پویایی زبان فارسی به همین انعطاف دربرابر تحولات روزمره است که جواب نیازهای کاربرانش را به سرعت برآورده میکند. ایجاز و کنایه، ترفندی قدیمی در ادبیات است که حالا در دوران سرعت و بیحوصلگی خریداران زیادی دارد و میتواند تبدیل به موج، گونه یا ژانر شود. اینجا سراغ چند نمونه از این ژانرها رفتیم که چند سالی است دهان به دهان و چت به چت و موبایل به موبایل میچرخند.
پنپ
فکرش را بکنید، دارید دولپی غذا میخورید یکهو یکی بپرسد: «داری غذا میخوری؟» یا خسته و کوفته به خانه برگشته اید که با این سوال روبه رو میشوید: «برگشتی؟». جواب غیرمحترمانه اش چیزی تو مایه های «مگه کوری نمیبینی» است اما چون عموماً این سئوالات توسط عزیزان آدم پرسیده میشود، نمیشود اینجور جواب داد.
بنابراین راه حل محترمانه یا دادن جواب منطقی «بلی» است یا اینکه متوسل به « پنپ » شد که مخفف «پس نه دارم فلان کار را میکنم.»
کارکرد: پاتک به بدیهیات. یکجور خیزش علیه تعارفات سنتی و دست و پاگیر ما ایرانیها.
ساختار: در جواب سوالی بدیهی، یک جواب فانتزی داده میشود که اول آن عبارت با « پنپ » است. جواب باید به فضای سوال بخورد و یکجور حاضر جوابی و دانستن کاربردهای چندوجهی کلمات را میطلبد.
دوره اوج: دو سه سال پیش. چون این تکیه کلام، جواب به سالها سوالات بدیهی بود، هم شدیداً موج برداشت و هم به دشت متنوع شد و مشتری پیدا کرد؛ طوری که یک آدم زرنگ از آنها سه جلد کتاب جمعوجور کرد. حتی تلویزیون هم مقاومت نکرد و تبدیل به تکیهکلام مریم سعادت در سریال «نقطه سر خط» شد.
وضعیت فعلی: از تب و تاب اولیه افتاده اما هنوز جواب میدهد.
نمونه ها:
* رفتم خواهرزادم رو از مدرسه بیارم. معلمش میگه: میبریدش: پنپ همین جا میخورمش.
* رفتم درمونگاه. منشی میگه: مریض شمایید؟ پنپ میکروبم. اومدم خودم رو معرفی کنم.
* میخوایم بریم استخر. میگه: مایو بیارم؟ پنپ کت و شلوار پلوخوریت روبیار.
شما یادتون نمیاد
همین کارهایی که میکنیم و مدام دهه ۶۰ را بر فرق سر نسل ۴ میکوبیم. یک جور تکرار «یادش بخیر» و «کی زمان ما اینجوری بود» که پدربزرگ و مادربزرگها ورد زبانشان است. باتوجه به روند سریع گرانی، این ژانر در بخش اجناس جالبتر است چون همه دلار ۲۵۰۰ تومانی را یادشان میآید. برای همین گفتن «شما یادتون نمیآید دلار ۲۵۰۰ تومن بود.» طنزی تلخ و گزنده دار.
کارکرد: کوبیدن مشکلات با گرز نوستالژی. اشاره به دوران ساده، خوش و ارزان گذشته.
ساختار: بیشتر تصویری است (به اشتراک گذاشتن یک عکس) ولی نسخه مکتوب هم دارد.
دوران اوج: به جز بهانه های مناسبیِ نوستالژیک (اول مهر، عید، بارش برف و …)، معمولاً وقتی اجناس دچار نوسان قیمت میشدند، این ژانر اوج میگرفت.
وضعیت فعلی: بارکود نسبی بازار، فعلاً این ژانر آرام است.
نمونه ها:
* شما یادتون نمیآید، به موقعی پرسپولیس میبرد.
* شما یادتون نمیآد میرفتیم از دفتر گچ رنگی میگرفتیم.
* شما یادتون نمیآد ۱۰۰ تومن میدادیم برای ساندویچ، بقیه اشو پس میداد.
مملکته داریم؟
دورانی که گلآقا بود. این نشریه بهصورت هفتگی، کارش همین بود. میشد انتقاد به وضع موجود را در ستونهای ثابت آن مثل «افاضات فدوی»، «الو… گلآقا؟»، «تک مضراب» و… به وضوح دید و خواند. بعد از گل آقا و بهخصوص در چند سال اخیر که گرانی، تورم ، جامعه را تحت تأثیر قرار داد، فضایی که عدم انتشار مکتوب آنها، اوضاع را به سمت غرزدن شفاهی پیش برد. دسته بندی کردن آنها با پایانبندی «مملکته که داریم»، این غر را با طنز همراه کرد.
کارکرد: جملاتی انتقادی در واکنش به اتفاقات تلخ یا حتی عجیب و غریب.
ساختار: بیان ماجرای باعث تعجب + اضافه کردن سوال مملکته داریم؟ به انتهای آن.
دوره اوج: از چند سال پیش با افزایش گرانیها از یک طرف، و اظهارات عجیب و غریب بعضی دولتمردان و تصمیماتشان از یک سمت دیگر!
