دیدن عکست تمام سهم من است
از "تو "
آن را هم جیره بندی کرده ام
تا مبادا
توقعش زیاد شود!!
دل است دیگر . . .
ممکن است فردا خودت را از من بخواهد!!!
بعضی از اشیا حس دارند ...
گریه می کنند ...
مثل بالش من ...
هر شب غرق اشک است !!
واحد اندازه گیریِ فاصله " مــتــر " نیست ؛
" اشتیاق" است ..
مشتاقش که باشی ،
حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است ..
شجاعت مـے خواهد
وفادار احساسـے باشـے
کــ ِ میدانـے
شکست مـے دهد
روزے نفس ـهاے تنهایـــے دلت را
گاهی حس کردن یک آغوش ، فقط لمس پوست با دست نیست ..
گاهی حس می کنی ، جسمش را ..
به شرطی که با قلب لمس کنی نه با دست ......
" هست " را
اگر قدر نداني
مي شود
" بود "
و
چه تلخ است
" هست " ي
که " بود " شود و
" دارم " ي که .. " داشتم "...