واژه هاي فراواني از زبان عربي وارد زبان فارسي شده است كه صد هزار از اين واژه ها در فارسي كاربرد دارند . اگر بخواهيم تعداد واژه هاي دخيل ( لغاتي كه از زبان بيگانه وارد زبان فارسي شده اند ) را در زبان فارسي بنويسيم آمار تقريبي اين است : عربي 40 درصد ( تا 60 درصد هم گفته اند ) ، واژه هاي فرانسوي ، انگليسي ، تركي و... 10 درصد ، فارسي 50 درصد .
بنابراين بايد براي فهميدن بعضي از قواعد، ابتدا كلمات عربي را بشناسيم . سخن اوّل اين است كه بسياري از اين واژه ها هرچند در اصل عربي هستند، امّا اكنون جزئي از واژگان فارسي هستند و داغ و نشانه ي فارسي بر آنها زده اند . در تلفّظ و معناي بسياري از آن ها دگرگوني به وجود آمده است . به طوري كه ممكن است يك عرب زبان ديگر معني آنها را نفهمد با وجود اين ، لازم است براي بهتر فهميدن قواعد املايي و نگارشي ، ابتدا ما كلمات عربي را بشناسيم ؛ مثلاً وقتي مي گويند تنوين مخصوص زبان عربي است و نبايد به آخر كلمات فارسي بيايد ويا جمع بستن كلمات فارسي با « ات » غلط است شرط اول اين است كه ما كلمات عربي را بشناسيم . اگر بدانيم گاه ، زبان ، نژاد ، دوم ، سوم و... فارسي هستند نمي گوييم و نمي نويسيم گاهاً ، زباناً ، نژاداً ، دوماً و سوماً .
راه هاي زيادي براي شناخت كلمات عربي وجود دارد كه به مهم ترين آن ها اشاره مي كنيم :
1- بهترين راه اين است كه بدانيم هشت حرف از سي و سه ( همزه ء ) حروف الفباي فارسي عربي هستند . و كلمه اي كه يكي از اين حروف را در خود داشته باشد ، عربي است . ( استثنا هم وجود دارد ) اين هشت حرف عبارتند از : ث ، ح ، ص ، ض ، ط ، ظ ، ع ، ق ( غ ) ؛ عده اي دو حرف« همزه» و « ذ » را هم اضافه كرده اند هم چنين بعضي به جاي حرف « ق » حرف « غ » را از حروف اصلي عربي مي دانند .
بدون شك در ذهن شما سؤالاتي پيش مي آيد كه مي خواهيد جوابشان را بدانيد ، مختصراً به چند سؤال جواب مي دهيم .اولاً حرف « ث » در فارسي قديم بوده است و تلفظ آن با امروز فرق مي كند و در كلمات « تهمورث » و « كيو مرث » هنوز به جا مانده است . دوم اين كه به غير از كلماتي چون طوطي، بلوط، ارسطو، طومار، قاطر و... كه عربي نيستند و حرف « ط » دارند همان طور كه قبلاً متذكّر شديم كلمات « تشت ، ستبر ، تهران ، تپانچه ، اتاق ، بليت ، ايتاليا ، تالار، اتو، باتري ، توس و... امروزه بايد به همين صورت نوشته شوند . سوم اين كه بسياري از كلماتي كه حرف « ق » دارند تركي هستند مثل : قورباغه ، قوچ ، قنداق ، قدغن ، قاچاق ، قابلمه ، قاشق و... ، تعدادي هم فارسي و يوناني . توجه داشته باشيد كه دو كلمه ي « صد » و « شصت » ( 60 ) در اصل فارسي هستند و امروزه با همين املا نوشته مي شوند . به غير از حروفي كه توضيح داديم تقريباً همه ي كلماتي كه يكي از حرف هاي « ح ، ص ، ض ، ظ ، ع » در آن ها وجود دارد عربي هستند . توجّه داشته باشيد گاهي كلمه تركيبي از كلمات عربي و فارسي است . مثل « سلحشور » ( سلح = سلاح + شور ) ، عملگي و صنعتگر
2- نشانه ي تشديد هم بيشتر در زبان عربي به كار مي رود و در فارسي تعداد كلمات مشدّد – كه اغلب بدون تشديد هم درست است – خيلي كم است . مثل ارّه ( اره ) ، برّه ، پلّه ، كلّه ، گَلّه ، بچّه ، تكّه ، خرّم و... اما در عربي بعضي از كلمات هميشه تشديد دارند مثل فَعّال ، تفعّل ، متفعّل ، مفعّل ، فِعّيل ( كذّاب ، تصوّر ، متصوّر ، منجّم ، صِدّيق )
بسياري از اسامي عربي جمع مكسّر دارند . مثل علم ( علوم ) ، سِر ( اسرار ) ، محفل ( محافل ) ، كتاب ( كُتُب ) ، جِرم ( اجرام ) ، حاشيه ( حواشي ) و ...