وضعیت فعلی: مدتی است که عبارت «ببین! با کی شدیم ۷۰ میلیون» جای آنرا گرفته. ضمن اینکه این ژانر بعد از انتخابات، عملاً فروکش کرد.
نمونه ها:
* آب دستشویی دانشگاه از آبسردکنش خنکتره .. مملکته داریم؟
* بزرگترین تولیدکننده زعفران دنیا، ایرانه اما بزرگترین صادرکننده اش، اسپانیاست.. مملکته داریم؟
دکتر حسابی
مهمترین عامل اینکه دکتر حسابی، پروفسور همه فن حریف و معاصر وارد این فضا شد، نحوه گفتن خاطرات او توسط پسرش ایرج بود. مهندسی ایرج حسابی، آنقدر با احساس و پرشور از خاطرات پدرش میگوید که شنونده علاوه بر حس تحسین، دچار تشکیک در اصل قصه میشود. «دکتر حسابی: مثل بقیه تکیه کلامها نیست که برمبنای کنش و واکنش گوینده و شنونده باشد؛ بیشتر یک یادآوری به راوی خاطره است که شنونده به آن، شک دارد. این فضا، احتیاجی به مقدمه چینی توسط گوینده دارد و آنی نیست.
کارکرد: اعتراض به نسبت دادن همه صفات و کارهای خوب به ایرانیها
ساختار: بیان خاطرات قلابی و به شدت اغراق شده برای دکتر حسابی و اینیشتین.
دوره اوج: حدود دو سال قبل و بعد از پنپ. وقتی تلویزیون سری خاطرات دکتر را به زبان پسرش پخش میکرد.
وضعیت فعلی: به رونق قبل نیست اما بسته به شرایط محیطی، جواب میدهد.
نمونه ها:
* این آلبرت خیلی خنگ بود، هر مثالی رو باید دوبار براش توضیح میدادم.
* یه شب من شام میپختم، یه شب آلبرت. خیلی ندار بودیم باهم.
* من آلبرتو بیمه تکمیلی هم کرده بودم؛ چون سانتریفوژا سنگین بود میترسیدم کمرش بگیره.
یه نامزد نداریم …
نمایش تنها بودن در تاریخ ادبیات، مدلهای مختلفی داشته. از عباراتی مثل «تخته پارهای تنها بر دریا» والخ، اما جدیدترین مدلش همین است. البته این مدل نوشتن، یکجور سیگنال است که «بعله، دورما خالیه!» طبیعتاً این فرآیند بهشدت شهری و مجازی است و گفتنش در مجامع عمومی با واکنشهایی مثل «بشین بینیم بابا» یا «واقعا؟ آخی» روبهرو میشود.
کارکرد: مدلی غیرخطی برای همسریابی. بروندهی خواستههای معقول و غیرمعقول که البته اگر شرطش یعنی نامزد داشتن هم ایجاد شود، بعید است اجرایی شوند.
ساختار: جملات آرزویی که با همین عبارت شروع میشود.
دوران اوج: این ژانر وابستگی به فرد، جنسیت و سن و سال و حال و احوال هرکس دارد اما اوجش در فصل بهار و در زمان بارندگی و فضاهای رمانتیک است.
وضعیت فعلی: زیر سایه بقیه ژانرهاست و الان ژانر «یکی از فانتزیام اینه» که فراگیرتر است جای آنرا پر کرده است.
نمونه ها:
* یه نامزد نداریم باهاش بریم زیر بارون قدم بزنیم.
* یه نامزد نداریم با کمربند سیاه و کبودمون کنه.
دکتر شریعتی
راستش مرحوم دکتر علی شریعتی، نه اهل گفتن جملات قصار بود ونه اهل خفت دادن بقیه باسوادانش. کتابهای شریعتی با متنی مذهبی، روشنفکرانه و ادیبانه نقش مؤثری در خیزش انقلایی بین قشر دانشجو داشت. شاید همین ویژگیها، در کنار مردمی بودن او بود که پای دکتر را به این فضا باز کرد. ضمن اینکه انتساب جملات طنزآلود به چهرههای مذهبی یا دینی میتوانست واکنش منفی داشته باشد اما واکنش مثبت خانواده دکتر مانند دخترانش به این کار، خیال خیلیها را راحت کرد.
کارکرد: اعتراض به استفاده از جملات قصار بیمعنی این و آن. گفتن این جمله، نطق کسانی را که در جمع، اظهار فضل میکنند درجا میخشکاند.
ساختار: بیان جملات روزمره و عادی، بعد یک مکث کوتاه و گفتن «دکتر شریعتی درحال …»
دوره اوج: سه سال است که شروع شده اما اوج آن همزمان با حرفهای داغ مسوولان است؛ مانند ایام انتخابات.
وضعیت فعلی: بهنظر میرسید فروکش کرده اما از هفته دوم انتخاباتش، نیش و کنایهها که چرا دکتر شریعتی را فراموش کردیم، شروع شد. شنیده شده قرار است کتابی از مجموعه این سخنان چاپ شود.
نمونه ها:
* آب رو بزن … (دکتر شریعتی درحال تعمیر کولر)
* آقا هل نده … (دکتر شریعتی در صف خرید مرغ ۸ هزار تومانی)
* نامرد! روحانی اومد منو یادتون رفت …. (دکتر شریعتی بعد از انتخابات)
نویسنده:احسان ناظم بکایی