یکی میگفت رفتم خونه یک پولدار دیدم یک قران گذاشته تو طاقچه چنان جلدی داشت این قران که فقط حال میکردی نگاش کنی.
به طرف گفت عجب قرانی داری گفت کو.
((خواستم بگم اون جای قران به اون گرونی و باحالی رو فراموش میکنه چه برسه قران های عادی ما))
یکی میگفت رفتم خونه یک پولدار دیدم یک قران گذاشته تو طاقچه چنان جلدی داشت این قران که فقط حال میکردی نگاش کنی.
به طرف گفت عجب قرانی داری گفت کو.
((خواستم بگم اون جای قران به اون گرونی و باحالی رو فراموش میکنه چه برسه قران های عادی ما))