B a R a N
مدير ارشد تالار
ادوارد مانه از هنرمندان بزرگ امپرسیونیسم است. بزودی نقاشی ارزشمندی از وی برای اولینبار به قیمتی چشمگیر به معرض فروش گذاشته میشود.

پرتره نادری از «ادوار مانه»، استاد سبک امپرسیونیسم نقاشی فرانسه به قیمت تخمینی 35 میلیون دلار برای نخستینبار از سوی «کریستی» به حراج گذاشته میشود و قرار است رکورد پیشین آثار این هنرمند را بشکند.
تابلوی «بهار» که تصویری از «ژانه دمارسی»، بازیگر جوان پاریسی را نشان میدهد، یکی از معروفترین کارهای مونه به حساب میآید. «کریستی» نیویورک این نقاشی را بزودی در حراجی هنرهای مدرن و امپرسیونیست خود عرضه خواهد کرد.
پیشبینی میشود تابلوی سال 1881 مانه رکورد نقاشی 33 میلیون و 200 هزار دلاری او را که چهار سال پیش به حراج رفت، پشت سر بگذارد.
«بهار» یکی از کارهای تکمیل شده و باکیفیتی است که مانه در دو سال پایانی عمرش خلق کرد. این نقاشی که یک قرن در دست نسلهای یک خانواده نگهداری میشد، مدتها به گالری ملی هنر واشنگتن قرض داده شده بود.
ادوار مانه متولد 23 آوریل 1832 در پاریس، یکی از اولین هنرمندان قرن نوزدهم میلادی بود که به مضامین زندگی مدرن پرداخت. او همچنین یکی از محوریترین هنرمندان در انتقال از رئالیسم به امپرسیونیسم و از هنرمندان پیشتاز و بنیانگذار جنبش امپرسیونیسم محسوب می شود.
امپرسیونیسم، جنبشی است در هنر نقاشی که در دههی 1860 در فرانسه آغاز شد و به عنوان مهمترین تحول هنری قرن نوزدهم به شمار آمد. امپرسیونیستها گروه متشکلی نبودند که اصول و هدفهای تعریفشدهای را دنبال کنند بلکه جمعی از نقاشان بودند که دیدگاه مشترکشان آنها را به هم پیوند میداد. مونه، مانه، کامی، پیسارو، رنوار، سیسلی و سزان چهرههای اصلی این جنبش بودند. این هنرمندان رویکردهای بسیار متفاوتی به امپرسیونیسم داشتند.
ادوارد مانه که به عنوان شخصیت ارشد این جنبش نگریسته میشد، هیچگاه در نمایشگاه گروهی امپرسیونیستها شرکت نکرد. امپرسیونیستها آموزهها و میثاقهای هنر آکادمیک را به چالش گرفتند و در برابر اصل بنیادین رمانتیسم، که هنر باید انتقالدهنده و بازتابندهی هیجانهای احساسی و عاطفی هنرمند باشد، شوریدند.
«بهار» یکی از کارهای تکمیل شده و باکیفیتی است که مانه در دو سال پایانی عمرش خلق کرد. این نقاشی که یک قرن در دست نسلهای یک خانواده نگهداری میشد، مدتها به گالری ملی هنر واشنگتن قرض داده شده بود.
آنها به ثبت عینی زندگی واقعی و طبیعت، علاقهمند بودند و میکوشیدند دریافت یا «امپرسیون» بصری آنی از یک صحنه را بر تابلو ثبت کنند. منظره، مهمترین نقشمایهی امپرسیونیستها به شمار میآید ولی آنها سوژههای زیاد دیگری را نیز بر تابلو آوردند.
موفقیت رسواکنندهی ناهار در سبزهزار و المپیا به اعتبار مانه در مقام مهمترین نمایندهی هنر آوانگارد (پیشتاز) معاصر قطعیت میبخشد. در حالی که نقد هنری رسمی کماکان کار او را مردود میشمارد، هنرمندان نسلهای بعدی تحت تأثیر او قرار میگیرند.
