سخناني از رابيندرانات تاگور

[آسمان دریایی]

تاگور

ستاره می گوید : بگذار چراغم را روشن کنم و هرگز بحث نکنیم که ایا این کمکی به زدودن ظلمت می کند یا نه ! .....​

براي تشويق يك ستاره ي كمرو
شب بزرگوار تمام ستارگانش را روشن مي كند

​

تعصب مي كوشد حقيقت را درچنگال خود سالم نگه دارد
با فشاري كه آن را خواهد كشت


از تيرگي موقر معبد
كودكان مي گريزند تا در خاك بنشينند
خدا در بازي آنها مي نگرد
و كاهن را فراموش مي كند
​

خاک در ازای محبت هایش درخت را بسته به خود نگه می دارد ،
آسمان اما چیزی نمی خواهد و آزادش می گذارد،
سایه خجالتی در باغ ساکت و خاموش به خورشید عشق می ورزد .....
گلها راز او را میدانند و لبخند می زنند ،حال ان که برگ ها ان را زمزمه می کنند!
***
​

 

[baroon]

عشقت را بر پرتگاه منشان، چرا که بلند است آن.


*رابيندرانات تاگور*




​

 

[baroon]

آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد، آزادی خود ماه است که او را پایبند می کند.



*رابيندرانات تاگور*


​

 

[baroon]

اگر انتظار و توقع نداشته باشی همه دوست تو هستند.


*رابيندرانات تاگور*





​

 

[baroon]

خشم زن مانند الماس است؛ می درخشد اما نمی سوزاند.



*رابيندرانات تاگور*







​

 

[baroon]

اميد، نان روزانه آدمی است.


*رابيندرانات تاگور*





​

 

[baroon]

رنج هست، مرگ هست، اندوه جدايی هست
اما آرامش نيز هست، شادی هست، رقص هست
خدا هست
زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است
زندگی همچون رودی بزرگ كه به دريا می رود
دامان خدا را می جويد
خورشيد هنوز طلوع مي كند
فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آويخته است
بهار مدام می خرامد و دامن سبزش را بر زمين می كشد
امواج دريا، آواز می خوانند
بر می خيزند و خود را در آغوش ساحل گم می كنند
گل ها باز می شوند و جلوه می كنند و می روند
نيستی نيست
هستی هست
پايان نيست
راه هست


*رابيندرانات تاگور*



​

 

[baroon]

تولد هر كودک نشان آن است كه خدا هنوز از انسان نااميد نشده است.



*رابيندرانات تاگور*







​

 

[baroon]

زرتشت به وسیله ی فلسفه ی خود بشر را از بار سنگین مراسم ظاهری آزاد ساخت؛
و اساس آیینش را بر آموزش های اخلاقی نهاد.



*رابيندرانات تاگور*





​

 

[baroon]

عشق خود را می‌آراید؛
او اثبات مسرت درونی را در زیبایی بیرونی می‌جوید.



*رابيندرانات تاگور*







​

 

[baroon]

عشق دعوی تملک ندارد، که آزادی را ارزانی می‌کند.



*رابيندرانات تاگور*





​

 

[baroon]

عشق رازی است بی پایان؛
از آن‌سان که چیزی بیش از خود برای توضیح ندارد!



*رابيندرانات تاگور*



​

 

[baroon]

هدیه‌ی عشق نمی‌تواند داده شود؛
منتظر می‌ماند تا پذیرفته شود.



*رابيندرانات تاگور*








​

 

[Maryam]

دو تاپیک مشابه با یکدیگر ادغام شدند