• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ریشه‏ی نام شهرها --- ت

baroon

متخصص بخش ادبیات


ریشه‏ی نام شهرها --- ت



attachment.php





تبــــــــریز



در ریشه یابی نام تبریز سخنان گوناگونی وجود دارد . تبریز پیوند « تَب + ریز » است . یعنی شهری که به دلیل خوش آب و هوا بودن موجب می شود بیمار تندرست شود . تب نشانه ای برای بیماری است و تبریز یعنی شهری که ریزنده تب است .
اولیا چلبی [از شخصیتهای دوران عثمانی] در سفرنامه‌ خود تبریز را به ترکی «ستمه دوکوجو» (سیتمه به ترکی یعنی تب ، و دوکوجو یعنی ریزنده) معنی کرده است. مردم تبریز نام شهرشان را تربیز تلفظ می کنند .
یاقوت حموی در «مُعجَمُ ‌البُـلدان» می نویسد نام شهردر زمان دیدار یاقوت از تبریز در زبان محلی «تِبریز» تلفظ می‌شد. با توجّه به این سخن ، مینورسکی بر این باور است که تلفظ تِبریز باید به گویش ایرانی آذری کهن وابستگی داشته‌ باشد.
بنابر نوشته مصطفی مؤمنی در دانشنامهٔ اسلامی ، اهالی بومی آذربایجان تبریز را توری (چشمه یا رود گرم ) می‌خوانده‌اند. تا آغاز سده چهاردهم خورشیدی نیز روستاییان پیرامون تبریز این شهر را توری می‌نامیده‌اند. حتی امروزه مردمان «قنبرآباد» پیرامون تبریز به این شهر توری می‌گویند. در نوشته‌های کهن (برای نمونه ابوالفداء) نام این شهر به ‌شکل «تُوریز» آمده‌است و هنوز هم در زبان‌های کردی و تاتی «توریز» و «تُوْری» به‌کار می‌رود. برخی نام شهر را در ارتباط با جنبشهای گرمایی کوه سهند دانسته‌اند.
دانشنامهٔ بریتانیکا تبریز را در اصل «تپ + ریز» می‌داند ، چیزی که باعث روان شدن گرما می‌شود و شاید به‌خاطر چشمه‌های آب‌گرم پیرامون آن است.
در ریشه یابی نام شهر یک داستان نیز گفته می شود . این‌که زبیده زن هارون‌الرشید تب بالایی داشت ؛ چند روزی که در آن سرزمین بود در اثر هوای خوب و دل‌انگیز آنجا تندرست شد ، دستور داد در آنجا شهری بسازند و نام آن‌را «تب‌ریز» بگذارند. دکتر احمد کسروی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان چنین سخنانی را عامیانه و نادرست می‌داند.
برخی گویند تبریز واژه ای ایرانی و برگرفته از تب به‌معنای «گرم و نیم گرم» و رز و ریز و رش از مصدر «ریختن» است و به‌سبب وجود چشمه‌های آب‌گرم نزدیکش به معنی «گرماریز»است .
ویلهلم آیلرس -زبان‌شناس آلمانی- یافتن ریشهٔ دقیق واژهٔ تبریز را دشوار دانسته و گمان برده است که تبریز از دو بخش تب و رِز، به‌معنای «رود آب گرم» پدید آمده باشد . تپ یا تف به‌معنای «گرم» (برای نمونه در نام تفتان) و ریز به‌معنای «روان بودن چشمه و جوی» است؛ مانند «کاریز» و «نیریز».
در کتابها نام تبریز به این صورتها آمده است : توریز، تَوْرِژ، تَوْرِش، دَوْرِژ ، تارماکیس، تارماکیزا، تاوراکیس، تاورش، تاوریز، توریس، توریز، دبریز، تَبریز ، تِبریز، تربیز، تیوریس، تیوریز
در دانشنامهٔ اسلامی، در پایان نتیجه‌گیری می‌شود که با توجه به‌منابع ارمنی که نام شهر را در سده پنجم (بلکه چهارم) میلادی، «تورژ» دانسته‌اند و این‌که به‌فارسی هم تورز تلفظ کرده‌اند و با توجه به‌معنای متداول فارسی «تب‌ریز» و «تب‌پنهان‌کن» و
دانشنامه بریتانیکا نیز سخنی همانند دارد و تبریز را در اصل «تپ + ریز» می‌داند، چیزی که موجبروان شدن گرما می‌شود که شاید به‌خاطر چشمه‌های آب‌گرم پیرامون آن است.
دکتر کسروی زبان شناسی که در باره ریشه نام شهرها و روستاهای ایران پژوهش می نمود ، درباره نام تبریز که زادگاه خودش است می نویسد : « آن چه درباره تبریز در کتاب ها نوشته اند و بر زبان ها می گویند، همه عامیانه و نادرست است و من با همه جستجوهایی که به کار بردم ، به معنی آن نرسیم و بهتر دیدم به حال خود گذارم .»


