کتاب کاوش در گذشته تالیف هوشنگ فتحی
تمدن مصر باستان ، براساس سلطنت فرعونهایی که خود را فرزندان خداوند می شمردند و معتقد بودند که از طرف خدایان شفاعت یافته اند و حمایت می شوند ، از جمله بزرگترین و با شکوه ترین تمدنهای باستانی بشمار می رود . فرعون" امن حوتپ سوم" که در سال1370 پیش از میلاد در مصر سلطنت می کرد ، چندان مایل به پرستش خدایان متعدد و آمون ( خدای خدایان ) نبود .
اما آمن حوتپ از بیم کاهنان قدرتمند معبد آمون نتوانست افکار خود را بیان کند . در سال 1375 پیش از میلاد ( حدود 3500 سال پیش ) آمن حوتپ سوم در گذشت و فرزندش آمن حوتپ چهارم به سلطنت رسید . او که متاثر از افکار پدر بود ، تصمیم گرفت که اعتقادات مردم مصر را اصلاح کند و دین جدیدی بر مبنای یک خدای واحد به وجود آورد . به اعتقاد او ، باید " اتن " ( یعنی آفتاب) پرستیده می شد ، زیرا وقتی خورشید می تابید ، به زمین نور و حرارت می بخشید . پس ، خورشید سرچشمه زندگانی است و با نور افشانی ان است که انسان قادر به ادامه زندگی می شود . امن حوتپ ، نام خود را به " اخناتون " ( به معنی دوستدار آفتاب) تغییر داده و از مردم خواست تا دست از پرستش آمون و خدایان ریز و درشت بردارند و پس از ان ، همچون او ، از " اتن " پیروی کنند . به فرمان اخناتون ، مجسمه های آمون در معبدها سرنگون شدند ... کاهنان معبد آمون را بیرون راندند ... و شاخها را که علامت آمون بود ، شکستند تا به جایش علامت دین جدید را قرار دهند . علامت دین جدید ، دایره ای به نشانه خورشید بود که از ان شعاهایی به اطراف کشیده می شد و انتهای هر شعاع یک دست بود که صلیبی را نگه می داشت . این مجموعه را به فرمان اخناتون ، " صلیب حیات" نامگذاری کردند و پیروان جدید باید ان را به گردن می انداختند . اخناتون برای آنکه بتواند سلطنت خود را حفظ کند و به دین تازه قدرت بخشد ، برآن شد که یک معبد بزرگ و با شکوه در شهر" ِتبس " که پایتخت مصر بود برای اتن بسازد . پیروان امون در برابر دین جدید مقاومت می کردند و حاضر نبودند اتن را بپرستند . به دستور اخناتون ، هر کسی را که گمان می رفت مرید آمون است ، دستگیر می کردند و برای کار اجباری به معادن و ساخت مقبره ها می فرستادند .
به همین جهت ، تا چندین سال کسی جرات نداشت نام آمون را بر زبان بیاورد . اما ، طرفداران آمون هم پنهانی به دور یکدیگر جمع می شدند . رفته رفته عده انها زیاد شد و به جایی رسید که آشکارا آمون را خدایی حقیقی و کامل می خواندند و اتن را تحقیر می کردند . کم کم ، اختلاف بین طرفداران " اتن " و " امون " به قدری بالا گرفت که حتی پسر از پدر ، برادر از برادر ، شوهر از زن و دوست از دوست جدا می شد . طرفداران این دو دسته هرگاه به هم می رسیدند ، جنگ در می گرفت و چندین کشته و زخمی بر جای می گذارد . بزودی خشم طرفداران آمون شدت گرفت و ناگهان مانند طوفانی آشکار شد . و شهر تبس را به لرزه در آورد . فرعون اخناتون از این حرکت مردم به خشم آمد . پس ، شهر تبس را ترک کرد و تصمیم گرفت پایتخت دیگری ، دور از شهر تبس بسازد و معبدهای بزرگ و باشکوهی برای اتن بر پای دارد . پایتخت جدید را" آفق آتن" نامگذاری کردند . اخناتون ، که از مردم متنفر شده بود ، کشور را به حال خود رها کرد و سرگرم آباد کردن آفق اتن و عبادت خدای خورشید شد . او که معتقد بود : " با دمیدن خورشید ، انسان زنده می شود و با غروب آن ، می میرد " روزها صلیب به دست ( علامت آتن ) ، با بدن برهنه در مقابل آفتاب می نشست تا شعاهای سوزان خورشید بر او بتابد و به وی برکت دهد . تمدن مصر باستان ، براساس سلطنت فرعونهایی که خود را فرزندان خداوند می شمردند و معتقد بودند که از طرف خدایان شفاعت یافته اند و حمایت می شوند ، از جمله بزرگترین و با شکوه ترین تمدنهای باستانی بشمار می رود .