1- اغلب كلمات عربي داراي وزن هستند . همان طور كه هر چيزي براي سنجش آن مقياسي دارد كلمات را هم بر وزن « فعل » مي سنجند ؛ مثلاً مي گويند : دَرْس بر وزن فَعْل است و احتمال بر وزن افتعال ، زيرا تعداد بخش ( هجا ) و حروف و حركات آن ها مثل هم هستند .
2- گفتيم كلمات فارسي و غير عربي تنوين نمي گيرند و اگر به آن ها مثل گاهاً و تلفناً ( فرانسوي ) تنوين بدهيم از نظر نگارشي نادرست است پس كلمات عربي تنوين مي گيرند مثل فوراً ، نسبتاً ، اصلاً و...
3- چهار حرف « پ ، چ ، ژ، گ » مخصوص زبان فارسي است وكلمه اي كه يكي از اين حروف را داشته باشد عربي نيست . البته در زبان عربي فصيح ( نه محلي و محاوره اي ) مانند قرآن و نهج البلاغه . در اين جا مي توانيم به يك قاعده اشاره كنيم و اين كه نمي شود در كلمه اي هم حروف مخصوص فارسي باشد و هم حروف ويژه ي عربي مثل « عسگر » و امپراطور( پ در فارسي و ط در عربي ) ، زيرا حرف « ع » مخصوص زبان عربي است و « گ» مخصوص زبان فارسي ؛ عسكر معرّب « لشكر » است .
4- با توجه به اين كه زبان عربي يك زبان اشتقاقي است و زبان فارسي يك زبان تركيبي ، يكي ديگر از راه هاي شناخت را مي توان بر شمردن هم خانواده يا هم ريشه هاي يك كلمه دانست . مثلاً كلمه ي « درس » را در نظر بگيريد هم خانواده هاي آن تدريس ، مدرّس ، مدرسه ، دروس و هم ريشه « مندرس» در فارسي اگر اسم است و بن فعلي ندارد با اضافه كردن كلماتي ( تكواژ ) به اول و آخر آن مانند : كار ( كاردان ، كارشناس ، كارفرما / بيكار ، سركار ، همه كاره ) و داراي بن فعلي « ساز » ( سازش ، سازه ، سازنده / بساز ، كارساز ، خود سازي )
5- براي اين كه بدانيد توضيح بالا را ياد گرفته ايد يا نه ، ريشه ي كلمات زير را مشخّص كنيد .
حاكم جلوه توانا سليقه توانگر
تجارت بي حساب شاد اژدها ارواح
سيستم خوشحال درس شطرنج كولر
وداع مغلوب مغز خاطره قيچي
ساک زمهریر جهنم ایزوگام پنکه
بنابراين بايد براي فهميدن بعضي از قواعد، ابتدا كلمات عربي را بشناسيم . سخن اوّل اين است كه بسياري از اين واژه ها هرچند در اصل عربي هستند، امّا اكنون جزئي از واژگان فارسي هستند و داغ و نشانه ي فارسي بر آنها زده اند . در تلفّظ و معناي بسياري از آن ها دگرگوني به وجود آمده است . به طوري كه ممكن است يك عرب زبان ديگر معني آنها را نفهمد با وجود اين ، لازم است براي بهتر فهميدن قواعد املايي و نگارشي ، ابتدا ما كلمات عربي را بشناسيم ؛ مثلاً وقتي مي گويند تنوين مخصوص زبان عربي است و نبايد به آخر كلمات فارسي بيايد ويا جمع بستن كلمات فارسي با « ات » غلط است شرط اول اين است كه ما كلمات عربي را بشناسيم . اگر بدانيم گاه ، زبان ، نژاد ، دوم ، سوم و... فارسي هستند نمي گوييم و نمي نويسيم گاهاً ، زباناً ، نژاداً ، دوماً و سوماً .
راه هاي زيادي براي شناخت كلمات عربي وجود دارد كه به مهم ترين آن ها اشاره مي كنيم :
1- بهترين راه اين است كه بدانيم هشت حرف از سي و سه ( همزه ء ) حروف الفباي فارسي عربي هستند . و كلمه اي كه يكي از اين حروف را در خود داشته باشد ، عربي است . ( استثنا هم وجود دارد ) اين هشت حرف عبارتند از : ث ، ح ، ص ، ض ، ط ، ظ ، ع ، ق ( غ ) ؛ عده اي دو حرف« همزه» و « ذ » را هم اضافه كرده اند هم چنين بعضي به جاي حرف « ق » حرف « غ » را از حروف اصلي عربي مي دانند .
