• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

سلام بر اربعین

رضــrezaــا

کاربر ویژه
24410318838532441791471543510911722696184215.gif


سلام بر ستاره‏های سوخته بر اندام دشت!
سلام بر بدن‏های چاک چاک!
سلام بر خورشیدهای بر نیزه!
سلام بر مظلومیت بر خاک مانده.
سلام بر اربعین!
سلام بر لحظه‏های غریب وصال!
سلام بر لحظه‏ای که تو را از عطر خوش بهشتی‏ات باز شناختم!
سلام بر پیراهنی که بوی غربت مادر را می‏دهد!
سلام بر اجساد مطهری که غریب، بر خاک رها شدند!
سلام بر حنجره خشک و تشنه علی اصغر!
سلام بر خیمه‏های سوخته، بر بدن‏های جدا شده از سر، معصومیت خاکستر شده، سلام بر تو برادر!
چهل وادی دویدم منازل صبر را.
چهل وادی کشیدم بر دوش خود رنج را.
چهل وادی فرو خوردم بغض را.
چهل وادی ویران شدم در خویشتن؛
خراب گشتم برادر، در خرابه‏های شام.
فرو ریختم برادر، در گریه‏های شبانه سه ساله.
زینت پدر را زیر خنده‏های خویش به تاراج بردند.
حرمت فرزندانت را نادیده گرفتند.
ایستادم، برادر؛ همان‏گونه که سزاوار خواهر چون تویی است. ایستادم؛ سربلند، در اوج شکستگی. ایستادم و یک به یک پرده‏های نیرنگشان را چون تار عنکبوتی سست، پاره کردم. ایستادم و مصیبت حنجره‏های خشک را به گوش‏های غفلت‏زده رساندم. ایستادم و چشم‏های کور را به سوختگی خیام، باز کردم


ایستادم و انگشت‏های ظلم را در جام‏های به خون آلوده شکستم
چهل وادی صبر کردم، برادر! صبر کردم؛ صبری جمیل برادر؛ «ما رأیت إلاّ جمیلا».
پروانه‏سان سوختم بر گرد خیمه سجاد.
شعله‏ها را درآویختم تا جگرگوشه‏ات را از هیمه آتش بیرون کشیدم.
ذره ذره آب شدم تا کودک هراسانت را از تاریکی‏ها بیرون کشیدم.
هزاران بار مرگ چشیدم تا ضجه‏های داغ‏دیده طفلان را آرام کردم.
هزاران بار بغض فرو خوردم تا از پس دروازه‏های نامردی گذشتم.
ایستادم، برادر؛ همان‏گونه که سزاوار خواهر چون تویی است.
ایستادم؛ سربلند، در اوج شکستگی.
ایستادم و یک به یک پرده‏های نیرنگشان را چون تار عنکبوتی سست، پاره کردم.
ایستادم و مصیبت حنجره‏های خشک را به گوش‏های غفلت‏زده رساندم. ایستادم و چشم‏های کور را به سوختگی خیام، باز کردم.
ایستادم و انگشت‏های ظلم را در جام‏های به خون آلوده شکستم.
چه کسی می‏توانست بعد از این همه رسوایی، صدای حقیقت را بر خاک ترک‏خورده کربلا نشنود؟!
چه کسی می‏توانست بعد از این رسوایی تظلم را نبیند؟! چه کسی می‏توانست بعد از این، مظلومیت تو را انکار کند؟! من
آمدم برادر؛ با یک دنیا حرف‏های ناگفته، با کمری شکسته و گیسوانی به سپیدی نشسته.
من آمدم؛ با دلی داغ‏دیده و اندوهی فراوان و با قلبی سوخته.
حالا منم و تو و رنج چهل روز اسارت که بیش از چهل سال، مرا در هم شکست.
آرام بخواب، برادر! در آرامشی ابدی که خون سرخ تو و یارانت، تا قیامت بر صحنه تاریخ نقش بسته است.
 

TAHEREH

متخصص بخش

تاپیک به بخش اشعار و داستان های مرتبط با بزرگان ادیان منتقل شد!

 

нαѕту

کاربر ويژه
(تا به کی بی قرارت نشینم وای اگر کربلا را نبینم)

من پر از یا لیتنایم، تو کجایی من کجایم

من دلی تنگم که هر شب، میبری تا کربلایم

«یابن زهرا»
ما گدایان تو هستیم ، مبتلایان تو هستیم
سیدی انظر الینا، بینوایان تو هستیم

«یا بن الزهرا»
ای ولای تو بود و نبودم ، از عدم میبری تا وجودم
مانده از داغ گناهان، آتشی بر روح و جانم
وای اگر دستم نگیری، وای اگر تنها بمانم
«یابن زهرا یا مولا»
یا حسین یا سید الشهدا…

ما صغیر وتو کبیری، ما فقیر و تو امیری
دلربایی بی نظیری، دست سائل را بگیری
«یا بن الزهرا»

با غمت روز و شب در منایم، حاجیام حاجی کربلایم
ای تمام سرگذشتم، با تو من از سر گذشتم
تا تو را شاید بیابم، از خودم دیگر گذشتم
«یابن زهرا یا مولا»
 

ناهید

متخصص بخش



77730727805457415996.jpg
09896710928120588356.gif
14886587818140726519.jpg



51038871630768985537.gif



اربعين حسيني


51038871630768985537.gif






سلام بر حسين و اربعينش،
سلام بر زينب و اندوه جانکاهش
سلام بر اشکهاي غريبانه سيد الساجدينش
سلام بر اربعين و زائرانش!
سلام بر کاروانيان به سوگ نشسته
كه به سوغات بر مزار كشتگان،
عشق بردند
واندوه را به مويه نشستند.
يا ثار الله و ابن ثاره
به شوق زيارت صحن و سراي جان فزايت،


چهل روز گذشت ....

از آن روز که خورشید به جای آسمان،
در بالای نیزه می‌درخشید، 40 روز گذشته است.

حالا دیگر کاروان اسرا به زخم زبان،
به تازیانه، به شلاق عادت کرده‌اند.

چوب خیزران دیگر بر لب‌های مبارک
حضرت سید‌الشهدا (ع) فرود آید یا نه، فرقی ندارد.

40 روز است یتیمان حسین
در خرابه‌های شام، منزل گزیده‌اند.

جوانان بنی‌هاشم جملگی به شهادت رسیده‌اند.

کوچه بنی‌هاشم را حزنی عظیم و غمی بزرگ فراگرفته
و جز ناله «ام‌البنین» دیگر صدایی شنیده نمی‌شود.

بنی‌آدم دیگر اعضای یک پیکر نیستند...
بنی‌آدم پیکر بنی‌هاشم را قطعه ‌قطعه کردند
و آدم(ع) از محمد(ص) شرمنده شد.

بنی‌آدم به‌خاطر یک مشت گندم،
مردم را به جان حسین انداخت
و سم اسب‌ها تا می‌توانستند
روی ابدان بریده بریده تاختند.

اللهم العن العصابة التي جاهدت الحسين
وشايعت وبايعت و تابعت علي قتله
اللهم العن جميعا


 
بالا