فرعون" امن حوتپ سوم" که در سال1370 پیش از میلاد در مصر سلطنت می کرد ، چندان مایل به پرستش خدایان متعدد و آمون ( خدای خدایان ) نبود . اما آمن حوتپ از بیم کاهنان قدرتمند معبد آمون نتوانست افکار خود را بیان کند . در سال 1375 پیش از میلاد ( حدود 3500 سال پیش ) آمن حوتپ سوم در گذشت و فرزندش آمن حوتپ چهارم به سلطنت رسید . او که متاثر از افکار پدر بود ، تصمیم گرفت که اعتقادات مردم مصر را اصلاح کند و دین جدیدی بر مبنای یک خدای واحد به وجود آورد . به اعتقاد او ، باید " اتن " ( یعنی آفتاب) پرستیده می شد ، زیرا وقتی خورشید می تابید ، به زمین نور و حرارت می بخشید . پس ، خورشید سرچشمه زندگانی است و با نور افشانی ان است که انسان قادر به ادامه زندگی می شود . امن حوتپ ، نام خود را به " اخناتون " ( به معنی دوستدار آفتاب) تغییر داده و از مردم خواست تا دست از پرستش آمون و خدایان ریز و درشت بردارند و پس از ان ، همچون او ، از " اتن " پیروی کنند . به فرمان اخناتون ، مجسمه های آمون در معبدها سرنگون شدند ... کاهنان معبد آمون را بیرون راندند ... و شاخها را که علامت آمون بود ، شکستند تا به جایش علامت دین جدید را قرار دهند . علامت دین جدید ، دایره ای به نشانه خورشید بود که از ان شعاهایی به اطراف کشیده می شد و انتهای هر شعاع یک دست بود که صلیبی را نگه می داشت . این مجموعه را به فرمان اخناتون ، " صلیب حیات" نامگذاری کردند و پیروان جدید باید ان را به گردن می انداختند .
اخناتون برای آنکه بتواند سلطنت خود را حفظ کند و به دین تازه قدرت بخشد ، برآن شد که یک معبد بزرگ و با شکوه در شهر" ِتبس " که پایتخت مصر بود برای اتن بسازد . پیروان امون در برابر دین جدید مقاومت می کردند و حاضر نبودند اتن را بپرستند . به دستور اخناتون ، هر کسی را که گمان می رفت مرید آمون است ، دستگیر می کردند و برای کار اجباری به معادن و ساخت مقبره ها می فرستادند . به همین جهت ، تا چندین سال کسی جرات نداشت نام آمون را بر زبان بیاورد . اما ، طرفداران آمون هم پنهانی به دور یکدیگر جمع می شدند . رفته رفته عده انها زیاد شد و به جایی رسید که آشکارا آمون را خدایی حقیقی و کامل می خواندند و اتن را تحقیر می کردند . کم کم ، اختلاف بین طرفداران " اتن " و " امون " به قدری بالا گرفت که حتی پسر از پدر ، برادر از برادر ، شوهر از زن و دوست از دوست جدا می شد . طرفداران این دو دسته هرگاه به هم می رسیدند ، جنگ در می گرفت و چندین کشته و زخمی بر جای می گذارد . بزودی خشم طرفداران آمون شدت گرفت و ناگهان مانند طوفانی آشکار شد . و شهر تبس را به لرزه در آورد . فرعون اخناتون از این حرکت مردم به خشم آمد . پس ، شهر تبس را ترک کرد و تصمیم گرفت پایتخت دیگری ، دور از شهر تبس بسازد و معبدهای بزرگ و باشکوهی برای اتن بر پای دارد . پایتخت جدید را" آفق آتن" نامگذاری کردند . اخناتون ، که از مردم متنفر شده بود ، کشور را به حال خود رها کرد و سرگرم آباد کردن آفق اتن و عبادت خدای خورشید شد . او که معتقد بود : " با دمیدن خورشید ، انسان زنده می شود و با غروب آن ، می میرد " روزها صلیب به دست ( علامت آتن ) ، با بدن برهنه در مقابل آفتاب می نشست تا شعاهای سوزان خورشید بر او بتابد و به وی برکت دهد . اخناتون با این کارها ضعیف شد و در بستر بیماری افتاد . آمن حوتپ چهارم (اخناتون) فرعون سلسله هجدهم با ضعیف شدن پایه های حکومت فرعون ، جنگ بین طرفداران آمون و آتن نیز شدت گرفت . پیروان آمون با حمایت کاهنان معبد به معابد آتن یورش می بردند و مجسمه های " صلیب حیات " را سرنگون می کردند ، و یا معبد را به آتش می کشیدند . پس از چند جنگ وحشیانه و هولناک در شهر تبس که با آتش سوزی های بزرگ همراه بود ، سرانجام طرفداران آمون پیروز شدند و همه جا را از آثار این مذهب جدید پاک کردند .
