• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

سیمای جاودانه زن ایرانی

kuruš

متخصص بخش تاریخ
« اهورامزدا » خواست و اراده ي خود را برتر از همگان نميداند بلكه « امشاسپندان» و « ايزدان » و « فَروَهَر » آدميان را در كار آفرينش و پيكار و پيكار با « اهريمن » بياري ميخواند و بسياري از آنان را در شايستگي ستايش و برازندگي نيايش همدوش خود ميداند و در اين ميان فرقي ميان زن و مرد نميگذارد و « آناهيتا » را همان گونه ارج ميگزارد كه « مهر » را.
زن در سراسر زندگي همدوش مرد است و همه جا نام و ستايش بانوان و دوشيزگان در كنار نام و ستايش مردان ميآيد. برخورداري از زنان برومند و برازنده و زيبا يكي از آرزوهاي نيك است كه در بسياري از پاره هاي « اوستا » باز گفته ميشود. در «گاتاها» مي بينيم كه « زرتشت » با چه مايه آزادگي و بزرگ منشي دختر خود «پورچيست» را در برگزيدن شوي آزاد ميگذارد و او را مجبور به پذيرفتن پيشنهاد خود نميكند.1

زن در فرهنگ آريايي ايران آفريدگار و پروردگار است. تا جايي كه از آثار بجا مانده در سراسر جهان بچشم ميخورد ، در تمام افسانه ها و استوره ها و دفترهاي مذهبي ميخوانيم كه زن ابزاري بيش نيست . و انگيزه اي براي گمراهي و تباهي مرد است. در اين فرهنگ ها ميخوانيم كه زن چون كالايي كم ارج از دستي به دستي ديگر مي لغزد. در اين فرهنگها سراسر از رابطه هاي زشت و ناروا سخن گفته شده ، رابطه هايي مبتني بر زورگويي به برده گي گرفتن و روا دانستن هرگونه بهره گيري و برده داري ، و حتا براي اين رابطه هاي زشت و ناروا قانون و پروانه ي مذهبي نيز صادر كرده اند .

در مقابل اين فرهنگها ، فرهنگ آريايي ايراني قرار دارد. فرهنگي كه زن را چون مرد انسان ميشمرد و هرگونه زورگويي و بهره برداري از زن را ناروا شمرده است . زن را به مقام و جايگاه والاي مادري ميرساند و او را چون آفريدگار مورد ستايش قرار ميدهد. زنان و مردان را از حقوق متساوي برخوردار ساخته است. و به زن چونان موجودي اهورايي مينگرد نه موجودي اهريمني (شيطاني). هرگز گناه مرد را به گردن زن نمي اندازد و زن را تنها براي ارزاي مرد و دستگاه جوجه كش او نميداند. بلكه او را نيز داراي حقوق برابر با مرد ميداند و لقب « ريته سيه بانو » يا «اشه بانو » را به او ميدهد.يعني دارنده ي فروغ و روشنايي راستي و پارسايي . و ايزدان بسياري را داراي ويژگي زنانه بر ميشمرد و براي اين موجود پاك هرگز شرمي روا نميدارد .

