• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ریشه‏ی نام شهرها --- ک

baroon

متخصص بخش ادبیات



ریشه‏ی نام شهرها --- ک


attachment.php




ریشه‏ی نام کاشان






در مورد ریشه نام کاشان هم سخنی و هم اندیشی نیست .
چند سخن در باره ریشه نام کاشان :
1ـ از آنجا که این شهر مرکز ساخت بهترین کاشیها بوده آن را کاشیان و کاشان نامیده اند .
2- گروهی از باستان شناسان پس از حفاری های باستان شناسی در تپه های سیلک به این نتیجه رسیده اند که نام کاشان برگرفته از واژه کاشو یا کاسو است و آن نام قومی کهن بوده که در میان دورود (بین النهرین) می زیسته اند و سپس به این سامان کوچیده اند و نام سرزمین آنها کاسیان یا کاشیان خوانده شده است.
3ـ ملک الشعراء بهار در دیوان خود ریشه نام کاشان را پرستشگاه و جایگاه جشن و دل آسایی دانسته است.
ملک‌الشعرای بهار می‌گوید:
لفظ کاشان و کاشانه به لغت‌های قدیم معبد و جایگه جشن و دلاسایی بود
و در جای دیگر نیز چنین می‌گوید: کاش و کاشان و کاشانه نیز که از اسامی بتخانه‌ها است به معنی نوعی از مسکن شد ، و نیز اسم خاص شهرها گردید .
4ـ نویسنده کتاب فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی می نویسد : کاشان به خانه های تابستانی گفته می شود که با چوب و نی ساخته می شد.
5 ـ نویسنده کتاب آثار تاریخی کاشان و نطنز می نویسد : چون نخستین جایگاه آبادانی در این ناحیه به دستور پادشاهان اساطیری در کنار چشمه فین ساخته شده آن را کی آشیان یعنی جایگاه شاهان گفته اند.
( کی‌آشیانï کیاشیان ïکیاشان ïکاشان)
6- گروهی گویند با در نظر گرفتن معنی واژه های کاس ، کاسه و کاس آب و جایگاه کاشان در گذشته این واژه می تواند گرفته شده از کاس باشد که در اصل کاسان و به مرور زمان به کاشان تغیر شکل یافته است.
7- برخی از نویسندگان دوره‌های اسلامی گفته‌اند که کاشان در اصل چهل حصاران بوده، در زمان هارون الرشید عباسی به خواهش مردم آنجا، زبیده خاتون همسر خلیفه دستور ساختن شهر و برج و باروی آن را می دهد .چونکه از آغاز برای نقشه دیوار شهر جای آن را کاه اَفشانی کرده بودند از این روی کاه اَفشان و کم کم کاشان شد .
( کاه اَفشان ï کاهَفشان ï کاهْشان ï کاشان )

8- برخی ریشه کاشان را کاسان و برگرفته از نام قوم کهن کاسی می دانند . قومی که کاسپین ( دریای مازندران ) نیز به نام آنان است . ( کاسان ï کاشان )
آخرین سخن نزدیک تر به حقیقت مینماید.

 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها



ریشه نام کازِرون



گروهی از كازرونی ها دلیل نامگذاری و ریشه نام كازرون را از « كوه زرّان » می دانند و بر این باورند که از آنجاکه كوههای آن به خاطر داشتن درختان و میوه ها و منابع جنگلی ، زر خیز است ، آن را « كوه زرّان » نامیده اند و به صورت « كازرون » تغییر یافته است.
برخی نیز کازرون را شهر گازُرها معنی می کنند . کازرون ï گازُران ï شهر گازرها = شهر شویندگان
این گروه می گویند : نام كازرون ، از« گازران » و « گازرون » گرفته شده است ، زیرا در زمان دیلمیان كه كارخانه های پارچه بافی در كازرون پارچه های « توزی » و « دبیكی » را می بافت و صادر می نمود ، دوازده هزار گازر یعنی شویندگان الیاف كتان ، در این شهر زندگی می كردند . همین سبب این شهر به شهر گازران یعنی شهر گازرها نامیده شده بود ، نام گازران در برخی متون به شکل « گازران » و « كازران » آمده. « گازران » در تلفظ به صورت « گازرون » و « كازرون » دگرگون شد و اكنون نام « كازرون » برجای مانده است .
سخن نخست در ریشه نام شهر درست تر و زیبنده تر می نماید .