به این ترتیب ، زحمات اخناتون نتیجه نداد و با پایان یافتن دور خدایی آتن ، یک مرتبه دیگر آمون در مصر به خدایی رسید . دشمنان اخناتون نیز از فرصت استفاده کردند و با مسموم کردن او به حیاتش خاتمه دادند . شهر آفق آتن هم مانند یک شهر نفرین شده ، با همان سرعتی که به وجود آمده بود ، رو به ویرانی نهاد . مردم از آنجا کوچ کردند ، دربار فرعون به شهر تبس منقل شد و بزودی کاخها ، معبدها ، خانها و باغها را انبوه ماسه های صحرا پر کرد . وقتی که اخناتون با توطئه دشمنانش از میان رفت ، چون فرزند پسر نداشت ، با نظر کاهنان معبد آمون و بزرگان دربار ، یکی از دامادهایش به نام " تُوت " به سلطنت برگزیده شد . فرعون تُوت برای انکه نشان دهد طرفدار آمون است نام " تُوت عنخ آمون " را بر خود نهاد و به عنوان فرعون جدید به سلطنت مصر نشست
تمدن مصر باستان ، براساس سلطنت فرعونهایی که خود را فرزندان خداوند می شمردند و معتقد بودند که از طرف خدایان شفاعت یافته اند و حمایت می شوند ، از جمله بزرگترین و با شکوه ترین تمدنهای باستانی بشمار می رود . فرعون" امن حوتپ سوم" که در سال1370 پیش از میلاد در مصر سلطنت می کرد ، چندان مایل به پرستش خدایان متعدد و آمون ( خدای خدایان ) نبود .
اما آمن حوتپ از بیم کاهنان قدرتمند معبد آمون نتوانست افکار خود را بیان کند . در سال 1375 پیش از میلاد ( حدود 3500 سال پیش ) آمن حوتپ سوم در گذشت و فرزندش آمن حوتپ چهارم به سلطنت رسید . او که متاثر از افکار پدر بود ، تصمیم گرفت که اعتقادات مردم مصر را اصلاح کند و دین جدیدی بر مبنای یک خدای واحد به وجود آورد . به اعتقاد او ، باید " اتن " ( یعنی آفتاب) پرستیده می شد ، زیرا وقتی خورشید می تابید ، به زمین نور و حرارت می بخشید . پس ، خورشید سرچشمه زندگانی است و با نور افشانی ان است که انسان قادر به ادامه زندگی می شود . امن حوتپ ، نام خود را به " اخناتون " ( به معنی دوستدار آفتاب) تغییر داده و از مردم خواست تا دست از پرستش آمون و خدایان ریز و درشت بردارند و پس از ان ، همچون او ، از " اتن " پیروی کنند . به فرمان اخناتون ، مجسمه های آمون در معبدها سرنگون شدند ... کاهنان معبد آمون را بیرون راندند ... و شاخها را که علامت آمون بود ، شکستند تا به جایش علامت دین جدید را قرار دهند . علامت دین جدید ، دایره ای به نشانه خورشید بود که از ان شعاهایی به اطراف کشیده می شد و انتهای هر شعاع یک دست بود که صلیبی را نگه می داشت . این مجموعه را به فرمان اخناتون ، " صلیب حیات" نامگذاری کردند و پیروان جدید باید ان را به گردن می انداختند . اخناتون برای آنکه بتواند سلطنت خود را حفظ کند و به دین تازه قدرت بخشد ، برآن شد که یک معبد بزرگ و با شکوه در شهر" ِتبس " که پایتخت مصر بود برای اتن بسازد . پیروان امون در برابر دین جدید مقاومت می کردند و حاضر نبودند اتن را بپرستند . به دستور اخناتون ، هر کسی را که گمان می رفت مرید آمون است ، دستگیر می کردند و برای کار اجباری به معادن و ساخت مقبره ها می فرستادند .
