سفالگری در لالجین :
لالجین (در سال ۱۳۴۴) ده بزرگی است از بخش بهار همدان که در هجده کیلومتری شمال آن واقع شده و حدود ۶۲۰۰ تن جمعیت دارد و شغل اکثر مردمان آن سفالگری است.
چگونگی سفالگری :
خاک سفالینهها را از زمینهای اطراف ده برمی دارند و آن را «خاک کوزه» یا «خاک قصبه» مینامند. این خاک ارزشی ندارد و در ازای حمل آن به کارگاه، فقط باری یک تا دو ریال به مالداران میپردازند. این خاک را که به صورت کلوخهای بزرگ و کوچک است، باتخماق چوبی میکوبند و پس از آنکه ریز شد، غربال کرده، در اطاقی کوچک به نام «تُرپاقْدان» (خاکدان) انبار میکنند.
ساختن گل :
همچنین قسمتی از خاک کوبیده را در داخل لانجین آب میریزند و با بیلی آن را به هم میزنند تا به صورت دو غاب گل یا «لُوا» در آید. سپس تدریجاً با ظرفی از دوغاب مذکور برمیدارند و در الکی که شخصی دیگر در دست نگه داشته، میریزند تا حوض کمعمق آجری (با دیوارهای به ارتفاع۱۰-۱۵ سانتیمتر) پر شود. دوغاب مذکور پنج تا شش روز در آن حوض میماند تا به صورت گل درآید. برای آنکه بتوان به آسانی گل را از حوض بیرون آورد و به داخل کارگاه منتقل کرد، سه روز پس از ماندن «لُوا» در حوض با چوب یا میلهای بلند چهارخانههای شطرنجی بر سطح دوغاب نیمه سفت میکشند. گل داخل حوض با گذشت زمان کم کم از محل ترسیم خطوط متقاطع ترک برمی دارد تا آنکه روز پنجم یا ششم به شکل خشتهایی از گل بسیار نرم درمی آید. آنگاه خشتهای گل را به کارگاه منتقل میکنند. برای اینکه این گل خشک نشود در اطاق سرد و نمناک و سرپوشیدهای که دیوارهای کلفت و چند سوراخ هواکش در سقف دارد و برای همین کار ساخته شده میگذارند.
ورز دادن گل :
چند پسر خردسال در اطاقی که گل نیم خشک را در آن گذاشتهاند و به ورز دادن تکههای آن میپردازند. و برای حال آوردن آن هشت تکه را لگد مال میکنند هر بار آن را نخست پهن و هموار سپس گرد و گلوله مینمایند. نشانه حال آمدن گل چسبناک شدن آن است.
افزارهای سفالگری:
۱ـ سنگ «گل فشاری» تخته سنگ همواری است به درازای یک متر و پهنای نیم و آن را به ترکی «پالچوق باسَن» مینامند. این تخته سنگ در دست راست سفالگر گذاشته شدهاست و پسر بچهای پشت سر آن ایستاده و از گل ورز داده برمی دارد و روی آن گولههای کله قندی میسازد و به سفالگر که نزدیک او پشت دستگاه نشستهاست میدهد. روی سنگ «گل فشاری» را همیشه نمناک نگه میدارند و چون رفته رفته گل به آن میچسپد هر چند گاه یک بار با کار تراش (شرح آن در زیر داده شدهاست) گلهای آن را میتراشند و پاک میکنند.
۲ـ کار تراش کارتراش یا کلتراش افزاری است برای تراشیدن و پاک کردن گل از سنگ گل فشاری (در بالا یاد شد). این افزار دو تکه دارد: الف ـ تیغهای پهن و آهنی و راست گوشه و تخت به درازای پانزده سانتی متر و پهنای ده سانتی متر که از یک درازا در دسته چوبی کار تراش فرو برده شدهاست. ب ـ دسته چوبی: چوبی است استوانهای به بلندای بیست سانتی متر و از یک سو درازا در میان شکافی به درازی پانزده سانتیمتر دارد که تیغه کار تراش در آن جای گرفتهاست.
۳ـ کاسه لعابی: در دست چپ سفالگر در گودال کوچکی در نزدیکی دستگاه یک کاسه لعابی را جای دادهاند و در آن آب ریختهاند. سفالگر هنگام کار، با آب این کاسه دستهای خود را تر میکند تا گل به آن نچسبد.
۴ـ سوزن «اینَه»: سوزنی است به درازای شش سانتی متر با دستهای کوتاه و چوبی به درازای چهار سانتی متر که برای کم کردن و برش دادن و خط انداختن گلی که بر روی دستگاه است و میخواهند از آن چیزی بسازند بکار میرود.
۵ـ تیماج: پاره چرمی است راست گوشه به درازای ده سانتی متر و پهنای دو سانتی متر.سفالگر برای هموار کردن لبه سفالین آن را تا میکند و انگشتهای شست و نشانی خود بر لبه سفالینه چنان نگاه میدارد که یک بخش آن در درون سفالینه و بخش دیگر در بیرون جای بگیرد. با چرخیدن دستها «تیماج» لبه سفالینه را یکسان هموار میکند.
۶ـ موشْتَه: افزاری است مسی، نازک، تخت، به شکلی که در تصویر شماره پنج نشان داده شدهاست درازای آن هشت سانتی متر و پهنای آن (در پهن ترین بخش) ۵ سانتی متر است و آن را هنگام کار و چرخیدن دستگاه برای هموار شدن بیرون سفالیه در جایی که خمیدگی دارد نگاه میدارند.
