baroon
متخصص بخش ادبیات
شب است و باغچه های تهی ز ميخک من
و بوی خاطره ها در حياط كوچک من
حياط خلوت من از سكوت سرشار است
كجاست نغمه ی غمگينت ای چكاوک من؟
به سكّه سكّه ی اشكم تو را خريدارم
تويی بهای پس اندازهای قلّک من
بگير دست مرا ای عروس دريايی
بيا به ياری دنيای بی عروسک من
تو را به رشته ای از آرزو گره زده اند
به پشت پنجره ی سينه ی مشبّک من
كسی نيامده حتّی كلاغ های سياه
به قصد غارت جاليز بی مترسک من
كبوترانه بيا تخم آشتی بگذار
ميان گودی انگشت های كوچک من
شب است و خواب عميقی ربوده شهر مرا
كجاست شيطنت كودكی و سوتک من؟
بترس از اين همه لولو كه پشت پنجره اند
بخواب شعر قشنگم، بخواب كودک من...
*سعید بیابانکی*
آخرین ویرایش: