• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

زن ضعیف نیست ظریف است.

خانمی

کاربر ويژه
بعضی مطالب رو واقعا" نمیدونم کجا باید بذارم چرا که اصلا" عنوانی حتی نزدیک به اون یا مرتبط با اون پیدا نمیشه .پس فوری میام اینجا که محدودیت برداشته شده :

در بدو خلقت ، يزدان پاك زن و مرد را از گلي سرشت و بين اين دو موجود خود علقه و محبتي را نهاد و بدين گونه نسل آتي را از اينان به وجود آورد. او با قدرت بي‌كران، انسان را از زن و مردي آفريد و هيچ تفاوتي بين آنان قائل نشد مگر به حجب و حيا و محبت . همين طور آنان را به يك نسبت از علم و دانش و معرفت و هنر بهره‌مند ساخت. اما در وجود زن ظرافت و لطافت‌ها و عواطف و احساسات پاك و انعطاف‌پذير را با دلي پر از رحمت و شفقت و مهرباني به وديعه گذاشت زيرا كه وظيفه مادري را به عهده او قرار داد.

پس به طور كلي او دو آفريده خود را با تشابه آفريد نه آن تفاوتي كه ما بين زن و مرد قائليم. تفاوت رحمان، رحيم، به خاطر وظايفي است كه به عهده‌ي هر كدام از اين دو مخلوق خود قرار داده است والا هم در پيشگاهش مساويند.

 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
به یاد شاهدخت عزیز(که به زن بودنش افتخار میکنه ! )


من دلم مي‌خواهد يك زن باشم... يك زن آزاد... يك زن آزاده
من متولد مي‌شوم، رشد مي‌كنم، تصميم مي‌گيرم و بالا مي‌روم. من گياه و حيوان نيستم. جنس دوم هم نيستم. من يك روح متعالي هستم. تبلوري از مقدس‌ترين‌ها! من را با باورهايت تعريف نكن! بهتر بگويم، تحقير نكن!
من آنطور كه خود مي‌پسندم لباس مي‌پوشم : قرمز، زرد، نارنجي. براي خودم آرايش مي‌كنم، گاهي ملايم گاهی غليظ. مي‌خندم بلند بلند، بي اعتنا به اينكه بگويند جلف است يا هرچيز ديگر... براي خودم آواز مي‌خوانم حتي اگر صدايم بد باشد . آهنگ مي‌زنم و شادترين اهنگ‌ها را گوش مي‌دهم.
مسافرت مي‌روم، حتي تنهاي تنها!
حرف مي‌زنم، ياوه مي‌گويم و گاهي شعر. اشك مي‌ريزم! من عشق مي‌ورزم...
من مي‌‌انديشم، من نظرم را ابراز مي‌كنم حتي اگر بي‌ادبانه باشد و مخالف ميل تو، فرياد مي‌كشم و اگر عصباني شوم دعوا مي‌كنم. حتي اگر تمام اينها با آنچه تو از مفهوم يك زن خوب در ذهن داري، مغاير باشد.
زن من يك موجود مقدس است. نه از آنها كه تو در گنجه مي‌گذاريشان يا در پستو قايم مي‌كني تا مبادا چشم كسي به آن بيفتد.
زن من يك موجود آزاد است، اما به هرزه نمي‌رود. نه براي خاطر تو يا حرف ديگري، به احترام ارزش و شأن خودش. با دوستانش، زن و مرد، هرجايي بخواهد مي‌رود، حتي به جهنم!
نه به دنبال تكيه‌گاه مي‌گردد كه آويزش شود، نه صندلي كه رويش خستگي دركند و نه نردبان كه از آن بالا برود. زن من يك موجود مستقل است. زن من به دنبال يك همسفر است. يك همراه. شانه به شانه، گاه من تكيه‌گاه باشم، گاه او. گاه من نردبان باشم، گاه او. مهر بورزد و مهر دريافت كند.
زن من يك موجود سنگي بي‌احساس و بي‌مسئوليت هم نيست. ظرافتش، محبتش،هنرش، فداكاريش، احساسش را آنگونه كه بخواهد خرج مي‌كند. براي آنهايي كه لايق آن هستند.
زن من تا جايي كه بخواهد تحصيل مي‌كند، كار مي‌كند، در اجتماع فعال است و براي ارتقاء خويش تلاش مي‌كند. نه مانع ديگران مي‌شود و نه اجازه مي‌دهد ديگران او را از حركت بازدارند. گاهي براي همراهي سرعتش را كم مي‌كند، اما از حركت بازنمي‌ايستد. دستانش پر حرارتند و پر شور.
من يك زنم... نه جنس دوم... نه يك موجود تابع... نه يك ضعيفه... نه يك تابلوي نقاشي شده، نه يك عروسك متحرك براي چشم‌چراني، نه يك كارگر بي‌مزد تمام وقت...
من سعي مي‌كنم آنگونه كه مي‌انديشم باشم، بي آنكه ديگري را بيازارم... فراي تمام تصورات كور، هنجارهاي ناهنجار، تقدسات نامقدس!
باور داشته باش من هم اگر بخواهم مي‌توانم خيانت كنم، بي تفاوت و بي‌احساس باشم، بي‌ادب و شنيع باشم، بي‌مبالات و كثيف باشم. اگر نبوده‌ام و نيستم، نخواسته‌ام و نمي‌خواهم.
آري، زن من عشق مي‌خواهد و عشق مي‌ورزد، احترام مي‌خواهد و احترام مي‌كند.
من به زن وجودم افتخار مي‌كنم، هر روز و هر لحظه... من به تمام زنان آزاده و سربلند دنيا افتخار مي‌كنم... و به تمام مرداني كه يك زن را اينگونه مي‌بينند و تحسين مي‌كنند.
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
اگر به خانه من آمدی برایم مداد بیاور

mother.jpg



اگر به خانه‌ي من آمدي ...برايم مداد بياور... مداد سياه ...
مي‌خواهم روي چهره‌ام خط بكشم تا به جرم زيبايي در قفس نيفتم،
يك ضربدر هم روي قلبم تا به هوس هم نيفتم!
يك مداد پاك كن بده براي محو لبها.....
نمي‌خواهم كسي به هواي سرخي‌شان، سياهم كند!
يك بيلچه، تا تمام غرايز زنانه را از ريشه در آورم...
شخم بزنم وجودم را ...
بدون اينها راحت‌تر به بهشت مي‌روم گويا!
يك تيغ بده؛ موهايم را از ته بتراشم....سرم هوايي بخورد... و بي واسطه روسري كمي بيانديشم!
نخ و سوزن هم بده، براي زبانم،
مي خواهم بدوزمش به سق، اينگونه فريادم بي صداتر است!
قيچي يادت نرود. مي خواهم هر روز انديشه هايم را سانسور كنم!
پودر رختشويي هم لازم دارم براي شستشوي مغزي...
مغزم را كه شستم، پهن كنم روي بند...
تا آرمانهايم را باد با خود ببرد به آنجايي كه عرب ني انداخت،
مي داني كه؟ بايد واقع بين بود!
صدا خفه كن هم اگر گير آوردي بگير،
مي خواهم وقتي به جرم عشق و انتخاب،
برچسب فــ/ ا/ حــ/ شـــ/ ـــه مي‌زنندم، بغضم را در گلو خفه كنم!
يك كپي از هويتم را هم مي‌خواهم....
براي وقتي كه خواهران و برادران ديني به قصد ارشاد، فحش و تحقير تقديمم مي‌كنند!
ترا به خدا....
اگر جايي ديدي "حقي" مي‌فروختند .....برايم بخر....تا در غذا بريزم....
ترجيح مي دهم خودم قبل از ديگران حقم را بخورم!
و سر آخر اگر پولي برايت ماند... برايم يك پلاكارد بخر...
به شكل گردنبند....بياويزم به گردنم....و رويش با حروف درشت بنويسم:

"من يك انسانم "..." من هنوز يك انسانم" ...." من هر روز يك انسانم "

 
بالا