درباره ي مقام و جايگاه زن به اصطلاح ، روشنفكران مذهبي ( مانند : شريعتي و مطهري و هوادارنشان … ) سخن چيني ها و بيانهايي زيبا و فريبنده و دلربا دارند : زن هديه ي گرانمايه الهي است ، زن يعني فضل الهي ، زن يعني رحمت و زن يعني لطافت و بركت و… به مرد و براي مرد . همه و همه سفسته ايي بيش نيست . چاپلوسي است كه مرد بيمار در مقابل اين موجود اهورايي مي كند ، موجودي كه آفريده ي همان خدايي است كه مرد را آفريده و زن را زيباتر ، لطيف تر و جذاب تر از مرد آفريده . چاپلوسي و سفسته ايي كه از روي ضعف و هوس است نه در برگيرنده ي جايگاه و مقام راستين زن ، بلكه گوياي اينست كه او دستگاهي مناسب براي ارزاي هوسهاي مرد است. پس اين فضل الهي و رحمت و لطافت را بايد در پارچه ايي پولادين پيچيده تا گزندي بر اين فضل و رحمت وارد نيايد . خودخواهي بي شرمانه ي مردانه تنها براي استفاده ي ابزاري از اين فضل و رحمتي كه خدا به مرد داده . يا اينكه زن بايد خود را از همه ي مردان مخفي كند تا خدايي نكرده بر اين بركتي كه خداوند به مرد ارزاني داشته آسيبي نرسد و چشمي ناپاك اين بركت را ديد نزند و يا خدايي نكرده هم سخن مردي غريبه نشود كه …
در سراسر داستانهاي ساميان و تازيان ، زن به عنوان نمادي شيطاني پديدار ميگردد. تمامي خطاهاي مرد به پاي زن گذاشته ميشود. بنابر داستان افسانه اي آدم و هوا ، هوا (زن) باعث رانده شدن آدم (مرد) از بهشت ميشود. تمامي گناه ها به پاي هوا (زن) گذاشته و آدم (مرد) هم خطا و گناه را به گردن هوا (زن) مياندازد. در واقع زن موجوديست كه مردان را فريب ميدهد. اصلا “ آدم بودن يعني مرد بودن “ زن كه آدم نيست ، خدا آدم را مرد آفريده و زن را از دنده ي چپ آدم (مرد) خلق كرده آنهم فقط براي نيازهاي مردانه (آدم) . اين فرهنگ ساميان و عربان است. زن موجوديست كه مردان را به هوس و آز ميخواند و شهوت آنان را لبريز ميكند تا مرد گناه كند. شيطان (اهريمن) زن را ميفريبد و زن نيز مرد را . زن موجوديست ضعيف النفس ، حسود و آزمند …

داستان آفرينش انسان در ميان ساميان و عربان نشان ميدهد كه مرد از زن برتر است و آفريدگار پاك مردان را به زنان ترجيح ميدهد. اين درحاليست كه داستان آفرينش در ميان آرياييان و ايرانيان نشان بارزي است از برابري و تساوي زن و مرد . بگونه اي كه مشي و مشيانه نخستين زن و مرد بشر در استوره هاي ايراني از يك گياه ريواس مي رويند و تنشان چنان بهم پيوند خورده كه تشخيص اينكه كداميك مرد و كداميك زن است امكان پذير نيست. اهورامزدا هر دو را برابر با هم آفريده ، در هر دو آنها از روح خود دميده و تنشان چنان بهم پيوند خورده كه خود نشان دهنده اين باشد كه هر دو انسان اند و لازم و ملزوم يكديگرند. هيچگونه برتري به يكي از آنها نداده هر دو برتراند و هر دو آفريده ي ، آفريدگار پاكي هستند كه همه را برابر و يكسان آفريده و آفريدگاري كه ميان هيچكدام از آفريده هايش فرق نميگذارد . مرد را همانقدر دوست دارد كه زن را . به مرد همانقدر مهر مي ورزد كه به زن مهر ميورزد . همانگونه كه به مرد نيروي خرد و دانش داده به زن هم داده. اما در فرهنگ سامي و عرب زن از دنده ي چپ مرد آفريده ميشود. براي برطرف كردن نيازهاي مردانه . جالب است زن از دنده ي مرد آفريده شده ، آنهم از دنده ي چپ ، كه خود گوياي معاني بسياري است.

« اهورامزدا » زن و مرد را از حقوق يكسان برخوردار ساخته و يكي را به عنوان هديه ي گرانمايه و يا رحمت به ديگري نداده است ، بلكه هر دو را همسان هم و براي پيشرفت و پويايي آفرينش آفريده. زن كنيز مرد نيست ، مرد هم غلام زن نيست. مرد حق زورگويي و به برده گي گرفتن زن را ندارد. مرد حق ندارد براي او تصميم گيري و انتخاب كند.

همه اينها در حاليست كه برخي براي هر نوع بهره گيري از آنان و رابطه هاي زشت پروانه ي مذهبي نيز صادر ميكنند.

آنچه كه از متون كهن و از نگاره هاي گوناگون برروي كاشي ، سنگ ، و سكه ها براي ما بجا مانده نشان از آزادي پوشش بانوان و دوشيزگان دارد. در برخي از نگارهها دستمالي پارچه اي بر سر بانويي ايراني مي بينيم . كه بيشتر براي زيبايي و قشنگي و زينت بخشيدن استفاده ميشده. در هيچ جا از متون كهن حجاب ظاهري مانند چادر براي زن تجويز نشده بلكه پاكدامني و درستي به او توصيه شده است. و پاكدامني با حجاب ظاهري و اجباري تفاوتهاي بسياري دارد. چنانچه در بسياري از نقوش بجا مانده مي بينيم زن ايراني با لباسي زيبا ، چنان لباسهاي امروزي غربي ظاهر ميشود ، بگونه اي كه اگر يك زن ايراني با همان لباس و آرايش در دنياي امروز ظاهر شود .هرگز تفاوتي با پوشاك و آرايش امروزي در آن نخواهيد ديد.

