به سلامتی بابا

[liliput]

به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانیش گریه ی فرزندش رو دید....
ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش !

******

به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!

******


به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد....


******


به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ،
اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !


******

سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .


******

به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..


******


همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …


******

پدرم هر وقت میگفت "درست میشود" ... تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!


******

وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده !
وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !
وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه...
و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری


******


پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره.....


******


خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره


******


واما.....

 

[rahnama]

پدرم هر وقت میگفت "درست میشود" ... تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!

 

[Nicol]

به سلامتی همه بابای گل و مهپرووووووون دنیا...:گل::گل::گل:

دوستت دارم پدر خووووبم...:بغل::بغل::بغل:
​

 

[Maryam]

تاپیک به بخش گپ های خودمانی منتقل شد .

 

[یاسی جون]

پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره.....

 

[majnooneleyli]

پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . روزت مبارک . از صميم قلب دوستت دارم . . .

 

[فرانک]

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را،

کلماتی مثل : بابا، مامان، پدربزرگ …
پدر عزیزم روزت مبارک و به خاطر تمامی زحمتهای که برام کشیدی ممنونتم مخصوصا این 8ماه
دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم

 

[فائزه حسین زاده]

بابا جون سلام
خیلی دلم برات تنگ شده .می دونی چند وقته تنهام گذاشتی شش ماه و بیست روزه .مامان تنهایی خونه خودش رو انتخاب کرده وفقط دو بار تو این مدت خونم اومده .بابا یادته چه قدر بهم سر می زدی .چه قدر جات خالیه .فردا می خوام برم پیش مامان .میام تا شاید بوی تو رو احساس کنم .هنوز رفتنت رو باور ندارم وقتی داشتم هفته ی پیش می رفتم خونه ی مامان بی اختیار به بچه ها گفتم زود باشید بابا منتظره .یک دفعه اشک تو چشمام جمع شد وبغضم رو تو گلوم خفه کردم .چه قدر سخته که حتی نمی تونم راحت گریه کنم آخه فاطمه سادات خیلی ناراحت میشه اشک من رو می بینه .بابا هنوز فرشته سادات شما رو یادشه .فکر نمی کردم یه بچه دوساله خاطره باباجی خودش رو تو ذهنش نگه داره .بابا مهربونی هات رو هیچ وقت فراموش نمی کنم .خداحافظ بابای خوب ومهربونم .دختر یک دانه ی بابا فائزه

 

[فائزه حسین زاده]

سلام بابایی خوب من
چند شب پیش که خیلی بی قرارت شده بودم وهمین طور که اشک می ریختم چند خطی در انجمن خوب خودم نوشتم .چقدر مهربونی که همون شب وفردا شبش بعد از مدت ها به خوابم اومدی ودوباره من رو آروم کردی .چه قدر به من نزدیکی ومن غافل .چه کنم دست خودم نیست نبودنت رو خیلی احساس می کنم .بابایی یادته چند سال پیش تمام ماه رمضون رو خونه ی ما پیش من بودی وقتی سحر از خواب بیدار می شدم , چایی دم شده روی گاز بود وقتی امیر زیرلب برای خودش زمزمه می کرد می گفتی داره شعر می خونه .یادت به خیر حیف که چه زود از پیش من رفتی ومن قدرت رو ندونستم .بابا آروم بخواب .دخترت فائزه