به همین جهت ، تا چندین سال کسی جرات نداشت نام آمون را بر زبان بیاورد . اما ، طرفداران آمون هم پنهانی به دور یکدیگر جمع می شدند . رفته رفته عده انها زیاد شد و به جایی رسید که آشکارا آمون را خدایی حقیقی و کامل می خواندند و اتن را تحقیر می کردند . کم کم ، اختلاف بین طرفداران " اتن " و " امون " به قدری بالا گرفت که حتی پسر از پدر ، برادر از برادر ، شوهر از زن و دوست از دوست جدا می شد . طرفداران این دو دسته هرگاه به هم می رسیدند ، جنگ در می گرفت و چندین کشته و زخمی بر جای می گذارد . بزودی خشم طرفداران آمون شدت گرفت و ناگهان مانند طوفانی آشکار شد . و شهر تبس را به لرزه در آورد . فرعون اخناتون از این حرکت مردم به خشم آمد . پس ، شهر تبس را ترک کرد و تصمیم گرفت پایتخت دیگری ، دور از شهر تبس بسازد و معبدهای بزرگ و باشکوهی برای اتن بر پای دارد . پایتخت جدید را" آفق آتن" نامگذاری کردند . اخناتون ، که از مردم متنفر شده بود ، کشور را به حال خود رها کرد و سرگرم آباد کردن آفق اتن و عبادت خدای خورشید شد . او که معتقد بود : " با دمیدن خورشید ، انسان زنده می شود و با غروب آن ، می میرد " روزها صلیب به دست ( علامت آتن ) ، با بدن برهنه در مقابل آفتاب می نشست تا شعاهای سوزان خورشید بر او بتابد و به وی برکت دهد . تمدن مصر باستان ، براساس سلطنت فرعونهایی که خود را فرزندان خداوند می شمردند و معتقد بودند که از طرف خدایان شفاعت یافته اند و حمایت می شوند ، از جمله بزرگترین و با شکوه ترین تمدنهای باستانی بشمار می رود .
فرعون" امن حوتپ سوم" که در سال1370 پیش از میلاد در مصر سلطنت می کرد ، چندان مایل به پرستش خدایان متعدد و آمون ( خدای خدایان ) نبود . اما آمن حوتپ از بیم کاهنان قدرتمند معبد آمون نتوانست افکار خود را بیان کند . در سال 1375 پیش از میلاد ( حدود 3500 سال پیش ) آمن حوتپ سوم در گذشت و فرزندش آمن حوتپ چهارم به سلطنت رسید . او که متاثر از افکار پدر بود ، تصمیم گرفت که اعتقادات مردم مصر را اصلاح کند و دین جدیدی بر مبنای یک خدای واحد به وجود آورد . به اعتقاد او ، باید " اتن " ( یعنی آفتاب) پرستیده می شد ، زیرا وقتی خورشید می تابید ، به زمین نور و حرارت می بخشید . پس ، خورشید سرچشمه زندگانی است و با نور افشانی ان است که انسان قادر به ادامه زندگی می شود . امن حوتپ ، نام خود را به " اخناتون " ( به معنی دوستدار آفتاب) تغییر داده و از مردم خواست تا دست از پرستش آمون و خدایان ریز و درشت بردارند و پس از ان ، همچون او ، از " اتن " پیروی کنند . به فرمان اخناتون ، مجسمه های آمون در معبدها سرنگون شدند ... کاهنان معبد آمون را بیرون راندند ... و شاخها را که علامت آمون بود ، شکستند تا به جایش علامت دین جدید را قرار دهند . علامت دین جدید ، دایره ای به نشانه خورشید بود که از ان شعاهایی به اطراف کشیده می شد و انتهای هر شعاع یک دست بود که صلیبی را نگه می داشت . این مجموعه را به فرمان اخناتون ، " صلیب حیات" نامگذاری کردند و پیروان جدید باید ان را به گردن می انداختند .