۷ـ تراش: افزاری است آهنی و تخت به درازای ۱۵ سانتی متر و پهنای آن (در پهن ترین بخش) ۳ سانتی متر و مانند میخ سر کج (میخ طویله) است. این افزار را در تراش دادن سفالینه به کار میبرند.
۸ـ چرخ: دستگاهی است از چند جزء زیر که در یک محفظه گلی آجری (تقریباًبه شکل میزی که سه سوی آن بسته باشد ) جای دارد و تنها بخشی از صفحه بالایی آن از سوراخی که درون این محفظهاست دیده میشود، سفالگر بر یک سه پایة چوبی یا بر یک نشیمن گلی در پشت این محفظه مینشیند و گلی را که میخواهد از آن سفالینه بسازد در جایی از این محفطه که سوراخ است بر روی صفحه چرخ میگذارد.
الف ـ یک صفحه گرد از از چوب گردو به کلفتی ۵ سانتی متر و پیرامون ۹۴ سانتی متر که گل را برای ساختن سفالینه روی آن میگذارند بخشی از این صفحه از سوراخ محفظه گلی که در بالا گفتیم پیداست. این صفحه را (سر چرخ) «چرخ باشی»مینامند.
ب ـ یک صفحه گرد دیگر از چوب گردو به کلفتی ۷ سانتی متر و پیرامون ۲۲۰ سانتی متر که از میان آن یک چوب کلفت استوانهای (نگاه کنید به ج)گذشتهاست این صفحه به فاصله ۷۵ سانتی متر در زیر سر چرخ جای دارد و سفالگر هنگام کار با یک پا به روی آن میزند و از این زدن، چرخ را به گردش در میآورد. الف ـ چرخ باشی ب ـ تصویر قسمت (ب) ج ـ چوب استوانهای دـ میله آهنی د ـ میله آهنی ه ـ بلبرنیگ زـ پاره چوب کوتاه وـ پاره چوب بلند
ج ـ یک چوب استوانهای به کلفتی ۴ سانتی متر و به درازای ۴۰ سانتی متر که از میان صفحه زیرین (نگاه کنید به ب)میگذرد و بخش بزرگی از آن در بالای این صفحه و بخش کوچکی از آن در زیر این صفحه جای دارد. از میان این چوب یک میله آهنی به شرح زیر (نگاه کنید به د) میگذرد.
د ـ یک میله آهنی استوانهای به درازای یک متر که از میان چوب استوانهای که در بالا یاد شد (نگاه کنید به ج) و سر بالای آن در «سرچرخ» فرو رفته و سر دیگر آن در یک بلبرینگ (نگاه کنید به ه) در درون زمین جای دارد.
ه ـ یک بلبرینگ که در زمین جای دارد و سر میله آهنی (نگاه کنید به د) در آن میگردد. پیش از این بلبرینگ یک تکه چوب سخت بکار میبردند. درون این چوب را خالی میکردند و در آن روغن چراغ میریختند تا میله آهنی به نرمی و آسانی بچرخد.
و ـ یک پاره چوب چهار بر و بلند که دو سر آن به دو دیواره محفطه گلی فرو رفته و از زیر سر چرخ میگذرد و میله آهنی (نگاه کنید به د )در یک فرو رفتگی هلالی که در میان آن است میگردد. میان این چوب و سر چرخ و چوب استوانهای (ج) اندکی فاصلهاست.
زـ پاره چوب چهار بر پهن و و کوتاهی که به میان چوب (و) در جایی که آن چوب فرو رفتگی دارد و میله آهنی از آن میگذرد کوبیده شدهاست. میل آهنی از میان چوبهای (و) و (ز) میگذرد. پیوند دو صفحه گرد و میلههای چوبی و آهنی چنان است که هرگاه یکی از آنها را به جنبش در آورند تمام به چرخش درمیآید.
۹ـ قالب: سفالی است گرد به اندازه «سر چرخ» ولی کمی نازکتر هنگام کار قالب را روی «سر چرخ» و گل سفالینه ساخته شد آن را با قالب از روی سر چرخ بر میدارند و کنار میگذارند. هر سفالگر قالبهای فراوان دارد زیرا برای ساختن هر سفالینه یک قالب لازم است.
۱۰ـ زیر قالب (قالِبْ آلتی) برای اینکه قالب روی «سر چرخ» درست میکنند و میان آن دو میگذارند.
چگونگی کار سفالگری نخست سفالگر پشت دستگاه روی یک صندلی یا چهار پایه چوبی یا یک سکوی کوچک مینشیند و پای راست خود را بر صفحه زیرین چرخ میگذارد و با جنبشی چرخ را به گردش در میآورد. سپس یکی از چانههای کله قندی گل را بر قالبی که «روی سر چرخ» گذاشته شدهاست میگذرد و دیواره آن را با انگشتان دو دست آهسته آهسته به سوی پایین میکشد و به روی قالب که با آب تر کردهاست میچسباند. برای اینکه گل به قالب نچسبد پس از گذشتن آن کمی خاک نرم در میان رویه قالب میپاشد ولی بقیه رویه آن را با آب تر میکند. این خاک نرم نمیگذارد که گل به قالب بچسبد و اگر بچسبد پس از خشک شدن شدن ترک بر میدارد.
پس از آنچه در بالا یاد شد، سفالگر با بالا بردن دو دست خود درکنار دیواره گل، آن را هموار و کم کم گلهای زیادی را از آن جدا میکند و رفته رفته به شکلی که میخواهد در میآورد. برای خالی کردن درون گل و نازک کردن دیواره آن، شست دست چپ را در میان آن میگذارد و اندک اندک تا آنجا که میتواند فرو میبرد. دست راست او همواره به دیواره گل است تا نریزد. پس از اینکه گل به شکل ظرفی که میخواهد در آمد آن را با «مُشْتَ» هموار میکند و گلهای زیادی را در لبه ظرف گرد آمدهاست با سوزن میگیرد و لبه ظرف را با «تیماج» به شرحی که پیش از این یاد شد هموار میکند. دراین هنگام کار ساختمان ظرف، در یک مرحله به پایان رسیدهاست. آن را با قالب از روی چرخ بر میدارد و در جایگاه سر پوشیدهای که چند هواکش درسقف دارد و در جایگاه سر پوشیدهای که چند هواکش درسقف دارد میچیند. سفالینه دوازده ساعت در آنجا میماند تا اندکی خشک شود و پس از آن و با افزارهایی که در بالا یاد شد میتراشد و نقشهایی در آن پدید میآورد. پس از تراش، ظرف را یک شبانه روز در جایی از کارگاه که آفتاب نمیتابد میگذارند تا نترکد و سپس آن را برای خشک شدن، یک هفته در آفتاب میگذارند و پس از آنکه خشک شد به کوره میبرند و برای پختن در کوره میچینند، پس پختن، سفالینه را لعابکاری میکنندو دوباره به کوره میبرند تا لعاب آن بپزد.
کوره: کوره سفالگری گلی و دو آشکوبهاست. آشکوبه پایین آن برای افروختن آتش و پختن رنگ است و آشکوب بالا سوراخهای فراوان دارد که از آنها شعله و گرما به ظرفها میرسد. دورادور آشکوب بالا سه ردیف طاقچهاست. این طاقچهها شیارهایی در دیوار کورهاست که تیغههای سفالی در آن فرو برده شدهاست. بر روی این تیغهها ظرفهایی را که میخواهند بپزند میچینند.
رنگهای سفالگری :
سفالگران لالجین رنگهای زیر را میشناسند و برای لعاب دادن سفالهای خود به کار میبرند:
رنگ سبز ـ برای درست کردن رنگ سبز مادههای زیر را به کار میبرند:
۱ـ قلیا ـ و آن گیاهی است که در شوره زار میروید. قلیای سفالگران باید شیرین باشد. قلیای شور را در ساختن صابون به کار میبرند. قلیا رادر کورهای چنان میسوزانند که شعله ور نشود و به هم بچسبد و به رنگ سیاه در آید. هر بار قلیای سوخته را سفالگران شش تا هفت ریال میخرند و آن را میکوبند و نرم میکنند.
۲-سنگ سفید – سنگهای سفید را از بستر رودخانه پیرامون لا لجین فراهم میکنند و سفالگران هر باری از آن را یست و پنج ریال میخرند و آن را میکوبند و خرد میکنند.
۳ـ شیشه ـ ده من قلیا و ده من سنگ سفید را کوبیده را درهم میکند و برخاکستر نرمی که در پیرامون آتش کورهاست میریزند تا آب شود. مادهای که از گداخته و در هم شدن قلیا و سنگ به دست میآید « شیشه » مینامند.
۴ـ سرب پخته ـ سه من را در تابهای ( « تابه» را به گویش خود « توا(۱)» مینامند) میریزند و آن تابه را در کوره میگذارند. سرب کم کم آب میشود و پس از آن که تمام آن گداخته شد کمی کمتراز یک من قلع در آن میاندارند تا پس از آب شدن با سرب آمیخته گردد. بر روی این همبسته گدازان چیزی مانند خاکستر پدیدار میشود که آن را با سیخی به کنار تابه میکشند و آن رفته رفته خود را میگیرد و به رنگ زرد زرنیخی در میآید و این کار چندان ادامه مییابد که تمام همبسته به همان صورت در آید. مادهای که به این روش در کنار تابه فراهم آمده بسیار داغ است و کمی قلع در آن میاندازند تا به بینند جرقهای از آن میجهد یا نه. اگر جست میگویند سرب پختهاست و آن را آهسته آهسته در ظرفی به نام « چیقاوان» که دو دسته چوبی میگذارند تا خنک شود.
۵ـ مس سوخته ـ مقداری مس ( دَم قیچی) را بر خاکستر پیرامون آتش کوره میریزند تا بسوزد. از سوختن آن، مادهای مانند خاکستر به دست میآید که « مس سوخته» نامیده میشود.
۶ـ لاجوردـ مقداری لاجورد طبیعی را ( که آن را لاجورد خارجی مینامند) بر سنگی میریزند و سپس سنگ دیگری میسایند و کم کم آب به آن میافزایند تا به صورت آبگون در آید.
۷ـ پستاهی ـ دو من شیشه ( نگاه کنید به بالا)، دو من سرب پخته و یک من سنگ سفید را درهم میکنند و آن را در دستگاهی به نام اسیاب بیرون میآید سفید چرکین است و آن را یک « معیار» یا یک « پستاهی» مینامند.
ساختن رنگ سبز ـ۱۸۰ مثقال لاجورد در هم و در آسیاب آمیخته و نرم میکنند. ماده آبگونی که به دست میآید رنگ سبزی است که میخواهند ولی در این هنگام سفید و چرکین است و سبزی ان پس از پخته شدن سفال در کوره پدیدار میشود. این آبگون را از کنان میگذارنند تا برای رنگ آمیزی آماده شود.