در بخش نخست گفتيم كه نه (9) ايزد (فرشته) در آيين مزديسنا ويژگي زنانه دارند اين 9 ايزد بانو عبارتند از :1ـ آناهيتا 2ـاشي 3 ـ ارشتات (ارشتاد) 4 ـ رشن 5 ـ پارندي 6 ـ سپنتاآرميتي 7 ـ رستات 8 ـ دين 9 ـ چيستا.



“ آناهيتا“
آناهيتا كه در پارسي امروزي «ناهيد » شده و ستاره ي زهره را نيز بدان ميناميم (يعني ستاره زيبايي) ، ايزد نگاهبان آب است و او را به گونه ي زني نيرومند ؛ برازنده و زيبا وصف كرده اند.


و نماد زيبايي در پيكر ناهيد جلوه گر ميشود يعني زيبايي و تناسب اندام از ديدگاه ايراني با توصيف ناهيد آشكار ميشود : ناهيد زني است جوان ، خوش اندام ، بلند بالا ، برومند ، زيباچهر آزاده ، نيكوسرشت ، بازوان سپيدش ستبر چون شانه اسب ، سينه ها برآمده ، كمر باريك (كمربندي تنگ در ميان بسته ) ، بر گردونه يي سوار است و افسار چهار اسب يك رنگ و يك اندازه را در دست دارد و گردونه را به جلو ميراند. اسبان گردونه اش : باد و ابر و باران و ژاله اند. با گوهرهاي درخشان آراسته است. تاجي زرين بر سر دارد چون چرخي كه صد گوهر نورپاش بر آن نشانده شده و نوارهاي پرچيني از پيرامونش آويخته باشد. گردن بندي زرين بر گردن ، گوشواره هاي چهارگوشه در گوش ، كفشهاي درخشان با پنجه و تنه هاي زرين برپاي استوار بسته ، تن پوشي زرين و پرچين و روپوشي از پوست سي ببر كه چون زر و سيم بهم آميخته ميدرخشند بر تن دارد. جايش بر بلندترين اشكوبه آسمان است. باران و تگرگ و ژاله را از آسمان فرو ميباراند . نطفه ي مردان و زهدان زنان را پاك ميكند و شير را ميپالايد و گله و رمه را ميآفزايد و خوشي و نعمت و دارايي را به سراسر ايران زمين ميگستراند. 2

آناهيد (ناهيد) زني است جوان و خوش اندام و بلند بالا و برومند و زيباچهر ، آزاده و نيكوسرشت با سينه هاي برآمده و كمربند تنگ در ميان بسته ، … آناهيد (ناهيد) با ظاهري آراسته تاجي زرين بر سر دارد … . همه و همه نشان از اهميت و بزرگي اين ايزد بانو در آيين ايرانيان دارد.

يشتها كه مخصوص ستايش ايزدان و امشاسپندان است ، درباره ي اين ايزدبانو چنين گفته شده :
« اهورامزدا به سپيتمان زرتشت گفت : اي زرتشت سپيتمان ! اَرد ويسور آناهيتا را ـ كه در همه جا دامان گسترده و درمان بخشنده و دشمن ديوان و پيرو آيين اهورايي است ـ ستايش كن ! اوست كه سزاوار است در جهان خاكي ستوده باشد و او را نيايش كنند. اوست پاكي كه جان افزايد و گله و رمه و دارايي و كشور و گيتي را بيشي و افزوني بخشد.

اوست كه نطفه ي همه مردان را پاك كند و زهدان همه زنان را براي زايش ، بي آلايش سازد.

اوست كه زايش همه زنان را آسان گرداند و بهنگام نياز ، شير در پستان زنان باردار آورد.

