لطف کنید کتاب را در لینک بالا مطالعه فرمائید و سرنوشت چوپانی که همیشه غرق در مطالعه است و کتاب را در زمان استراحت بالش زیر سر میکند. آرزو میکند کتابها قطورتر باشد تا در زمان خوابیدن زیر سرس اذیتش نکند. دوست دارد همه چیز را بداند و همه جا برود. ما را یاد داستان ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی می اندازد.بیشتر انبیا چوپان بودند. مغز یک چوپان بشدت فعالیت مثبت دارد .
دوستی دارم چوپان بود و اکنون در تهران زندگی میکند , از نظر مالی میلیاردر است و از نظر شخصیتی با یک استاد دانشگاه قابل مقایسه میتوان کرد. تحصیلات سوم نظری دارد و آنزمان بعلت مشکل مالی قادر به ادامه تحصیل نبود.