رنگ زرد ـ دومن سنگ سفید و دو من سرب پخته را باهم میآمیزند و در « توا» میریزند وآن را در کوره میگذارند تا به صورت خمیر در آید. سپس آن را با سیخی از « توا» بیرون میآورند و در ظرف پر از آبی میریزند. چون این آب سرد وآن خمیر داغ است به زودی خمیر در آب به صورت مادهای خشک و پوک در میآید که آن را میکوبند در آسیاب با آب نرم و آبگون میکنند و از کتان میگذارنند.
رنگ قهوهای ـ یک پستاهی و نیم من « ملغ»(۲) کویبده در آسیاب میریزند و با افزودن آب، آبگونی درست میکنند و سپس آن را از کتان میگذرانند. اگر « ملغ» بیش از نیم من باشد رنگ سیاه، و اگر کمتر باشد رنگ سرکهای از آن به دست میآید.
رنگ لاجوردی ـ هشت من سرب پخته و یک من قلع را در کوره آب میکنند و میگذارند سرد شود و سپس آن را میکوبند و دو من از این کوبیده را با یک من سنگ سفید و دومن شیشه و ۳۶ مثقال لاجورد میآمیزند و با آب در آسیاب نرم میکنند و آن را از کتان میگذرانند. کوزههای ترشی و مربا با رنگهای گوناگون.
لعابکاری برای لعاب کاری ( رنگ لعابی دادن به سفالینههای کوچک، انها را در رنگی که میخواهند فرو میبرند تا همه جای آنها از لعاب پوشیده شود و سپس رنگ کَعْبْ آنها را پاک میکنند تا هنگام پختن که سفالیینهها را روی هم میچینند به یکدیگر نچسبد. برای لعاب کاری ظرفهای بزرگ، رنگ را با کاسه کوچکی روی میریزند.
برای این که بدانند غلظت رنگ به اندازهاست یا نه نخست یک سفالینه را در آن فرو میبرند و بیرون میآورند و سپس با خراشیدن رنگی که بر روی آن نشسته و دیدن قطر آن رنگ میزان غلظت را در مییابند. اگر غلظت زیاد بود به اندازه لازم آب میافزایند و اگر کم بود رنگ را در آفتاب یا نزدیکی کوره میگذارند تا اندکی از آن آب بخار شود. البته این روش لعابکاری در ظرفهائی به کار میرود که سراسر آنها باید یک رنگ باشد و نقش و نگار نداشته باشد. در لعاب کاری لانجین و کوزه که هم بزرگ و هم کلفت هستند، لعابی از پستاهی و ۱۸۰ مثقال سرب پخته به کار میبرند و ماده دیگری به آن نمیافزایند.
پختن سفالینه :
پیش از آن که کوره را روشن کنند استاد در کوره میرود و شاگردان سفالینههای لعاب زده را یکی یکی به او میدهند و او آنها را روی طاقچهها میچیند. استاد سفالینهها را چنان میچیند که آنهائی را رنگ مشگی دارند به آتش نزدیک تر و آنهائی که رنگ زرد خوردهاند از آتش دور تر باشد و نیز دقت میکنند که سفالینهها از هم فاصلهای داشته باشند تا به هم نچسبند زیرا اگر هنگام پختن به هم بچسبند پس از آن از هم جدا نمیشوند. برای این که ظرفهای بر هم چیده به هم نچسبد، سه شاخهای سفالین به نام « سه پایه»( نگاه کنید به شکل) به کار میبرند. شکل سه پایهها گاهی کمی با هم فرق و بستگی به نوع سفالینهها دارد. چون جای سه پایه پس از پختن در ظرفها باقی میماند، برای پختن سینی وظرف سفالینی به نام « قابلمه» میگذارند. این کار دشوار است و جا و گرمای بیشتری میخواهد ورنگ ظرفها را گران تر میفروشند. کَعْبْ این گونه ظرفها لعاب ندارد زیرا اگر لعاب داشته باشد به قابلمه میچسبد و از آن جدا نمیشود. پس از چیدن همه ظرفها، کوره را روشن میکنند و گرمای آن را کم کم بالا میبرند. پس از آن که ۱۰ ساعت از روشن کردن کوره گذشت، استاد چوبی را سوراخ در کوره به درون آن فرو میبرند، گرمای کوره این چوب را شعله ور میکند و او در روشنائی آن چوب، ظرفها را میبیند. اگر لعاب آنها هموارو یکسان و درخشان باشد، رنگ را خوب و رسیده میداند و اگر تار باشد گرمای کوره را بیشتر میکند تا رنگ برسد. اگر در دادن گرما دقت نشود رنگ خراب میشود و سفالینه بی ارزش خواهد شد. پس این بخش از کوزه گری بسیار مهم است و به گفته استا د صادق، تمام هنر کوزه گری در همین جاست. پختن ظرفها دوازده تا چهارده ساعت به درازا میکشد، پس از آن کوره را خاموش میکنند و برای سردشدنش سوراخ بالای آن را یک شبانه روز باز میگذارند. سفالگران لالجین بشقاب، سینی، نمکدان، زیر سیگاری، استکان، فنجان، کوزه آب، خمرههای کوناگون و دیزی و …… میسازند. برای این که لانجین که ظرف بزرگ است سبک تر در آید و زودتر بپزد به گل آن کاه الک کرده میافزایند. لانجین را خام لعاب میدهند وپس از لعاب دادن در کوره میپزند. دیزی را از خاک سرخ میسازند ولعاب به آن نمیزنند. کوزههای آب همیشه بی لعاب ساخته میشود. درون خمرههای سرکه و ترشی و مربا را لعاب میزنند.