 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها



تهران و شمیران




( ته:گرم + ران: دامنه )
در مقابل ( شم:سرد + ران:دامنه )

تهران یعنی دامنه ی گرم در مقابل شمران یا شمیران به معنی دامنه ی سرد . ته / جه و قـَه به معنی گرم هستند مانند تهران جهرم و قهاوند . اما شِم، سِم و زِم به معنی سرد هستند . مانند شمران ، سِمیرُم و زمستان یا زمین .
این پیشوندها امروزه دیگر کاربرد ندارند بسیاری از پیشوندها و پسوندهای فارسی کهن امروزه فراموش شده اند مانند ( اَ ) در اَمرداد و اَنوشیروان . اگر در مورد حرف (ی) در ( شمیـــران) شک دارید به کلمه ی ( دریچه ) که (در + چه) و به معنای در کوچک است دقت کنید این کلمه هم برای آسانی تلفظ یک حرف ی گرفته است و تبدیل به دریچه شده . شمیران هم چنین است .
زِم یا زَم به معنی سرد است . در کردی فیلی (فَهلَوی) هنوز واژه ی زُقُم که ریشه ی کهن زم است به کار می رود . اِمرو فِــرَه زُقُمــَه . یعنی امروز خیلی سرد است .
چون زیر پای آریاییان مهاجر یخ بسته بود به زیر پای خود زمین گفتند . زمستان نیز یعنی سردستان. زمهریر که در قرآن آمده و بسیاری از قرآن پژوهان در شناخت ریشه ی این کلمه دچار حیرت شده اند ریشه ی فارسی کهن دارد نه عربی . زم+ هریر یعنی سرما آور . سمیرم اصفهان نیز خنک تر از بقیه ی جاهای اصفهان است و می بینیم که با پیشوند سم آغتز شده است . برخی تهران را ( تَــهِ ران ) می دانند چون در گذشته به هنگام حمله دزدان و دشمنان مردم به انتهای خانه های همچو غارشان می رفتند . اما چنین نیست .

تهران یعنی دامنه گرم در مقابل شمران که دامنه سرد است . در فارسی کهن پیشوندهای (ته ، قَه و جَه برای جاهای گرم و پیشوندهای شِم ، سِم ، زِم برای جاهای سرد بوده . واژه های زمهریر : سرما آور / زمستان: سردستان /زمین : چون زیر پای آریاییان یخبسته بود آنرا زمین نامیدند. همگی دالّ براین مدّعا هستند. شهر سِمیرم نیز سرد است . جهرم و قهاوند نیز گرمند.
در مورد وجه تسمیه تهران اختلاف نظر زیادی وجود دارد،هرچند پاره‌ای از پژوهشگران «ران» را پسوندی به معنای دامنه گرفته‌اند و شمیران و تهران را بالادست و پایین‌دست خوانده‌اند و احتمالاًهمین نظر درست است اما برخی دگر تهران را تغییر شکل یافته «تهرام» به معنای منطقه گرمسیر دانسته‌اند، در مقابل شمیرام یا شمیران که منطقه سردسیر است و همچنین عده‌ای بر این باورند که سراسر دشت پهناوری که امروز تهران بزرگ خوانده می‌شود در میان کوه‌های اطراف، گود به نظر می‌رسید و بدین سبب «ته ران» نام گرفت
روستایی که پیش‌درآمد شهر تهران بوده است، پیش از اسلام نیز وجود داشته اما پس از. اسلام به‌تدریج نام آن معرب گردیده و از تهران به طهران تبدیل شده است اما جغرافیدانان معروف آن روزگار نیز به املای تهران اشاره نموده‌اند.
هم‌زمان با جنبش مشروطه که تغییرات زیادی در ادبیات و نگارش زبان فارسی به وجود آمد، رفته‌رفته املای تهران رواج یافت و پس از تاسیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و تاکید آن بر املای تهران، املای دیگر (طهران) کاملا منسوخ شد.



