،
نمی توانیم مطمئن شویم که به حقیقت گذشته دست یافته ایم .
آدم ها می توانند دروغ بگویند یا به امور از ساده ترین راه نگاه کنند .

در مورد امپراتوری روم باید بپذیریم که به عصری طلایی شباهت دارد ، البته طبق منابعی معین بسیاری از منابع نوشتاری آشکارا با مقاصد سیاسی یا فقط برای تبلیغ تولید شده اند ، و بسیاری دیگر توسط کسانی به روی کاغذ آمده اند که تلاش کرده اند واقعیاتی باستانی را که مربوط به زمانی دور هستند ، به یاد بیاورند ، و در این میان تنها معدودی از متون را می توان نتیجه اختلافات سیاسی داخلی دانست .

به بیان دیگر ،
دانسته های ما مبتنی است بر نوشته هایی که افراد دارای قدرت در امپراتوری روم می خواستند مردم بدانند . اما با خواندن آثار ادبی باستانی ، می توان فهمید که رومی ها در بهشت گمشده زندگی نمی کردند .

برای مثال ،

نتایج یک بررسی جدید در شهر پمپی خاکی از آن است که از کودکان برای انجام کارهای سخت سوء استفاده می شده است و این نکته ای است که هرگز در متون باستانی آشکارا به آن اشاره نشده است .

این کشف مرهون بررسی علمی استخوان های کشف شده در خرابه های پمپی است ،
وگر نه با خواندن آثار ادبی فقط در حد شک باقی می ماند .

تاریخ تفسیر گذشته براساس نوشته ها و متون باستانی است .
باستان شناسی به ویژه از لحاظ شیوه ها و روش های کار تا تاریخ تفاوت دارد .

می توان شواهد و مدارک را با اسناد تاریخی مقایسه کرد تا مشخص شود که آیا به تفسیری روشن و درست رسیده ایم یا خیر ، پس باستان شناسی می تواند به تاریخ کمک و آن را کامل کند . اما باستان شناسی تفسیر داده ها نیز هست ،

بنابراین باستان شناسان باید در توضیح فرهنگ و این که بر چه بخشی از شواهد و مدارک تاکید می کنند بسیار دقت کنند ؛
که ارایه تفسیر کاملا عینی غیر ممکن است .

تاریخ معمولا از باستان شناسی برای مطالعه دوره هایی بهره می گیرد که اسناد و مدارک نوشتاری در مورد آنها موجود نیست ، مخصوصا عصر پیش از تاریخ .

باستان شناسی همچنین به لحاظ هدف و مقصد یکی از رشته های علوم انسانی است ،
ولی از روش های علمی بهره می گیرد و از همین رو علم نیز به شمار می رود .

باستان شناسی باید شواهد موجود را مطالعه و بررسی کند
و بر اساس آنها به یک ایده یا فرضیه خاص برسد .
در این مرحله باستان شناس فرضیه خود را به آزمون می گذارد ، به این ترتیب که بار دیگر به شواهد از این جنبه نگاه می کند که آیا فرضیه را ثابت می کنند یا خیر .

آخرین و مهم ترین مرحله ،
رسیدن به استنتاجی موثق است که هم توضیح دهنده شواهد باشد وهم ایده کلی تر و هدف اصلی تحقیق را روشن کند .

در واقع نکته مهم همین استنتاج پایانی است ، نه صحت فرضیه یاکشف شواهد جدید .

این امر به هنگام تولد باستان شناسی به منزله هدف اصلی آن به شمار می رفت ، ولی اکنون فقط یکی از قابلیت های جذاب و شگفت انگیز این علم به شمار می رود .

امروزه نسبت به سال های قبل اهداف باستان شناسی پیچیده تر شده اند .

باستان شناسان اکنون بیشتر به رفتار سازندگان و پدید آورندگان اشیا و رخدادها علاقه دارند .

آنها هنوز هم به خود اشیا و حرف های شان در مورد تمدن های باستانی علاقه مندند ، اما امروزه یک دل مشغولی دیگر نیز دارند و آن درک جامعه پشت شواهد مادی است .

آنها می خواهند جامعه باستانی را در تمام وجوهش بشناسند :

« انسان ها چگونه زندگی می کردند ، چه طور روزگار می گذراندند و ماهیت سازمان دهی جامعه شان چه بوده است . » این پرسش ها شامل باور های مذهبی ، تکنولوژی ها ، ساختار خانواده و روابط با دیگر جوامع ، و بسیاری چیزهای دیگر نیز می شود .

در واقع باستان شناسی امروزی بر انسان ها متمرکز است و می خواهد درباره انسان ها بیشتر بداند .

شواهد و مدارک کشف شده را تنها زمانی می توان توضیح داد که جامعه تولید کننده آنها را بشناسیم . باستان شناسی می خواهد به گذشته پل بزند ، نه این که فقط علمی آکادمیک برای توضیح و توصیف کشفیات باشد .

باستان شناسی همچنین باید دگرگونی های جوامع را تحلیل کند و دلایل بروز دگرگونی و پیشرفت در جوامع را بیابد .

امکان شناخت روشن زندگی انسان های گذشته ، مقایسه زندگی انسان ها در فرهنگ های مختلف ، هنر و فرهنگ انسان ها ، و در پایان شناخت بهتر بشریت به طور کلی از دلایل جذابیت و اهمیت این رشته اند .

بررسی انسان از آغاز با زمان پیچیده شدن جوامع در دوره « کلاسیک » و دوره های پس از آن برای درک بهتر تغییر و تحول « جهان » ، مجموعه جوامع ، الزامی است .

انسان مدرن اساسا به انسان اولیه شباهت دارد ، فقط در جامعه ای پیچیده تر زندگی می کند و محصول پیشرفت مدوام در بستر زمان است . در نتیجه درک جوامع ساده و دلایل پیشرفت آنها سخت مورد علاقه افرادی است که می خواهند جامعه کنونی ما را بهتر بشناسند .

باستان شناسی برای ساخت یک حافظه جمعی از بشریت و درک انسان الزامی است .

مردم شناسی بدون باستان شناسی فقط می تواند به ما بگوید که فرد چیست ، و چگونه زندگی می کند ، اما نمی تواند رفتارهای واقعی و جامعه او را توضیح دهد .

اما همین که مردم یک شهر بدانند اجدادشان چگونه زندگی می کردند برای مهم فرض کردن باستان شناسی و ارضای باستان شناسان کافی است .

باستان شناسی فقط یک رشته علمی یا انسانی نیست ، شور و عشق نیز هست .

هدف اصلی آن درک بهتر بشریت است ، اما در کنار این هدف می توان به مقاصدی « کوچک تر » هم رسید .

فقط با فکر کردن به این پرسش ساده می توان به اهمیت باستان شناسی پی برد :

« آیا چیز ی مهم تر از شناخت خودمان ، گذشته و جامعه مان ، و زندگی مان هست ؟ »

 
بالا