لالجین (در سال ۱۳۴۴) ده بزرگی است از بخش بهار همدان که در هجده کیلومتری شمال آن واقع شده و حدود ۶۲۰۰ تن جمعیت دارد و شغل اکثر مردمان آن سفالگری است.
چگونگی سفالگری :
خاک سفالینهها را از زمینهای اطراف ده برمی دارند و آن را «خاک کوزه» یا «خاک قصبه» مینامند. این خاک ارزشی ندارد و در ازای حمل آن به کارگاه، فقط باری یک تا دو ریال به مالداران میپردازند. این خاک را که به صورت کلوخهای بزرگ و کوچک است، باتخماق چوبی میکوبند و پس از آنکه ریز شد، غربال کرده، در اطاقی کوچک به نام «تُرپاقْدان» (خاکدان) انبار میکنند.
ساختن گل :
همچنین قسمتی از خاک کوبیده را در داخل لانجین آب میریزند و با بیلی آن را به هم میزنند تا به صورت دو غاب گل یا «لُوا» در آید. سپس تدریجاً با ظرفی از دوغاب مذکور برمیدارند و در الکی که شخصی دیگر در دست نگه داشته، میریزند تا حوض کمعمق آجری (با دیوارهای به ارتفاع۱۰-۱۵ سانتیمتر) پر شود. دوغاب مذکور پنج تا شش روز در آن حوض میماند تا به صورت گل درآید. برای آنکه بتوان به آسانی گل را از حوض بیرون آورد و به داخل کارگاه منتقل کرد، سه روز پس از ماندن «لُوا» در حوض با چوب یا میلهای بلند چهارخانههای شطرنجی بر سطح دوغاب نیمه سفت میکشند. گل داخل حوض با گذشت زمان کم کم از محل ترسیم خطوط متقاطع ترک برمی دارد تا آنکه روز پنجم یا ششم به شکل خشتهایی از گل بسیار نرم درمی آید. آنگاه خشتهای گل را به کارگاه منتقل میکنند. برای اینکه این گل خشک نشود در اطاق سرد و نمناک و سرپوشیدهای که دیوارهای کلفت و چند سوراخ هواکش در سقف دارد و برای همین کار ساخته شده میگذارند.
ورز دادن گل :
چند پسر خردسال در اطاقی که گل نیم خشک را در آن گذاشتهاند و به ورز دادن تکههای آن میپردازند. و برای حال آوردن آن هشت تکه را لگد مال میکنند هر بار آن را نخست پهن و هموار سپس گرد و گلوله مینمایند. نشانه حال آمدن گل چسبناک شدن آن است.
افزارهای سفالگری:
۱ـ سنگ «گل فشاری» تخته سنگ همواری است به درازای یک متر و پهنای نیم و آن را به ترکی «پالچوق باسَن» مینامند. این تخته سنگ در دست راست سفالگر گذاشته شدهاست و پسر بچهای پشت سر آن ایستاده و از گل ورز داده برمی دارد و روی آن گولههای کله قندی میسازد و به سفالگر که نزدیک او پشت دستگاه نشستهاست میدهد. روی سنگ «گل فشاری» را همیشه نمناک نگه میدارند و چون رفته رفته گل به آن میچسپد هر چند گاه یک بار با کار تراش (شرح آن در زیر داده شدهاست) گلهای آن را میتراشند و پاک میکنند.
۲ـ کار تراش کارتراش یا کلتراش افزاری است برای تراشیدن و پاک کردن گل از سنگ گل فشاری (در بالا یاد شد). این افزار دو تکه دارد: الف ـ تیغهای پهن و آهنی و راست گوشه و تخت به درازای پانزده سانتی متر و پهنای ده سانتی متر که از یک درازا در دسته چوبی کار تراش فرو برده شدهاست. ب ـ دسته چوبی: چوبی است استوانهای به بلندای بیست سانتی متر و از یک سو درازا در میان شکافی به درازی پانزده سانتیمتر دارد که تیغه کار تراش در آن جای گرفتهاست.
۳ـ کاسه لعابی: در دست چپ سفالگر در گودال کوچکی در نزدیکی دستگاه یک کاسه لعابی را جای دادهاند و در آن آب ریختهاند. سفالگر هنگام کار، با آب این کاسه دستهای خود را تر میکند تا گل به آن نچسبد.
۴ـ سوزن «اینَه»: سوزنی است به درازای شش سانتی متر با دستهای کوتاه و چوبی به درازای چهار سانتی متر که برای کم کردن و برش دادن و خط انداختن گلی که بر روی دستگاه است و میخواهند از آن چیزی بسازند بکار میرود.
۵ـ تیماج: پاره چرمی است راست گوشه به درازای ده سانتی متر و پهنای دو سانتی متر.سفالگر برای هموار کردن لبه سفالین آن را تا میکند و انگشتهای شست و نشانی خود بر لبه سفالینه چنان نگاه میدارد که یک بخش آن در درون سفالینه و بخش دیگر در بیرون جای بگیرد. با چرخیدن دستها «تیماج» لبه سفالینه را یکسان هموار میکند.
۶ـ موشْتَه: افزاری است مسی، نازک، تخت، به شکلی که در تصویر شماره پنج نشان داده شدهاست درازای آن هشت سانتی متر و پهنای آن (در پهن ترین بخش) ۵ سانتی متر است و آن را هنگام کار و چرخیدن دستگاه برای هموار شدن بیرون سفالیه در جایی که خمیدگی دارد نگاه میدارند.