اوست برومندي كه در همه جا پرآوازه است. اوست بزرگي كه در بزرگي همچند همه آبهاي روان روي زمين است. اوست نيرومندي كه از كوه هُكر به درياي فراخ كَرت فرو ريزد. » (يشتها ، آبان يشت ، كرده يكم بند1،2،3 )

در فرگرد 7 و 8 و 9 آبان يشت آمده است : « اي زرتشت ! اَردويسور آناهيتا از سوي آفريدگار جهان ، مزدا برخاست . بازوان زيبا و سپيدش ـ كه زيورهاي پر شكوه و چشم نواز آنرا آراسته به ستبري شانه ي اسبي است. آناهيتا پيكري نازنين و رواني بسيار نيرومند دارد و در نهاد خويش انديشناك است … كدامين كس مرا نيايش خواهد كرد و كدامين كس زُور آميخته به شير و به آيين پالوده به پيشكش من خواهد آورد ؟ من براي چنين وفادار نيكدلي ، آرزوي خوشي ميكنم و خواستار آنم كه همواره خرم و شاد ماناد.

من اَردويسور آناهيتا را براي فروغ و شكوهش به بانگ بلند ميستايم. من او را با نيايش نيك بجاي آورده و پيشكش زُور ميستايم.

اي اَردويسور آناهيتا ! باشد كه تو از پي بانگ نيايش ، به فرياد مارسي ! بدين سان تو بهتر ستوده خواهي شد ،… اهورامزدا زنان و مرداني را كه بهترين ستايش را بجاي ميآورند و ارديبهشت بهترين پاداش را بديشان ميدهد ، خوب ميشناسد.
ما چنين زنان و مرداني را ستايش ميكنيم. »

در كرده چهارم بند پانزدهم درباره ي اين ايزد چنين آمده : « اوست آن نيرومند درخشان بلند بالاي خوش اندامي كه بسان آبي جوشان و خروشان ، به فراواني همه آبهاي روي زمين روان است. »

در بند هفدهم و هيجدهم ميخوانيم : «آفريدگار ، اهورامزدا ، در آرياويچ در كرانه ي رود ونگوهي دائيتيا با هوم آميخته به شير ، با زبان خرد ، با انديشه و گفتار و كردار نيك ، با زور و سخن رسا ، آناهيتا را ستايش كرد.

اهورامزدا از آناهيتا خواستار شد : اي اَردويسور آناهيتا ! اي نيك ! اي توانا ! مرا كامياب گردان كه زرتشت پاك پسر پورشسب را بر آن دارم تا هماره به شيوه ي آيين بينديشد و به شيوه ي آيين من سخن گويد و به شيوه ي آيين من رفتار كند. »

در كرده ي سي ام بندهاي 126، 127 ، 128 و 129 چنين آمده است : « اَردويسور آناهيتا همواره بسان دوشيزه يي جوان و برومند و خوش اندام ، كمر بر ميان بسته ، راست بالا آزاده و پاك دامان كه جامه ي پرچين گرانبهايي در بر دارد آشكار ميشود.

آناهيتا همانگونه كه شيوه ي اوست ، بَرسَم در دست و گوشواره ي زرين چهار گوشه يي در گوش و گلوبندي بر گلوي زيباي خويش دارد. اَردويسور آناهيتا كمر بر ميان بسته است تا پستانهايش برآيد و زيباتر بنمايد و دلنشين تر گردد.

بر فراز سر آردويسور آناهيتا تاج زرين هشت گوشه يي كه بسان چرخي ساخته شده ، چنبري از آن پيش آمده و با نوارها زيور يافته و با ستاره آراسته است ـ جاي دارد.

اَردويسور آناهيتا جامه يي از پوست سيصد ماده ببر در بر دارد . پوست ببر ماده كه جانوري آبي است زيباترين پوستها ست و اگر بهنگام بدست آيد ، بسان سيم و زر ميدرخشد.»

همچنين در آخر آبان يشت در بند 133 آمده است : « … به همه ي آبهاي نيك مزدا آفريده درود ميفرستيم . به آردويسور آناهيتا درود ميفرستيم. … »

بر اثري در شوش و همچنين در همدان كه از اردشير دوم هخامنشي بدست آمده ، در آن با خط ميخي از آناهيد ( ناهيد ) و مهر ياد شده ، همچنين در همدان ، شوش و كنگاور معابدي به نام آناهيتا وجود داشته كه مجسمه و خزاين بسيار آنها همه به غارت رفته است. برخي از آتشكده هاي ايران به ايزد آناهيتا اختصاص داده شده و آداب مخصوص اين ايزد بانو را در آنجا بجا ميآوردند. آناهيتا در رُم به “ ديانا “ تبديل شده و در يونان به آرتيميس.