 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها



ریشه نام تویْسِـرکان




تویسرکان پیوند « توی+ سرکان » است . شاید سرکان به معنی جای بزرگان و سران باشد و تویسرکان نیز به پیروی از آن و به علت نزدیکی بدان چنین نامیده شده باشد .
همچنین گفته اند که : توی از شهرهای باستانی و در دامنه كوه الوند واقع است چون در چند نقطه از ایران محلهایی به نام توی هست ، برای اینكه اشتباهی رخ ندهد در هر جا چنین محلی می باشد به نام نزدیكترین جایگاه به آنجا خوانده می شود « توی دروار » دامغان كه نزدیك به قریه دربار است و « توی كازرون » و این توی چون در یك فرسنگی سركان است به تویسركان مشهور است . جغرافی نویسان اسلامی بیشتر ، اینجا را « توی رودآور» و « توی همدان » نوشته اند .
در ایران باستان نام برخی از شهرها و روستاها به « گان » ختم می شد . گان به معنی جا و پسوند نسبت ساز است پس از چیرگی اعراب بر ایران چون زبان عربی حرف گاف ندارد به جای گاف حرف کاف یا جیم نوشته شد . در زبان لری كلمه ( سر ) به معنی بزرگان است و سركان به معنای محلی كه بزرگان در آن جایگاه دارند می باشد . و با توجه به امتیازات طبیعی سركان شاید این ریشه یابی درست باشد و سركان محل ییلاقی و سكونت بزرگان شهر رودآور بوده است .