۷ـ تراش: افزاری است آهنی و تخت به درازای ۱۵ سانتی متر و پهنای آن (در پهن ترین بخش) ۳ سانتی متر و مانند میخ سر کج (میخ طویله) است. این افزار را در تراش دادن سفالینه به کار میبرند.
۸ـ چرخ: دستگاهی است از چند جزء زیر که در یک محفظه گلی آجری (تقریباًبه شکل میزی که سه سوی آن بسته باشد ) جای دارد و تنها بخشی از صفحه بالایی آن از سوراخی که درون این محفظهاست دیده میشود، سفالگر بر یک سه پایة چوبی یا بر یک نشیمن گلی در پشت این محفظه مینشیند و گلی را که میخواهد از آن سفالینه بسازد در جایی از این محفطه که سوراخ است بر روی صفحه چرخ میگذارد.
الف ـ یک صفحه گرد از از چوب گردو به کلفتی ۵ سانتی متر و پیرامون ۹۴ سانتی متر که گل را برای ساختن سفالینه روی آن میگذارند بخشی از این صفحه از سوراخ محفظه گلی که در بالا گفتیم پیداست. این صفحه را (سر چرخ) «چرخ باشی»مینامند.
ب ـ یک صفحه گرد دیگر از چوب گردو به کلفتی ۷ سانتی متر و پیرامون ۲۲۰ سانتی متر که از میان آن یک چوب کلفت استوانهای (نگاه کنید به ج)گذشتهاست این صفحه به فاصله ۷۵ سانتی متر در زیر سر چرخ جای دارد و سفالگر هنگام کار با یک پا به روی آن میزند و از این زدن، چرخ را به گردش در میآورد. الف ـ چرخ باشی ب ـ تصویر قسمت (ب) ج ـ چوب استوانهای دـ میله آهنی د ـ میله آهنی ه ـ بلبرنیگ زـ پاره چوب کوتاه وـ پاره چوب بلند
ج ـ یک چوب استوانهای به کلفتی ۴ سانتی متر و به درازای ۴۰ سانتی متر که از میان صفحه زیرین (نگاه کنید به ب)میگذرد و بخش بزرگی از آن در بالای این صفحه و بخش کوچکی از آن در زیر این صفحه جای دارد. از میان این چوب یک میله آهنی به شرح زیر (نگاه کنید به د) میگذرد.
د ـ یک میله آهنی استوانهای به درازای یک متر که از میان چوب استوانهای که در بالا یاد شد (نگاه کنید به ج) و سر بالای آن در «سرچرخ» فرو رفته و سر دیگر آن در یک بلبرینگ (نگاه کنید به ه) در درون زمین جای دارد.
ه ـ یک بلبرینگ که در زمین جای دارد و سر میله آهنی (نگاه کنید به د) در آن میگردد. پیش از این بلبرینگ یک تکه چوب سخت بکار میبردند. درون این چوب را خالی میکردند و در آن روغن چراغ میریختند تا میله آهنی به نرمی و آسانی بچرخد.
و ـ یک پاره چوب چهار بر و بلند که دو سر آن به دو دیواره محفطه گلی فرو رفته و از زیر سر چرخ میگذرد و میله آهنی (نگاه کنید به د )در یک فرو رفتگی هلالی که در میان آن است میگردد. میان این چوب و سر چرخ و چوب استوانهای (ج) اندکی فاصلهاست.
زـ پاره چوب چهار بر پهن و و کوتاهی که به میان چوب (و) در جایی که آن چوب فرو رفتگی دارد و میله آهنی از آن میگذرد کوبیده شدهاست. میل آهنی از میان چوبهای (و) و (ز) میگذرد. پیوند دو صفحه گرد و میلههای چوبی و آهنی چنان است که هرگاه یکی از آنها را به جنبش در آورند تمام به چرخش درمیآید.
۹ـ قالب: سفالی است گرد به اندازه «سر چرخ» ولی کمی نازکتر هنگام کار قالب را روی «سر چرخ» و گل سفالینه ساخته شد آن را با قالب از روی سر چرخ بر میدارند و کنار میگذارند. هر سفالگر قالبهای فراوان دارد زیرا برای ساختن هر سفالینه یک قالب لازم است.
۱۰ـ زیر قالب (قالِبْ آلتی) برای اینکه قالب روی «سر چرخ» درست میکنند و میان آن دو میگذارند.
چگونگی کار سفالگری نخست سفالگر پشت دستگاه روی یک صندلی یا چهار پایه چوبی یا یک سکوی کوچک مینشیند و پای راست خود را بر صفحه زیرین چرخ میگذارد و با جنبشی چرخ را به گردش در میآورد. سپس یکی از چانههای کله قندی گل را بر قالبی که «روی سر چرخ» گذاشته شدهاست میگذرد و دیواره آن را با انگشتان دو دست آهسته آهسته به سوی پایین میکشد و به روی قالب که با آب تر کردهاست میچسباند. برای اینکه گل به قالب نچسبد پس از گذشتن آن کمی خاک نرم در میان رویه قالب میپاشد ولی بقیه رویه آن را با آب تر میکند. این خاک نرم نمیگذارد که گل به قالب بچسبد و اگر بچسبد پس از خشک شدن شدن ترک بر میدارد.
