90 درصد کساني که تصميم به ترک ميگيرند، موفق به اين کار ميشوند اما متاسفانه 90 درصد آنها در يک بازه زماني 6 ماهه دوباره مصرف مواد را از سر ميگيرند. به اين ترتيب بايد گفت مشکل در ترک اعتياد نيست بلکه در ثبات در پرهيز است. البته بايد به درمانجو اطمينان خاطر داد که نه تنها «وسوسه» امري طبيعي است، بلکه «لغزش» هم گريزناپذير است. همه توش و توان بايد در اين مسير باشد که «وسوسه» کمتر به «لغزش» تبديل شود و لغزش به «عود کامل» تبديل نشود. يکي از خصوصيات سرشتي معتادان، نگاه همه يا هيچ به کل زندگي و از جمله به درمان است. نگاه همه يا هيچ، بار اضافي بر دوش بيمار مينهد که خود مخرب روند درمان است. اين بيماران ميپندارند که 1 يا 2 بار لغزش، به معناي شکست درمان است و درنتيجه مقاومتشان درهم شکسته ميشود و به نقطه صفر برميگردند. تصوير واقعي و البته همدلانه از لغزش به آنها اين فرصت را ميدهد تا در روند درمان باقي بمانند. چگونگي مواجهه با وسوسه بسيار مهم است. توصيه ميشود هنگام هجوم وسوسه، بيمار حداقل 20 دقيقه به خود وعده دهد که برآوردن آن را به تعويق اندازد، موقعيت را ترک کند و بيرون برود. با خود با صداي بلند حرف بزند و حين اين گفتوگوي مثبت، راهي را که طي کرده است، در نظر آورد. قلم بردارد و از حمله وسوسه بنويسد. اجازه دهد تا اين سوژه طغيانگر و آزاردهنده، به موضوعي رام و مهارشدني تبديل شود. بيدليل نيست که مرحوم شريعتي ميگفت: «نوشتن براي فراموش کردن است.» او بايد نرمشهاي آرامبخش همراه با دم و بازدم عميق انجام دهد، در صورت امکان با درمانگرش ارتباط برقرار کند يا حداقل با دوستي حمايتگر حرف بزند، مهمترين دليلي که باعث ميشود باز به سوي مواد نرود، روي کارتي بنويسد و هميشه و همه جا همراه داشته باشد.