اخناتون برای آنکه بتواند سلطنت خود را حفظ کند و به دین تازه قدرت بخشد ، برآن شد که یک معبد بزرگ و با شکوه در شهر" ِتبس " که پایتخت مصر بود برای اتن بسازد . پیروان امون در برابر دین جدید مقاومت می کردند و حاضر نبودند اتن را بپرستند . به دستور اخناتون ، هر کسی را که گمان می رفت مرید آمون است ، دستگیر می کردند و برای کار اجباری به معادن و ساخت مقبره ها می فرستادند . به همین جهت ، تا چندین سال کسی جرات نداشت نام آمون را بر زبان بیاورد . اما ، طرفداران آمون هم پنهانی به دور یکدیگر جمع می شدند . رفته رفته عده انها زیاد شد و به جایی رسید که آشکارا آمون را خدایی حقیقی و کامل می خواندند و اتن را تحقیر می کردند . کم کم ، اختلاف بین طرفداران " اتن " و " امون " به قدری بالا گرفت که حتی پسر از پدر ، برادر از برادر ، شوهر از زن و دوست از دوست جدا می شد . طرفداران این دو دسته هرگاه به هم می رسیدند ، جنگ در می گرفت و چندین کشته و زخمی بر جای می گذارد . بزودی خشم طرفداران آمون شدت گرفت و ناگهان مانند طوفانی آشکار شد . و شهر تبس را به لرزه در آورد . فرعون اخناتون از این حرکت مردم به خشم آمد . پس ، شهر تبس را ترک کرد و تصمیم گرفت پایتخت دیگری ، دور از شهر تبس بسازد و معبدهای بزرگ و باشکوهی برای اتن بر پای دارد . پایتخت جدید را" آفق آتن" نامگذاری کردند . اخناتون ، که از مردم متنفر شده بود ، کشور را به حال خود رها کرد و سرگرم آباد کردن آفق اتن و عبادت خدای خورشید شد . او که معتقد بود : " با دمیدن خورشید ، انسان زنده می شود و با غروب آن ، می میرد " روزها صلیب به دست ( علامت آتن ) ، با بدن برهنه در مقابل آفتاب می نشست تا شعاهای سوزان خورشید بر او بتابد و به وی برکت دهد . اخناتون با این کارها ضعیف شد و در بستر بیماری افتاد . آمن حوتپ چهارم (اخناتون) فرعون سلسله هجدهم با ضعیف شدن پایه های حکومت فرعون ، جنگ بین طرفداران آمون و آتن نیز شدت گرفت . پیروان آمون با حمایت کاهنان معبد به معابد آتن یورش می بردند و مجسمه های " صلیب حیات " را سرنگون می کردند ، و یا معبد را به آتش می کشیدند . پس از چند جنگ وحشیانه و هولناک در شهر تبس که با آتش سوزی های بزرگ همراه بود ، سرانجام طرفداران آمون پیروز شدند و همه جا را از آثار این مذهب جدید پاک کردند .
به این ترتیب ، زحمات اخناتون نتیجه نداد و با پایان یافتن دور خدایی آتن ، یک مرتبه دیگر آمون در مصر به خدایی رسید . دشمنان اخناتون نیز از فرصت استفاده کردند و با مسموم کردن او به حیاتش خاتمه دادند . شهر آفق آتن هم مانند یک شهر نفرین شده ، با همان سرعتی که به وجود آمده بود ، رو به ویرانی نهاد . مردم از آنجا کوچ کردند ، دربار فرعون به شهر تبس منقل شد و بزودی کاخها ، معبدها ، خانها و باغها را انبوه ماسه های صحرا پر کرد . وقتی که اخناتون با توطئه دشمنانش از میان رفت ، چون فرزند پسر نداشت ، با نظر کاهنان معبد آمون و بزرگان دربار ، یکی از دامادهایش به نام " تُوت " به سلطنت برگزیده شد . فرعون تُوت برای انکه نشان دهد طرفدار آمون است نام " تُوت عنخ آمون " را بر خود نهاد و به عنوان فرعون جدید به سلطنت مصر نشست