 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها



کاشْـمَـر




نام کاشمر و ترشیز در گذر تاریخ دستخوش دگرگونیها شده‌است :
کشمر، کیشمر، کشمیر، کشمار، کاشیفرنیا و کاشمر
در سال ۱۳۱۳ هجری خورشیدی از ترشیز به کاشمر تغییر نام یافت .
کاشمر و ترشیز پیشین ، از گذشته‌های دور تا کنون دچار دگرگونی نام شده‌ است . در بررسی نام این شهر به بیش از بیست نام برخورد شده‌ است، که با یک جمع بندی می‌توان تمامی آنها را در واژگان « کاشمر» ، «ترشیز» ، «بست» و «سلطان آباد» خلاصه کرد .
برخی بر این باورند که « کاش » برگردانیده شده «کاج» است و این یاد آور سرو بزرگ و سرشناس این سرزمین است . بر پایه داستانی در کاشمر امروزی میان گشتاسب کیانی و زرتشت دیداری روی داده‌ است . وقتی که گشتاسب کیانی ، دین بهی را پذیرفت ، زرتشت نخستین آتشکده خود را در قلمرو فرمانروایی کیانی پی ریخت و در برابر در این آتشکده درخت سروی را که تبار بهشتی داشت ، با دست خودش کاشت تا همین سرو را بر ایمان شاه گواه بگیرد . بر هر برگ این سرو نام گشتاسب نقش بسته بود و چون درخت اوج گرفت ، شاه نیز بر گرد سرو بهشتی ، تالار بزرگی ساخت تا سرو را گرامی بدارد .
مُعزّی شاعر سده پنجم می سراید :
تُـرک نزاید چو تو به کاشغر اندر
سرو نبالد چو تو به کاشمر اندر

فردوسی حماسه سرای سروده اند :
همه نامداران به فرمان اوی
سوی سروِ کاشمر نهادند روی

داستان زیر برگرفته از نسک دانشنامه مزدیسنا است و چنانکه در شاهنامه از زبان فردوسی بزرگ نقل شده است ، احتمال آن وجود دارد که در منبع پهلوی خدای نامه نیز آمده باشد . کاشمَر یا کَشمَر همان تُـرشیز کهن است.
«گویند زرتشت ، دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت ، یکی در دهکده کشمر و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس (طوس) خراسان. به مرور این درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان می شد . چون وصف این سروها در مجلس متوکل عباسی ، خلیفه عهد بیان شد او که مشغول به عمارت در جعفریه سُـرّش مَن رَأی مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده ، به بغداد بیاورند . حکمی به طاهربن عبدالله بن طاهر ذوالیمینین نگاشت که آن درخت را قطع کرده در گردونها نهند . شاخهای آن را در نمد گرفته بر شتران بار کرده و برسانند . چون زرتشتیان از آن اطلاع یافتند ، پنجاه هزار دینار به طاهر پیشنهاد کردند که درخت را قطع نکند چراکه نشانی است آشکار از بزرگواری زرتشت . عبدالله قبول نکرده به قطع درخت حکم کرد و استاد حسینِ نجار نیشابوری مأمور بریدن سرو شد . دور آن درخت بیست و هفت تازیانه و هر تازیانه ارشی و ربع ارشی بوده است و گفته اند که در سایه آن درخت ، زیاده از ده هزار گاو و گوسفند قرار می گرفتند و چون درخت بیفتاد در آن حدود زمین بلرزید و به کاریزها و بناها خلل راه یافت و اصناف مرغان بیرون از حد و حصر از شاخسار آن درخت پریدن کردند ؛ چنانکه آسمان پوشیده گشت و مرغان به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند و صدای مختلف در می آوردند.»
ابوالحسن علی بن زید بیهقی، در تاریخ بیهق چنین ادامه می دهد: « وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی وحوش و سباع در آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون در آن مأوی داشتند که اعداد ایشان کس در ضبط حساب نمی تواند آورد. چون بیوفتاد ، زمین بلرزید و نماز شام، انواع و اقسام و اصناف مرغان بیامدند ؛ چندان که آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری کردند و گوسپندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند . پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن ، تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند . آن روز که به یک منزلی جعفریه رسیدند ، آن شب، غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و از آن برخورداری نیافت و آن، بر یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود- ابوالطیب طاهر- و هرکه در آن سعی کرده بودند،از جمله پیش از حولان حول هلاک شدند . درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ کس نماند واین از اتفاقات عجیبه است! »