“ اشي “
فرشته ي توانگري و پاداش است. همان ايزد ارت يا ارد ميباشد. ايزدي است كه نگهباني داريي برعهده او سپرده شده. در گاتهاي زرتشت از اين ايزد چنين ياد شده : « اي بهمن ! هر آنگاه كه ارديبهشت و مزدا و سپندارمز و اشي و همه مهين فرشتگان به ياري خوانده شوند ؛ براي خود خواستار يك شهرياري نيرومندم تا از پرتو فره و فزايش آن بر دروغ چيره شوم. هات31 ، بند4


“ ارشتات (ارشتاد) “
ايزد درستي و راستي و داد است كه روز بيست و ششم ماه بدو نامگذاري شده است.

در مهريشت بند 139 از اين ايزد چنين ياد شده : «آن كس كه مزدا و امشاسپندان و مهر دارنده ي دشتهاي فراخ و دات و رشن و ارشتاد فزاينده و بالنده ي جهان را خوار شمار ، اهورامزدا و امشاسپندان و مهر … را خشنود نگرداند. »

همچنين در بند 18 از فروردين يشت ميخوانيم : « آن كس كه در سراسر زندگي ، فَروَهَر هاي پاكان را بخوبي پاس دارد و مهر دارنده ي دشتهاي فراخ و ارشتاد پروراننده ي جهان و فزاينده ي گيتي را بخوبي نگاهباني كند ، خواه فرمانرواي يك سرزمين باشد و خواه شهريار كشور ، پيروزمندترين كسان گردد.»



“ رشن “
اين ايزد را نيز دشمن دزدان و راهزنان و بدكاران نيز شمرده اند كه با آنها مي ستيزد و در همه جا داد و عدالت را به ارمغان ميآورد. در فروردين يشت بند 86 درباره ي اين ايزد چنين آمده است : « فَروَهَر رَشن راست ترين آفريدگان و فَروَهَر مهر دانده ي دشتهاي فراخ و … و فَروَهَر دو جهان پاك را ميستاييم. »


“ پارندي “
ايزد گنج و داريي و فرآواني . نگاهباني گنج و دارايي بر عهده ي اوست.

از اين ايزد در مهريشت بند شصت و ششم ياد شده است : « آن كه اَرت نيك و پارند بر گردونه ي سبك سوار و نيروي مردانه و فركياني و نيروي سپهر جاوداني و نيروي داموئيش اوپمن و نيروي فَروَهَرهاي پاكدينان و نيروي فَروَهَر آن كس كه مزداپرستان پاكدين را گردهم آورد ، همه يار و ياور اويند. »



“ سپنتا آرميتي يا سپندارمز “
يكي ديگر از فروزه هاي اهورايي سپندارمز است كه در اوستا « سپنته آرميتي» و به معني عشق پاك و فروتني شايسته است. بدين معني كه پروردگار يكتا همه ي آفرينش هاي خود را دوست دارد و به همه عشق مي ورزد و پيوسته بخشنده و بخشايشگر و مهربان است. و تكبر و غرور در او راهي ندارد. بلي ؛ «تواضع ز گردن فرازان نكوست ». 3

سپندارمز كه در پارسي امروزي « اسفند » گوييم ، نام چهارمين ايزد است . به معني فروتني پاك است. اين ايزد در جهان مينوي نماينده ي دوستداري ، بردباري و فروتني و پاكي «اهورامزدا» و در جهان خاكي نگاهبان «زمين» و خرمي و آباداني آن است و او را دختر اهورامزدا نيز خوانده اند چنانكه “ آذر “ را پسر اهورامزدا ناميده اند.

سپنتا آرميتي به معني فروتني و پاكي و مهر است . يعني عشق پاك ، عشق مقدس. ايزد آرميتي يا سپنتا آرميتي (سپندارمز ) در ادبيات ايران ايزد عشق و محبت شناخته شده و نگهباني زمين به او سپرده شده. پنجمين روز هرماه و دوازدهمين ماه هر سال به نام اين ايزد بانو نامگذاري شده است.