پس از آنچه در بالا یاد شد، سفالگر با بالا بردن دو دست خود درکنار دیواره گل، آن را هموار و کم کم گلهای زیادی را از آن جدا میکند و رفته رفته به شکلی که میخواهد در میآورد. برای خالی کردن درون گل و نازک کردن دیواره آن، شست دست چپ را در میان آن میگذارد و اندک اندک تا آنجا که میتواند فرو میبرد. دست راست او همواره به دیواره گل است تا نریزد. پس از اینکه گل به شکل ظرفی که میخواهد در آمد آن را با «مُشْتَ» هموار میکند و گلهای زیادی را در لبه ظرف گرد آمدهاست با سوزن میگیرد و لبه ظرف را با «تیماج» به شرحی که پیش از این یاد شد هموار میکند. دراین هنگام کار ساختمان ظرف، در یک مرحله به پایان رسیدهاست. آن را با قالب از روی چرخ بر میدارد و در جایگاه سر پوشیدهای که چند هواکش درسقف دارد و در جایگاه سر پوشیدهای که چند هواکش درسقف دارد میچیند. سفالینه دوازده ساعت در آنجا میماند تا اندکی خشک شود و پس از آن و با افزارهایی که در بالا یاد شد میتراشد و نقشهایی در آن پدید میآورد. پس از تراش، ظرف را یک شبانه روز در جایی از کارگاه که آفتاب نمیتابد میگذارند تا نترکد و سپس آن را برای خشک شدن، یک هفته در آفتاب میگذارند و پس از آنکه خشک شد به کوره میبرند و برای پختن در کوره میچینند، پس پختن، سفالینه را لعابکاری میکنندو دوباره به کوره میبرند تا لعاب آن بپزد.
کوره: کوره سفالگری گلی و دو آشکوبهاست. آشکوبه پایین آن برای افروختن آتش و پختن رنگ است و آشکوب بالا سوراخهای فراوان دارد که از آنها شعله و گرما به ظرفها میرسد. دورادور آشکوب بالا سه ردیف طاقچهاست. این طاقچهها شیارهایی در دیوار کورهاست که تیغههای سفالی در آن فرو برده شدهاست. بر روی این تیغهها ظرفهایی را که میخواهند بپزند میچینند.
رنگهای سفالگری :
سفالگران لالجین رنگهای زیر را میشناسند و برای لعاب دادن سفالهای خود به کار میبرند:
رنگ سبز ـ برای درست کردن رنگ سبز مادههای زیر را به کار میبرند:
۱ـ قلیا ـ و آن گیاهی است که در شوره زار میروید. قلیای سفالگران باید شیرین باشد. قلیای شور را در ساختن صابون به کار میبرند. قلیا رادر کورهای چنان میسوزانند که شعله ور نشود و به هم بچسبد و به رنگ سیاه در آید. هر بار قلیای سوخته را سفالگران شش تا هفت ریال میخرند و آن را میکوبند و نرم میکنند.
۲-سنگ سفید – سنگهای سفید را از بستر رودخانه پیرامون لا لجین فراهم میکنند و سفالگران هر باری از آن را یست و پنج ریال میخرند و آن را میکوبند و خرد میکنند.
۳ـ شیشه ـ ده من قلیا و ده من سنگ سفید را کوبیده را درهم میکند و برخاکستر نرمی که در پیرامون آتش کورهاست میریزند تا آب شود. مادهای که از گداخته و در هم شدن قلیا و سنگ به دست میآید « شیشه » مینامند.
۴ـ سرب پخته ـ سه من را در تابهای ( « تابه» را به گویش خود « توا(۱)» مینامند) میریزند و آن تابه را در کوره میگذارند. سرب کم کم آب میشود و پس از آن که تمام آن گداخته شد کمی کمتراز یک من قلع در آن میاندارند تا پس از آب شدن با سرب آمیخته گردد. بر روی این همبسته گدازان چیزی مانند خاکستر پدیدار میشود که آن را با سیخی به کنار تابه میکشند و آن رفته رفته خود را میگیرد و به رنگ زرد زرنیخی در میآید و این کار چندان ادامه مییابد که تمام همبسته به همان صورت در آید. مادهای که به این روش در کنار تابه فراهم آمده بسیار داغ است و کمی قلع در آن میاندازند تا به بینند جرقهای از آن میجهد یا نه. اگر جست میگویند سرب پختهاست و آن را آهسته آهسته در ظرفی به نام « چیقاوان» که دو دسته چوبی میگذارند تا خنک شود.
۵ـ مس سوخته ـ مقداری مس ( دَم قیچی) را بر خاکستر پیرامون آتش کوره میریزند تا بسوزد. از سوختن آن، مادهای مانند خاکستر به دست میآید که « مس سوخته» نامیده میشود.
۶ـ لاجوردـ مقداری لاجورد طبیعی را ( که آن را لاجورد خارجی مینامند) بر سنگی میریزند و سپس سنگ دیگری میسایند و کم کم آب به آن میافزایند تا به صورت آبگون در آید.
۷ـ پستاهی ـ دو من شیشه ( نگاه کنید به بالا)، دو من سرب پخته و یک من سنگ سفید را درهم میکنند و آن را در دستگاهی به نام اسیاب بیرون میآید سفید چرکین است و آن را یک « معیار» یا یک « پستاهی» مینامند.
ساختن رنگ سبز ـ۱۸۰ مثقال لاجورد در هم و در آسیاب آمیخته و نرم میکنند. ماده آبگونی که به دست میآید رنگ سبزی است که میخواهند ولی در این هنگام سفید و چرکین است و سبزی ان پس از پخته شدن سفال در کوره پدیدار میشود. این آبگون را از کنان میگذارنند تا برای رنگ آمیزی آماده شود.