در باره کاشمر و این سرو شعرا اشعاری دارند. فردوسی میفرماید :
یکی سرو آزاده را زردهُشت
به پیش در آذر اندر بکُشت
نبشتش بر آن زاد و سرو سهی
که پذرُفت گُشتاسب دین بِـهی
فرستاد هرسو به کشور پیام
که چون سرو کشمر به گیتی کدام
ز مینو فرستاد زی من خدای
مرا گفت از اینجا به مینو گرای
کنون جمله این پند من بشنوید
پیاده سوی سرو کشمر روید

باید دانست که درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده است . اینکه در قالیها ، فرشها و مانند اینها نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده می شود ، نشانگر همان فرهنگ باستانی است .
گروه دیگر گویند : واژه کَشمَـر به معنای آغوش مادر است ،
واژه « کَش » امروزه در کُردی به کار می رود و در شاهنامه نیز آمده است .
با گذشتن از گونه های کیشمَر و کِشمار ، سرانجام به گونه کاشمَر در آمده ‌است .




 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها



کنگان


نظریه نخست آن است که کنگان به معنی فرورفتگی خشکی در دریاست.
نظریه دوم در خصوص معنای کنگان آن است که:گفته می شود کنگان یا گنگان واژه ای مانند واژه ی رود مقدس گنگ در هندوستان است به معنی مقدس و واژه ای سانسکریت است.

 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ریشه شناسی نام ها و واژه ها



کرمانشاه






پیش از هر چیز بدانیم که تلفظ درست نام این شهر کِرماشان است نه کرمانشاه و هنوز هم سالخوردگان و آنانی که کردی را شیوا و رسا بر زبان می آورند بدین شهر کرماشان می گویند. کرماشان نیز در اصل « کِرماچان » بوده و « کرماشان » گونه فرسایشی ِ « کرماچان » است .​



برخی نیز می پندارند ریشه ی این نام « کرمانجان » است . کرمانج نام کردهای ترکیه ، بخشی از عراف و نیز کردهای سوریه و کردهای شمال خراسان و بخشی از جمهوری ترکمنستان و گروهی نزدیک دماوند است است. اما خوب است بدانیم کردی کرمانجی با کردی جنوبی ( یعنی کردی ایلام و کرمانشاه و لکی در لرستان و جنوب استان همدان ) بسیار فرق دارد .​


کرمانشاه نام رسمی و دولتی این شهر است .در اشعار محلی کردی فقط نام کرماشان شنیده و دیده می شود . مثال :​


کرماشانیگم وه دیل گریامه وه حکمِ دوسم زنجیر کِریامه

* من کرمانشاهیم به اسیری گرفته شده ام به حکم دوستم یعنی شیرین زنجیر شده ام .
یه کِرماشانه چاله زَمینه سرحد ایرانه و جاگِـی شیرینه
* این کرمانشاه است زمینش پست است . مرز ایران است و جایگاه شیرین است .
خوه م کرماشانی یارِم قصریه خاطر خوای بیمه تقصیرم نیه
* خودم کرمانشاهی یارم قصر شیرینی است . خاطر خواهش شده ام و تقصیرم نیست .


کرماشان در متون اسلامی و عربی قَرمَسین و قِرماسان آمده و نگاهی به قرماسان و قرمسین نشانگر همان کرماشان است .کرماشان یعنی سرزمین رعایا . دیار کشاورزان . الف و نون آخر این نام نشانه ی نسبت است .
برخی می گویند :
ساخت‌ شهر كرمانشاه‌ به‌ بهرام‌، شاه‌ ساسانی‌ منسوب‌ است‌ كه‌ در روزگار پدر فرمانروایی‌ ایالت‌ كرمان‌ را داشت‌ وبدین‌ جهت‌ به‌ «كرمانشاه‌» لقب‌ یافته‌ بود.


اما بنده این نظر را قبول ندارم . زیرا چنین چیزی در تاریخ نیامده است .خود کرمانشاهیان گرامی اگر نظری دارند بنده را ارشاد نمایند .


عادل اشکبوس


 
بالا