از آنجايي كه زمين همه ي موجودها و آفرينشهاي پروردگار را در دامان پُر مهر خود پرورانيده و با شيره ي جان خويش همه را چون مادري مهربان قوت و نيروي هستي ميبخشد و در عين حال از همه فروتر و افتاده تر است ، از اين روي در فرهنگ ايراني و زرتشتي ؛ زمين را مظهر مهر و فروتني دانسته و در ادبيات ما آمده: « تو اي بنده افتادگي كن چوخاك ». در عين حال زمين را مادر دانسته و گوييم : «مادر زمين و مادر وطن ».

همانگونه كه از آيات مقدس برميآيد : و فرهنگ ايران باستان و ادبيات فارسي امروزه نيز نشان ميدهد ؛ زمين و مادر نسبت خاص و ويژه اي با يكديگر داشته و هر دو را به مادر تشبيه ميكنيم. از اين روي در فرهنگ زرتشتي مادر و زن مقام بسيار شايسته اي دارند كه حتا ميتوانند به مقام سلطنت يا ديگر مقامهاي عالي كشور برسند. 4

فلسفه « سپنتا آرميتي » و نتايج حسنه ي مادي و معنوي آن بحدي مهم و داراي مقام عالي است كه قلم از عهده تحرير آن برنيايد .جميع انبياء و عرفا داراي همين روح بوسيله همين قوه توانستند بشر را به شاهراه سعادت رهبري كننده آري هر كس عشقش كاملتر و محبتش سرشارتر است . بيشتر از كشور روحاني و سعادت جاوداني برخوردار گرديده …

تعالي و ترقي جهان سرحد كمال در نتيجه اثرها و جذبه هاي عشق صورت ميگيرد . عشق نه فقط دل را شاد و فكر را آزاد مينمايد و نه تنها در روح انساني موجد اثرهاي نيكو ميگردد بلكه در صحت جسماني و حفظ الصحه قواي بدني نيز دخالت كامل داشته داراي اهميت فوق العاده است … 5

چون تجليهاي عشق حقيقي در عشق مجازي ظاهر شود و نفوذ آن در روح بوسيله ي عشق به عالم ظاهر صورت بندد عشق مجازي نيز يك عالم مقدس و بي آلايشي است چه عوالم عشق همه بيكديگر مربوط ميباشد يا بزبان ديگر عشق مطلقا مقدس است خواه در مجاز و خواه در حقيقت ظاهر گردد. 6




در گاتهاي زرتشت از سپنتاآرميتي بسيار ياد شده چنانچه ميخوانيم :

« … سپندارمز هماره از روان آن كس كه هنوز سرگردان است و در برگزيدن آيين دلي استوار ندارد ، در پرسش است و به ياري او ميرسد. يسناي 31 بند 12 » ، « اي سپندارمز چنان كن كه شهرياران خوب با كردار و آيين نيك پادشاهي كنند. مباد كه شهرياران بد به ما پادشاهي كنند. اي سپندارمز ! چنان كن كه براي مردم خانه و زندگي بهتر و براي چارپايان چمن و چراگاه خوش فراهم آيد . يسناي 48 بند 6 »



“ رستات “
ايزديست كه غالبا به راستي و درستي و مردت مي شناسند.


“ دين “
دين در پارسي به معني ديد و نگرش و نوع انديشيدن است. روز بيست و چهارم هر ماه را نيز دين روز گويند.


“ چيستا “
يعني علم و دانش و فرزانگي . به ايزد دانش و فرزانگي “ چيستا “ گفته ميشود. در يشتها چندين بار از “ چيستا “ به عنوان درستترين ياد شده است. انديشيدن و آگاهي از اين ايزد گرفته شده.از اين ايزدبانو در مهريشت بند 126 چنين ياد ميشود : « از سوي راست مهر رشن دادگرپاك ـ آن كه بهترين پشتيبان است ـ اسب ميتازد و از سوي چپ او چيستاي درست كردار ـ آن پيشكش آورنده ي پاك زُور كه سپيد و سپيدپوش است ـ و اوپَمَن اسب ميتازند. »