بدون شك در ذهن شما سؤالاتي پيش مي آيد كه مي خواهيد جوابشان را بدانيد ، مختصراً به چند سؤال جواب مي دهيم .اولاً حرف « ث » در فارسي قديم بوده است و تلفظ آن با امروز فرق مي كند و در كلمات « تهمورث » و « كيو مرث » هنوز به جا مانده است . دوم اين كه به غير از كلماتي چون طوطي، بلوط، ارسطو، طومار، قاطر و... كه عربي نيستند و حرف « ط » دارند همان طور كه قبلاً متذكّر شديم كلمات « تشت ، ستبر ، تهران ، تپانچه ، اتاق ، بليت ، ايتاليا ، تالار، اتو، باتري ، توس و... امروزه بايد به همين صورت نوشته شوند . سوم اين كه بسياري از كلماتي كه حرف « ق » دارند تركي هستند مثل : قورباغه ، قوچ ، قنداق ، قدغن ، قاچاق ، قابلمه ، قاشق و... ، تعدادي هم فارسي و يوناني . توجه داشته باشيد كه دو كلمه ي « صد » و « شصت » ( 60 ) در اصل فارسي هستند و امروزه با همين املا نوشته مي شوند . به غير از حروفي كه توضيح داديم تقريباً همه ي كلماتي كه يكي از حرف هاي « ح ، ص ، ض ، ظ ، ع » در آن ها وجود دارد عربي هستند . توجّه داشته باشيد گاهي كلمه تركيبي از كلمات عربي و فارسي است . مثل « سلحشور » ( سلح = سلاح + شور ) ، عملگي و صنعتگر
2- نشانه ي تشديد هم بيشتر در زبان عربي به كار مي رود و در فارسي تعداد كلمات مشدّد – كه اغلب بدون تشديد هم درست است – خيلي كم است . مثل ارّه ( اره ) ، برّه ، پلّه ، كلّه ، گَلّه ، بچّه ، تكّه ، خرّم و... اما در عربي بعضي از كلمات هميشه تشديد دارند مثل فَعّال ، تفعّل ، متفعّل ، مفعّل ، فِعّيل ( كذّاب ، تصوّر ، متصوّر ، منجّم ، صِدّيق )
بسياري از اسامي عربي جمع مكسّر دارند . مثل علم ( علوم ) ، سِر ( اسرار ) ، محفل ( محافل ) ، كتاب ( كُتُب ) ، جِرم ( اجرام ) ، حاشيه ( حواشي ) و ...
1- اغلب كلمات عربي داراي وزن هستند . همان طور كه هر چيزي براي سنجش آن مقياسي دارد كلمات را هم بر وزن « فعل » مي سنجند ؛ مثلاً مي گويند : دَرْس بر وزن فَعْل است و احتمال بر وزن افتعال ، زيرا تعداد بخش ( هجا ) و حروف و حركات آن ها مثل هم هستند .
2- گفتيم كلمات فارسي و غير عربي تنوين نمي گيرند و اگر به آن ها مثل گاهاً و تلفناً ( فرانسوي ) تنوين بدهيم از نظر نگارشي نادرست است پس كلمات عربي تنوين مي گيرند مثل فوراً ، نسبتاً ، اصلاً و...
3- چهار حرف « پ ، چ ، ژ، گ » مخصوص زبان فارسي است وكلمه اي كه يكي از اين حروف را داشته باشد عربي نيست . البته در زبان عربي فصيح ( نه محلي و محاوره اي ) مانند قرآن و نهج البلاغه . در اين جا مي توانيم به يك قاعده اشاره كنيم و اين كه نمي شود در كلمه اي هم حروف مخصوص فارسي باشد و هم حروف ويژه ي عربي مثل « عسگر » و امپراطور( پ در فارسي و ط در عربي ) ، زيرا حرف « ع » مخصوص زبان عربي است و « گ» مخصوص زبان فارسي ؛ عسكر معرّب « لشكر » است .
4- با توجه به اين كه زبان عربي يك زبان اشتقاقي است و زبان فارسي يك زبان تركيبي ، يكي ديگر از راه هاي شناخت را مي توان بر شمردن هم خانواده يا هم ريشه هاي يك كلمه دانست . مثلاً كلمه ي « درس » را در نظر بگيريد هم خانواده هاي آن تدريس ، مدرّس ، مدرسه ، دروس و هم ريشه « مندرس» در فارسي اگر اسم است و بن فعلي ندارد با اضافه كردن كلماتي ( تكواژ ) به اول و آخر آن مانند : كار ( كاردان ، كارشناس ، كارفرما / بيكار ، سركار ، همه كاره ) و داراي بن فعلي « ساز » ( سازش ، سازه ، سازنده / بساز ، كارساز ، خود سازي )
5- براي اين كه بدانيد توضيح بالا را ياد گرفته ايد يا نه ، ريشه ي كلمات زير را مشخّص كنيد .
حاكم جلوه توانا سليقه توانگر
تجارت بي حساب شاد اژدها ارواح
سيستم خوشحال درس شطرنج كولر
وداع مغلوب مغز خاطره قيچي
ساک زمهریر جهنم ایزوگام پنکه