اواخر دههی 1860 گروهی از منتقدان، نویسندگان و نقاشان جوان دور مانه گرد میآیند. پاتوق آنان کافه گربوا است که فاصلهی چندانی با کارگاه او ندارد. در سالهای بعد، نقاشان این محفل- شامل مونه، رنوار، سیسلی، پیسارو، دگا، سزان و برت موریزو- هم مفهوم هنر زمانه را تغییر خواهند داد و هم داد و ستد هنری در پایتخت فرانسه را.
نخستین عمل مشترک این نقاشان، اعتراض علیه امتیاز انحصاری سالن رسمی هنرمندان فرانسوی بود. سالن سالانه برای بیشتر هنرمندان یگانه فرصتی به شمار میرفت تا خود را معرفی کنند؛ زیرا هیچ نمایشگاه معتبر دیگری وجود نداشت. میزان موفقیت و امرار معاش یک نقاش نه فقط به پذیرفته شدن بلکه به جایگاه کارش در سالن منوط بود؛ اما هیئت داوری با گرایش آکادمیک غالباً هنر غیر سنتی را نمیپذیرفت.
هنرمندان کافه گربوا وقتی عاقبت کار مانه را دیدند و آثار نامتعارف آنها نیز بارها از سوی داوران سالن رسمی رد شد، به فکر چاره افتادند.

تصمیم گرفتند انجمنی از هنرمندان تشکیل دهند که منبع مالی آن از طریق حق عضویت تأمین میشود تا بتوانند مکانی مستقل از سالن رسمی برای ارائهی مجموعهی آثارشان اجاره کنند.
بروز جنگ آلمان و فرانسه در سال 1870 و سپس قیام کمون پاریس، موقتاً مانع اجرای این نقشهها شد ولی هنرمندان کافه گربوا بعد از پایان جنگ دوباره به سراغ برنامهشان رفتند. در 27 دسامبر 1873 اساسنامهی «شرکت سهامی هنرمندان نقاش، پیکرهساز و چاپگر با مسئولیت محدود» به امضا رسید. در 15 آوریل 1874، اعضای این شرکت و شماری از دوستان همکار، نخستین کارنمای گروهی از هشت کارنمای مشهوری را برپا کردند که در تاریخ به نام «امپرسیونیستها» ثبت شد. البته این نامگذاریِ درستی نبود.
گنجاندن همهی این هنرمندان زیر عنوان «امپرسیونیسم» باعث این برداشت اشتباه میشود که سبک نقاشی آنها همگون است. اگرچه شرکتکنندگان در هشت کارنما در مخالفت با آکادمی اتفاق نظر داشتند و همگی به جریان آوانگارد متعلق بودند، اما از یک سبک خاص پیروی نمیکردند. این نکته حتی در مورد هنرمندان کافه گربوا که هستهی مرکزی گروه را شکل دادند نیز صادق است. آنها همگی شیفتهی نقاشی سریع و خودانگیختهی مانه بودند و در اشتیاق تأیید جهان مدرن، خود را با او شریک میدانستند؛ اما روشی متفاوت برای بازنمایی این جهان به کار میبردند.
پاریس آن سالها حال و هوای کاملاً تازهای یافته بود: کلانشهری پرجنب و جوش با خیابانهای پهن و درختکاریشده، فروشگاههای بزرگ (مانند «گران ماگازن» معروف)، سرگرمیهای رنگارنگ از قبیل گردشگاهها، مسابقات اسبدوانی و قایقرانی،کنسرتها، بالهها و نمایشگاههای هنری.
مانه و پیروانش برخلاف سمبولیستها که هدفشان بیان مفاهیم متعالی و پر معنا بود از توصیف این عصر جدید و صحنههای معمولی اما هیجانانگیز آن به شوق میآمدند. آنها بلوارها، گردشگاههای اطراف رود سن، ایستگاههای راهآهن، پلهای فلزی، زندگی در کافهها، رستورانها و بارها، دنیای تئاتر، خوانندگان و نمایشگران کابارهها را بدون جزئیپردازی با قلمضربههای ریز و سریع نقاشی میکردند. نقاشی سدهی نوزدهم در این جهت بازنمودهایی از شهر و زندگی روزمرهی آن را در زمان حال برای نخستین بار به رسمیت شناخت.
فراوری: سمیه رمضان ماهی
بخش هنری تبیان