زناشويي درايران باستان يا آيين پيوكاني
پيوكاني ، كاري نيك است. بنيادي است كه يك زن و يك مرد را به نام “همسر“ به هم وابسته ميكند تا توانايي شان در سازندگي و پيشرفت آفرينش رسايي يافته ، شادي شان افزوده شود ، و خوشبختي شان بيشتر گردد. بنياد پيوكاني “ زناشويي “ بايد برپايه هاي خرد ، دوست داشتن ، همكاري و دلبستگي به سازندگي استوار باشد و از ناداني ، هوس خودخواهي و ويرانگري به دور باشد.7

در آئين مزديسنا زناشويي كاري است پسنديده و زندگي كردن در تجرد كاري است ناروا . اما همانگونه كه زناشويي كاريست پسنديده ولي تعدد زوجات روانيست وكاريست ناپسند ، و به گرفتن يك زن فرمان داده شده است ـ همانگونه كه يك زن نميتواند درآن واحد چند شوهر داشته باشد براي مرد نيز امكان ندارد و بايد تنها يك زن بگيرد. مگر اينكه زن و يا مرد يكي درگذشته باشد و يا جدا شده باشند آنگاه ميتوانستند دوباره ازدواج كنند. ترديدي وجود ندارد كه پايه گرفتن همسر در آيين مزديسنا مبتني بر آزادي گزينش است و در جاي جاي گاتها سخن از هم پرسي دختر و پسر با خرد و راستي است. پيوند زناشويي درآئين ايرانيان بنا بحالت و وضع مرد و زن به پنج گونه تقسيم ميشد كه در دفاتر زناشويي ثبت ميشد: 1ـ پادشاه زن 2 ـ چاكرزن 3ـ ايوك زن 4 ـ سترزن 5 ـ خود راي زن (خودسرزن)

1 ـ پادشاه زن : دختر پس از رسيدن به سن بلوغ و انتخاب پسري به عنوان همسر و ازدواج با او چون نخستين بار است كه عروس ميشود پيوند آنها بنام پادشاه زني بسته ميشود.

2 ـ چاكر زني : اگر زني بيوه پس از درگذشت شوهر خود با فرد ديگري ازدواج ميكرد اين پيوند زناشويي زير نام چاكر زني ثبت ميشد. واژه چاكر زني نويسندگان غير زرتشتي را كه با اصول مزديسنا و انواع پيوند زناشويي آشنايي نداشتند بر آن داشت كه نسبت تعدد زوجات به زرتشتيان بدهند ـ درحالي كه زرتشتيان درهيچ دوره اي از تاريخ مجاز به گرفتن بيش از يك زن نبوده اند و حتا كردار يك يا دوتن از پادشاهان خودكامه و مستبد را نمي توان به حساب كل جامعه ي ايراني و زرتشتي گذاشت.

3 ـ ايوك زني : وقتي مردي داراي فرزند پسر نبود اگر فرزند او منحصر به يك دختر بود ازدواج اين دختر و اگر چند دختر داشت زناشويي دختر كوچكتر او زير نام ايوك زن ثبت ميگردد و نخستين پسري كه از اين زناشويي بوجود مي آيد به فرزندي جد مادري خود در ميآمد .

نويسندگان ناآگاه غير زرتشتي كه ميديدند جمشيد پسر شيرين بجاي اينكه بنام پدرش جمشيد خوانده شود بنام جدش جمشيد رستم نامگذاري شده چنين مي پنداشتند كه رستم به راستي با دختر خود شيرين عروسي كرده است و زرتشتيان را باشتباه به ازدواج با محارم متهم كردند.
طبق سنت جوامع قديم كه امروز هم تا اندازه زيادي معمول است ، پس از پيوكاني ، دختران نام خانواده پسران را مي پذيرند. براي اين كه نام و بقاي خانواده از ميان نرود ، گاهي پدر بدون پسري ، با دختر و دامادش قرار ميگذاشت كه اگر فرزند پسري پيدا كنند ، نخستين فرزند پسر را به فرزند خواندگي به پدر دختر بدهند. در اين صورت اين پسر نام خانواده پدر بزرگ (يا مادرش ) را ميگرفت و از پدر بزرگ هم ارث مي برد. خارجيان ، به ويژه يونانيان كه با اين سنت ايرانيان آشنايي نداشتند ، تصور ميكردند كه اين فرزند نتيجه همخوابگي پدر با دخترش بوده است ! در حالي كه اين فرزند ، فرزند مرد ديگري بوده است ، منتهي براي حفظ نام پدر دختر ، به فرزند خواندگي به او واگذار شده است.
 
بالا