• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

دنیا دنیا امید...

وضعیت
موضوع بسته شده است.

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
عید زیبا بود و امید عیدی گرفتن

خرداد زیبا بود و امید سه ماه تعطیلی

پاییز زیبا بود و امید دیدن دوباره همکلاسیها


این سال دیگه میریم راهنمایی. دو سال دیگه میریم دبیرستان. یکسال دیگه دیپلم..
و مدام این جمله روی زبونمون بود. وقتی بزرگ شدم. وقتی بزرگ شدم.


با هر نوبرانه چشمها رو میببستیم و آرزو میکردیم. چقدر آرزو داشتیم ...

دنیا دنیا امید..

روزی که نوبرانه زردآلو بود و چشمها رو بستم و خواستم در دل آرزویی کنم و هیچ چیز از دل به زبان نیامد و فهمیدم بزرگ شدم.

چشم رو باز کردم و نوبرانه زرد آلو در دستم و من بی‌آرزو. چقدر بزرگ شدن درد آور بود.

بزرگ شدیم و هیچ نشد...

حالا از مهر تا خرداد هر روز مثل دیروز و از خرداد تا مهر امروز مثل دیروز. هر سال که گذشت هیجان ها کم تر و کم تر شد. سالها تکراری تر...

کار و کار و کار برای هیچ..

آرزو ها حسرت شد و ماند و بیمهایی که داشتیم که روزمرگی رو دچار نشیم شد زندگی و فهمیدیم که زندگی چیزی نیست جز همانی که بزرگترها داشتن و مامی‌ترسیدیم از دچار شدن بهش..

آخرین بزنگاه بود بزرگ شدن..

دیگه می‌تونستیم از خیابان‌ها رد بشیم. ردشدیم بارها و بارها و بی پناه..

خوشا روزهایی که نمی‌توانستیم و دستهایمان را به دست بزرگ و نرم پدرمیدادیم و طعم تکیه‌گاه را می‌چشیدیم..

بزرگ شدیم و همه شبها به تنهایی گذشت و خوشا شبهایی که بهانه مریضی و ترس به تختخواب بزرگ و نرم پدر و مادر میلغزیدیم و خوش میخوابیدیم.

بزرگ شدیم و دستها به جیب رفت و روبروی دستگاه بی حس و سرد عابر بانک پول می‌گیریم و چه کیفی داشت ده تومانی و پنجاه تومانی‌هایی که از دست پدر میگرفتیم با لبخند.

دیگه نه امیدی به سال دیگه.نه به خرداد ونه به مهر.

تا بچه هستيم بزرگ شدن چه اميد شيرينی است و بزرگ که میشویم بچگی حسرتی بزرگ.
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا