من به پیری هم جوانی می کنم
عشق ها با زندگانی می کنم
دم غنیمت دانم ای پیری برو
تا نفس دارم جوانی می کنم
با خیال گلرخان در باغ شعر
بلبل آسا نغمه خوانی می کنم
تا به بر گیرم گلی را چون نسیم
غنچه ها را باغبانی می کنم
غم اگر از در در آید باک نیست
در کنارش شادمانی می کنم
خود نشان از بوسه ی شیرین لبی است
کاین چنین شیرین زبانی می کنم
تا غزالی را در آرم در کمند
چشم بر ره دیده بانی می یکنم
جان به آسانی دهم در "راه دوست"
تا نگویی سخت جانی میکنم
ماهرویان گر که بی مهری کنند
من به جایش مهربانی می کنم
کار من با پختگان خامی نبود
تا نپنداری جوانی میکنم