رنگ زرد ـ دومن سنگ سفید و دو من سرب پخته را باهم میآمیزند و در « توا» میریزند وآن را در کوره میگذارند تا به صورت خمیر در آید. سپس آن را با سیخی از « توا» بیرون میآورند و در ظرف پر از آبی میریزند. چون این آب سرد وآن خمیر داغ است به زودی خمیر در آب به صورت مادهای خشک و پوک در میآید که آن را میکوبند در آسیاب با آب نرم و آبگون میکنند و از کتان میگذارنند.
رنگ قهوهای ـ یک پستاهی و نیم من « ملغ»(۲) کویبده در آسیاب میریزند و با افزودن آب، آبگونی درست میکنند و سپس آن را از کتان میگذرانند. اگر « ملغ» بیش از نیم من باشد رنگ سیاه، و اگر کمتر باشد رنگ سرکهای از آن به دست میآید.
رنگ لاجوردی ـ هشت من سرب پخته و یک من قلع را در کوره آب میکنند و میگذارند سرد شود و سپس آن را میکوبند و دو من از این کوبیده را با یک من سنگ سفید و دومن شیشه و ۳۶ مثقال لاجورد میآمیزند و با آب در آسیاب نرم میکنند و آن را از کتان میگذرانند. کوزههای ترشی و مربا با رنگهای گوناگون.
لعابکاری برای لعاب کاری ( رنگ لعابی دادن به سفالینههای کوچک، انها را در رنگی که میخواهند فرو میبرند تا همه جای آنها از لعاب پوشیده شود و سپس رنگ کَعْبْ آنها را پاک میکنند تا هنگام پختن که سفالیینهها را روی هم میچینند به یکدیگر نچسبد. برای لعاب کاری ظرفهای بزرگ، رنگ را با کاسه کوچکی روی میریزند.
برای این که بدانند غلظت رنگ به اندازهاست یا نه نخست یک سفالینه را در آن فرو میبرند و بیرون میآورند و سپس با خراشیدن رنگی که بر روی آن نشسته و دیدن قطر آن رنگ میزان غلظت را در مییابند. اگر غلظت زیاد بود به اندازه لازم آب میافزایند و اگر کم بود رنگ را در آفتاب یا نزدیکی کوره میگذارند تا اندکی از آن آب بخار شود. البته این روش لعابکاری در ظرفهائی به کار میرود که سراسر آنها باید یک رنگ باشد و نقش و نگار نداشته باشد. در لعاب کاری لانجین و کوزه که هم بزرگ و هم کلفت هستند، لعابی از پستاهی و ۱۸۰ مثقال سرب پخته به کار میبرند و ماده دیگری به آن نمیافزایند.
پختن سفالینه :
پیش از آن که کوره را روشن کنند استاد در کوره میرود و شاگردان سفالینههای لعاب زده را یکی یکی به او میدهند و او آنها را روی طاقچهها میچیند. استاد سفالینهها را چنان میچیند که آنهائی را رنگ مشگی دارند به آتش نزدیک تر و آنهائی که رنگ زرد خوردهاند از آتش دور تر باشد و نیز دقت میکنند که سفالینهها از هم فاصلهای داشته باشند تا به هم نچسبند زیرا اگر هنگام پختن به هم بچسبند پس از آن از هم جدا نمیشوند. برای این که ظرفهای بر هم چیده به هم نچسبد، سه شاخهای سفالین به نام « سه پایه»( نگاه کنید به شکل) به کار میبرند. شکل سه پایهها گاهی کمی با هم فرق و بستگی به نوع سفالینهها دارد. چون جای سه پایه پس از پختن در ظرفها باقی میماند، برای پختن سینی وظرف سفالینی به نام « قابلمه» میگذارند. این کار دشوار است و جا و گرمای بیشتری میخواهد ورنگ ظرفها را گران تر میفروشند. کَعْبْ این گونه ظرفها لعاب ندارد زیرا اگر لعاب داشته باشد به قابلمه میچسبد و از آن جدا نمیشود. پس از چیدن همه ظرفها، کوره را روشن میکنند و گرمای آن را کم کم بالا میبرند. پس از آن که ۱۰ ساعت از روشن کردن کوره گذشت، استاد چوبی را سوراخ در کوره به درون آن فرو میبرند، گرمای کوره این چوب را شعله ور میکند و او در روشنائی آن چوب، ظرفها را میبیند. اگر لعاب آنها هموارو یکسان و درخشان باشد، رنگ را خوب و رسیده میداند و اگر تار باشد گرمای کوره را بیشتر میکند تا رنگ برسد. اگر در دادن گرما دقت نشود رنگ خراب میشود و سفالینه بی ارزش خواهد شد. پس این بخش از کوزه گری بسیار مهم است و به گفته استا د صادق، تمام هنر کوزه گری در همین جاست. پختن ظرفها دوازده تا چهارده ساعت به درازا میکشد، پس از آن کوره را خاموش میکنند و برای سردشدنش سوراخ بالای آن را یک شبانه روز باز میگذارند. سفالگران لالجین بشقاب، سینی، نمکدان، زیر سیگاری، استکان، فنجان، کوزه آب، خمرههای کوناگون و دیزی و …… میسازند. برای این که لانجین که ظرف بزرگ است سبک تر در آید و زودتر بپزد به گل آن کاه الک کرده میافزایند. لانجین را خام لعاب میدهند وپس از لعاب دادن در کوره میپزند. دیزی را از خاک سرخ میسازند ولعاب به آن نمیزنند. کوزههای آب همیشه بی لعاب ساخته میشود. درون خمرههای سرکه و ترشی و مربا را لعاب میزنند.