آموزش والدین
در آموزش والدین به والدین می آموزند که چگونه رفتار کودک را اداره کنند و بر آن تأثیر بگذارند. در این روش، تمام اصول رفتاری پاداش مشروط مستقیم مورد استفاده قرار می گیرند و بر برخی مؤلفه های آموزشی مانند موارد زیر تأکید می شود: 1. یادگیری درباره بیش فعالی: این بخش از آموزش، بحث درباره نشانه های بیش-فعالی، علل احتمالی و درمان آن را شامل می شود. هرچند مربیان بر علل چند بعدی بیش فعالی تأکید دارند، اما بر نقطه نظرهایی که علل زیست شناختی و علل ذاتی خُلق و خو را مورد تأکید قرار می دهند توجه بیشتری معطوف می کنند. در این رویکرد، والدین یاد می گیرند تا به جای احساس گناه درباره رفتار کودک، ناتوانی مزمن را اداره و با آن مقابله کنند. 2. تأکید بر رابطه والد- کودک: این نکته اثرات اعمال و خُلق و خوی والدین را روی کودک مورد توجه قرار می دهد. برای مثال، وقتی تلاش ها برای تغییر رفتار اغتشاش گرانه کودک ناموفق هستند، والدین ممکن است احساس کنند که «فایده ای ندارد»، «او هرگز تغییر نخواهد یافت» یا «او آن را عمداً انجام می دهد؛ زیرا می داند من چگونه عصبانی می شوم». این افکار و احساسات می توانند عمیقاً بر رابطه والد- کودک اثر بگذارد. بحث درباره این احساسات غالباً به نفع والدین است؛ زیرا آنان احساس خواهند کرد که در کوشش های خود، تنها نیستند. در طی این مرحله از آموزش والدین، غالباً فنون شناختی به کار برده می شوند. نمونه هایی از فنون شناختی مورد استفاده در آموزش والدین عبارتند از: * تحلیل افکار غیرمنطقی مانند «او باید به خاطر داشته باشد که کارهای روزمره خود را بدون این که من بگویم انجام دهد.» * جستجوی شواهدی که آن افکار را مورد سؤال قرار می دهند، مانند: «او گاهی به خاطر می آورد که باید کارهای روزمره اش را انجام دهد و او عمداً آن را فراموش نمی کند.» * تغییر نگرش به موقعیت یا فکر کردن به آن از دیدگاه متفاوت، مانند: «آیا من می خواهم به جای بازی کردن، آشغال ها را دور بریزم.»علاوه بر آن، درمان گران به این امر توجه دارند که ناتوانی مزمن کودک تا چه اندازه می تواند برای خانواده استرس زا باشد. خانواده با این استرس ها چگونه مقابله می کند و این موقعیت چگونه بر روابط مختلف خانوادگی تأثیر می گذارد.
3. افزایش مهارت های ارتباطی: والدین یاد می گیرند که احساسات و درخواست های خود را بدون ایجاد تعارض، به کودکان خود منتقل کنند. برای مثال یک والد ممکن است بگوید: «وقتی شما داد می زنید تا توجه مرا جلب کنید، من از آن خوشم نمی آید، بنابراین من به شما توجه نمی کنم. کاری که می خواهم انجام دهید آن است که آرام به بازوی من ضربه بزنید». مهارت های ارتباطی شفاف، مشتمل بر توصیف مستقیم و ویژه رفتار مطلوب و پیامدهای بالقوه آن برای کودک است نه صرفاً انتقاد از رفتار مشکل آفرین کودک. این کار به والدین کمک می کند تا آن چه را که مهم است، مشخص کنند. 4. درک اصول اداره رفتار: این بخش آموزش بر این نکته تأکید دارد که نوع پاسخ والد به رفتار، چگونه رفتار مطلوب را افزایش یا کاهش می دهد. والدین آموزش را در زمینه های زیر دریافت می کنند: * افزایش مهارت های توجه کردن: والدین باید استفاده از فنون مثبت و تقویتی را در آغاز درمان یاد بگیرند. بیشتر آنان در تلاش برای اداره رفتار ناکام کننده بیش فعالی، سبک های والدینی خشن و منفی را اتخاذ کرده-اند. چون مهارت های توجه در شکل دادن رفتار کودکان حائز اهمیت هستند، این حوزه از آموزش اداره رفتار، شامل تغییر دادن شیوه ای که بر اساس آن والدین به کودکانشان توجه می کنند نیز می شود. مهارت های توجه مهم عبارتند از: گوش دادن، ارائه توجه مثبت و نادیده گرفتن رفتار بی ضرر در طی درمان، ممکن است از والدین خواسته شود تا وقتی کودک فعالیت می کند به او توجه کنند. این کار برای والدین فرصتی فراهم می کند تا یاد بگیرند که چگونه بدون دخالت کردن و پرسیدن سؤال به کودکشان توجه کنند و چگونه به صورت مثبت اظهار نظر کنند. برای گوش دادن مؤثر، لازم است والدین زمانی را برای صحبت کردن درباره جنبه های مثبت و توجه به آن ها - بدون تصحیح، راهنمایی یا پیشنهاد- صرف کنند. این کار به کودک کمک می کند تا بدون داشتن هرگونه تعامل منفی بالقوه، احساس توجه و ارزشمندی کند. آموختن این مهارت ها معمولاً دشوار است و والدین ممکن است به تمرین زیادی نیاز داشته باشند تا بتوانند درست توجه کنند