• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

بخوان به نام گل سرخ

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
61944_125799460804646_446031_n.jpg


بخوان به نام گل سرخ
در صحاری شب
که باغ ها همه «بيدار و بارور» گردند

بخوان ؛ دوباره بخوان

تا کبوتران سپيد
به آشيانه ی خونين دوباره برگردند

بخوان به نام گل سرخ
در رواق سکوت
که موج و اوج طنينش ز دشت ها گذرد

پيام روشن باران
ز بام نيلی شب
که رهگذار نسيمش به هر کرانه برد

ز خشکسال چه ترسی ؟
که سد بسی بستند :
نه در برابر آب
که در برابر «نور»
و در برابر «آواز» و در برابر «شور» ...

در اين زمانه ی عسرت*
به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
سرودها بسرايند ژرف تر از خواب
زلال تر از آب

تو خاموشی ؛ که بخواند ؟
تو می روی ؛ که بماند ؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟

از اين گريوه* به دور
در آن کرانه ببين :

بهار آمده
از سيم خاردار گذشته

حريق شعله ی گوگردی بنفشه چه زيباست !

هزار آينه جاری ست
هزار آينه
اينک
به همسرایی قلب تو می تپد با شوق

زمين تهی ست ز رندان
همين تویی تنها
که عاشقانه ترين نغمه را دوباره بخوانی

بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان :
« حديث عشق بيان کن بدان زبان که تو دانی »




شفیعی کدکنی


* عسرت : دشواری و سختی و زحمت و اشکال
* گریوه : کوه کوچک
 
بالا