 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها



ریشه نام تالِش


تالشی‎ها در جنوب غربی دریای مازندران ، جلگه لنكران و بخش‎هایی از قفقاز پراكنده اند . امروزه نزدیک به یك میلیون نفر از مردم آستارا، اردبیل، بخش ساحلی جمهوری آذربایجان، اَسالِم، هشتپر، شاندِرمَن و ماسال به زبان تالشی تكلم می‎كنند.
می گویند : تالش از طَیلَسان ، تـِوِل ، كادوس و تلرت رود برگرفته شده است .
طیلسان : برخی واژه «تالش» را برگرفته از طَیلَسان به معنی روپوش بلند پشمی می‎دانند و بر این باورند که مردم تالش را به دلیل جامه شان این چنین نامیده اند . « طَیلَسان معرَّب تالسان ، نوعی از ردا كه عربان بر دوش اندازند و نیز طیلسان اقلیمی است پهناور در نواحی دیلم» .
تِـوِل : به نظر می‎رسد واژه «تالش» كه تالشان آن را تِوِلِـش یا تِـوِلیش تلفظ می‎كنند ، از واژه ی « تِـوِل » به معنی «گِـل» گرفته شده. مارسل ‎بازن فرانسوی می‎گوید : «واژه تالش كه خود آن را تالیش یا تِـوِلِش تلفظ می‎كنند، هم برای نامیدن دامنه خاوری رشته كوه و هم مردمانی به همین نام به كار می‎رود».
كادوس : دکتر محمد معین با ارجاع به كسروی می‎نویسد : « تالش به قول برخی مبدَّل و محرَّف «كادوس» است و آن قومی بود كه در زمان باستان بس انبوه بودند و در كوهستان شمالی ایران جایگاه داشتند و چون بارها به گردنكشی برخاستند و با پادشاهان هخامنشی از در نافرمانی درآمدند از اینجا نام ایشان در تاریخ آمده و امروز مترجمان «كادوش» را كه تلفظ صحیح آن است، «كادوس» نویسند. جایگاهی كه برای « كادوشان» در تاریخ‌ یاد كرده‌اند امروز منطبق با جایگاه تالشان می‌باشد. »
دکتر سیداحمد كسروی بر این باور است كه بی گمان تالشان امروزی فرزندان و بازماندگان همان كادوسان می‌باشند و واژه «تالش» از «كادوس» است . او می‌گوید: « نخست باید دانست كه رویه درست و ایرانی نام كادوس، كادوش یا كادِش می‌بوده كه گادوش یا گادش نیز می‌گفته‌اند. ( مقایسه شود با گالش در زبان گیلكی ) چه می‌دانیم كه یونانیان همچون تازیان واژه‌هایی را كه می‌گرفتند ، دیگر می‌گردانیده‌اند و از جمله «ش» ها را در آخر نامها «س» می‌كردند . آنگاه موسی خورینی ، تاریخ نویس نامدار ارمنی ، چنانكه گفته می‌شود در سده 5 میلادی می‌زیسته در كتاب جغرافی خود این نام را «گادوش» می نویسد و پیداست كه از زبان ایرانیان چنان گرفته است. به هر حال سپس «ك» به «ت» و «د» آن به «ل» عوض شده و نام «تالوش» یا « تالش» گردیده، كه اكنون تنها این رویه واپسین شناخته می‌باشد.» سپس احمد كسروی برای اثبات نظر خود ، تبدیل «ك» به «ت» را رایج دانسته و در مورد تبدیل «د» به «ل» به كتاب پروفسور دارمستتر3 استناد می‌كند و سه نمونه نیز خود ذكر می‌كند: 1ـ مَزلَقان در نزدیكی ساوه كه یاقوت حَموی و مُستَـوفی هر دو آن را مَزدَقان دانسته‌اند.{در کردی ایلام و کرمانشاه نیز به دیوانه لیوه می گویند که همان دیوه می باشد و دال به لام تبدیل شده است . } 2ـ مزلاوا پیرامون زنجان كه مزداوا بوده است. 3ـ بیلقان كه شهری در اران بوده و در كتاب‌های ارمنی « بایداقاران» نوشته شده است.
افزون بر این برخی دیگر واژه «كادوس» را واژه تالشی دانسته‌اند و بر این باورند كه از دو جزء Ka به معنی خانه و dus به معنی دوست (دوستدار خانه) تشكیل شده است، چنانچه برای كاسپی نیز ریشه ای تالشی آورده‌اند و این واژه را از پیوند به معنی كف و Sәpi یعنی سفید دانسته اند و «كاسپی» را نیز قومی تالشی پنداشته اند . البته برخی به طور جدی به این ریشه یابی بد گمان بوده اند .
هرتسلفد در بندهشن نام رودی را « تلرت رود» می خواند و بر آن است كه واژه « تالش» از همین واژه برگرفته شده است.
به نظر می رسد ، تالشان بازمانده كادوسیان هستند. كادوسیان اقوامی بوده اند كه در كناره های دریای مازندران و بخشی از آذربایجان كنونی می زیستند. هر چند در آثار تاریخی اندیشمندان كمتر اثری از آنان دیده می شود، اما در كتاب مقدس زردشتیان (اوستا) هر چند از كادوس یا كادوسیان و دیگر مردمان کناره دریای مازندران مستقیم یاد نشده ، اما در آبان یشت ، كرده هشتم ، آمده : « فریدون پسر آبتین از خاندانی توانا در سرزمین چهار گوشه ورن، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند به آناهیتا تقدیم كرد.»
در این عبارت اوستایی، صفت سرزمین « ورن» « چهار گوشه » ذکر شده است . شاید منظور از چهار گوشه ، همان چهار قوم همسایه گیلان یعنی كادوس ، گِـل، آمارد و كاسپی باشد.
دیاكونوف می گوید: « كادوسیان كه در منابع قرون وسطای متقدم ارمنی ، كاتی شیان نامیده شده اند، یك قبیله مهم و مستقل بودند كه در كوههای جنوبی رود ارس میان قوم گلها و كاسپیان زندگی می كردند .»
از پولیبوس نقل قول شده : « آلبانیا ساكنین باستانی آن سوی كوههای قفقاز ، همسایه بلافصل آذربایگان نبود ، بلكه میان آذربایگان و آلبانیا مردم دیگری چون كادوسیان (تالشان) می زیستند ، تالشان امروز نیز در فاصله میان آذربایگان و سرزمینی كه از پنجاه سال پیش جمهوری آذربایجان شوروی نام گرفت ، می زیستند. این مردم در آستارا، تالش و لنكران شوروی سكونت دارند.»
كادوسیان بخشی از ماد شرقی هستند، این دیدگاه از نظر زبان شناسی نیز اثبات شدنی است، زبان این نواحی در آغاز زبان ماد شرقیبوده است.
كسروی می گوید: « استرابو، دانشمند شناخته یونانی كه كتاب خود را در جغرافی در دو هزار سال پیش نوشته ، در گفتگو از مادآتروپاتن كه خاستگاهش آذربایجان كنونی است ، ایل های كوه نشین آن جا را بدین سان نام می‌برد.
نوشتن تالش به صورت طالش درست نیست زیرا ط ویژه واژگان عربی است و تالش عربی نیست .



 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها



توس(طوس)

توس ( توســاسپا ): دارنده اسب آزاد



" بارتلمه " پژوهشگر آلمانی برای واژه ی tusa ریشه ی taos را حدس می زند. این ریشه دارای دو معنی (خالی, تهی) و نیز(آزاد و رها) است.
از طرف دیگر " هایر هُوفر" ذیل واژه ی tusa او را قهرمانیدلاور و جنگاوری ایرانی می داند و در معنای توس ترکیب tusaspa را به معنی دارندهی (اسب رها شده) می آورد و برابر سانسکریت آن را tusaspa می نویسد که ترکیبی دگرگون شده از فعل taos به همراه اسم aspa می باشد که در این جا به معنی آزاد ورها,می باشد.

بارتلمه taosa را اسم مذکر به معنی کسی که ران های پهن وبزرگ دارد, آوردهاست که شاید مقصود از آن فردی نیرومند و توانا باشد و شاید به گونه ای اشاره به توس, پهلوانی در اوستا باشد.

در متونپهلوی به نام توس افزون بر نام یک پهلوان به نام شهر و کوهی نیز گفته می شود. توس پسر نوذر و نوه ی منوچهر است. پدرش مدت هفتسال پس از منوچهر پادشاهی کرد و به دست اسفندیار تورانی کشته شد.
توس سپهبد کاووس و کیقباد و کیخسرو بود .وی در آیین مزدیسنان در پایان گیتی بههمراه سوشیانس (نجات دهنده ی موعود ) خواهد بود.

نگارندگان زین الاخبار ونزهة القلوب ، جمشید پیشدادی رابنیانگذار شهر توس می دانند و می نویسند پس از ویرانی این شهر, توس نوذر آن را از نو آباد و به نام خود کرد .




 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها


واژه تفت، در اوستا «تفته» به معنی «گرم شده» است.

تفت، در فرهنگ معین به معنی گرم شدن، حرارت، گرم یا به معنای سبدی چوبین که در آن میوه جای دهند، آمده‌است.

نام تفت در منابع تاریخی و عرفانی از قرن نهم هجری به بعد همراه با نام شاه نعمت‌الله ولی آورده شده‌است.

در برخی منابع این شهر به دراز شهر معروف است، زیرا تمام خانه‌ها و ساختمانهای آن اطراف یک خیابان طولانی واقع شده‌است.
کلمه تفت در غالب کتب لغت به مفهوم: گرم، گرمی، با حرارات، تند، تیز، با شتاب و ... آمده‌است.

در کتاب غیاث الغات چاپ هند در مورد واژه تفت آمده‌است: « نام جایی از اطراف یزد و سبدی است که برای نهادن گل و میوه سازند».
با توجه به شرایط جغرافیایی این شهر می‌توان گفت ، وجه تسمیه ی اخیر منطقی تر است. در فرهنگ دهخدا نیز با مفهومی مشابه آورده شده‌است (سبدی مدور و کم عمق که از ترکه یا برگ سازند و میوه در آن نهاده و سر آن نیز بر ترکه تر برگدار بافته و محکم کنند). در فرهنگ معین مفهوم اخیر به این صورت آمده‌است: «سبد چوبینی که در آن میوه جا دهند».

نام چهار محلّه از محلّات تفت شامل: باغ گلابدان، باغ گلستان، باغ خندان، باغ مورتین که با پیشوند باغ شروع می‌شود و محلّات راحت آباد و حوض بلبل نیز مؤیّد مفهوم سبد گل و سبد میوه هستند.


میرزا محسن تأثیر تبریزی مثنوی بلندی به نام حُسن اتّفاق، در توصیف تفت دارد که به معنای سبد گل و سبد میوه اشاره کرده‌است:


تفت اسـت و فــرشتـــه بـلـبـل مــــه تـــفــت ز آتـــــش گــــل او


یـــا در نــــظـر حقـــیقـــت آیین تفتی سـت ز میوه هــای شیریـن



 
بالا