شناخت امام زمان(ع) به عنوان پيشواي امامت و ولايت و چراغ روشن هدايت، از بايسته هاي هر انساني است. از اين رو در روايات معتبر آمده هر كسي امام زمان خويش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.
نويسنده با مراجعه به آموزه هاي قرآني بر آن است تا جلوه و مظهري از مظاهر امام زمان را تبيين كند و نوري بر عظمت ايشان با آيات قرآني بيفكند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
امام شناسي، بايسته اي عقلاني و وحياني
عقل و وحي بر هر انساني اين موضوع را فرض كرده تا اصولي چون خداشناسي، راهنماشناسي و رستاخيزشناسي داشته باشد؛ زيرا خودشناسي متوقف بر اموري از جمله اين اصول است. عقل انساني حكم مي كند كه خود را بشناسد و جايگاه و مسئوليت خويش را در جهان بداند.
براي رسيدن به خودشناسي لازم است تا هستي شناسي داشته باشد. هستي شناسي داراي مؤلفه ها و عناصري چون خداشناسي، هدف شناسي آفرينش و مسئوليت شناسي خود و مانند آن است. اين گونه است كه عقل حكم مي كند تا انسان درباره توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد پژوهش كند و حقيقت اين امور را دريابد.
وقتي انسان به حقيقت هستي توجه مي كند، خدا را به عنوان آفريدگار و پروردگار مي شناسد. شناخت آفريدگاري خداوند به معناي شناخت صفاتي براي خداوند از جمله خالقيت، مالكيت، قيمومت، ربوبيت، حكمت، عدالت، حيات، علم، تكلم و مانند آن است و شناخت حكمت و عدالت خداوندي به معناي هدفمندي آفرينش از جمله رستاخيز و معاد مي باشد و پروردگاري و ربوبيت الهي نيز به معناي هدايت هاي عقلاني و وحياني از جمله نبوت و امامت خواهد بود.
به سخن ديگر، شناخت خداوند لوازم و مقتضياتي دارد كه برخي از آنها به عنوان اصول دين بيان شده است. كليات اين اصول دين مي بايست از طريق عقل به اثبات برسد و در جزئيات به مدد وحي به كمال و تماميت دست يابد و لذا اسلام از هرگونه تقليد و پذيرش نقلي صرف در اصول دين برحذر داشته و بر هر مسلمان و مؤمني تكليف كرده كه اصول دين خويش را با عقل بشناسد و اثبات نمايد.
براساس آموزه هاي وحياني قرآن، بر هر كسي لازم است تا امام زمان خويش را بشناسد؛ زيرا امام زمان هر كسي، راهنماي او به سوي فلسفه و هدف آفرينش است. اين هدف در آيات قرآني، متاله (رباني) شدن تعريف شده است؛ به اين معنا كه انسان به عنوان خليفه الله انتخاب و برگزيده شده است و مقام خلافت الهي اقتضا مي كند تا خليفه، صفات مستخلف عنه را داشته باشد.
براين اساس، لازم است تا هر انساني صفات الهي را در خود تحقق دهد و متاله شود. آموزه هاي اسلامي تبيين مي كند كه اين قابليت براي همه انسانها فراهم است و خداوند همه اسماي الهي را به انسان تعليم داده است و تنها بر انسان است تا آن را در يك فرآيندي از طريق عبوديت به دست آورد.
از اين رو در روايات معتبر، كنه و جوهره عبوديت را ربوبيت دانسته اند؛ زيرا انسان عابد به معناي واقعي، از طريق عبوديتي كه در شريعت تبيين شده مي تواند حقيقت اسماي الهي را بشناسد و در خود تحقق بخشد. با تحقق بخشيدن اسما و صفات الهي در خود و متاله شدن، انسان، مظهر ربوبيت الهي مي شود و در مقام پروردگاري ظهور مي كند.
انسان براي دست يابي به اين مقام لازم است تا در مسير شريعت، عبوديت نمايد. راهنماي اين مسير امامان معصوم الهي هستند؛ زيرا آنان كساني اند كه اين راه را رفته و در مقام ربوبيت ظهور يافته اند.
همه پيامبران الهي اسوه هاي مردم براي حركت در مسير صراط مستقيم انسانيت جهت رسيدن به مقام ربوبيت هستند.
در اين ميان كساني هستند كه در اسوه بودن به كمال رسيده اند. خداوند ايشان را به عنوان معصوم كامل (احزاب، آيه 33) اسوه حسنه مي داند و بر لزوم پيروي مردم از آنان فرمان مي دهد. (احزاب، آيه 21)، اينان كساني هستند كه به خلق عظيم (قلم، 4) دست يافته و همه صفات كمالي الهي را در خود به تماميت رسانيده اند و به عنوان نفس و جان پيامبر(ص) براساس آموزه هاي قرآني (آل عمران، آيه 61)، وصي پيامبر(ص)، اولوالامر (مائده، آيات 3، 55 و آيات ديگر) و امام مبين معرفي شده اند.
بر هر انساني است كه امام زمان خويش را بشناسد تا با بهره گيري از او طريق حقيقت را به تمام و كمال بپيمايد و متاله (رباني) شود. از اين رو عدم شناخت امام زمان(ع) به معناي مرگ جاهلي دانسته شده است؛ زيرا جاهل ضدعاقل، كسي است كه برخلاف حكم عقل رفتار نموده و تن به احكام آن نداده است. دوره جاهليت نيز به همين دليل عصر جاهليت دانسته شده است؛ زيرا مردم از عقل و احكام آن پيروي نمي كردند و از سنتهاي وحياني به دور بودند.
در روايت معتبر است كه: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه ؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلي مرده است. يا اين كه: من مات لايعرف امام زمانه مات ميته جاهليه ؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، با مرگ جاهلي از دنيا رفته است.» (بحارالانوار، ج 8 ص 863، ج 23، ص 132 و 133؛ ج 51 ص 061؛ ج 68 ص 933؛ ج 23 ص 98)
نسبت شناسي امام در آيات قرآن
نسبت شناسي امام مي تواند دو معنا داشته باشد: يكي به معناي شناخت صفات كلي امام و ديگري به معناي شناخت شخص امام است. در حقيقت دو قضيه كلي و جزيي مي تواند مورد نظر باشد.
براي شناخت هر دو معناي نسبت شناسي مي توان از طرق گوناگوني چون آيات و روايات بهره برد. البته عقل مي تواند در بخش نخست وارد شود و اطلاعاتي از صفات كلي امام ارائه دهد؛ زيرا همان گونه كه عقل در نبوت عامه وارد مي شود و آن را اثبات مي كند، مي تواند امامت عامه را نيز اثبات كند.
به هر حال، يكي از راههاي شناخت نسبت امام و صفات او، بهره گيري از آيات وحياني قرآن است. خداوند همان گونه كه به صفات پيامبري اشاره داشته به صفات امام و اولوالامر نيز توجه كرده است.
در برخي از روايات اين معنا بيان شده كه سوره توحيد نسبت خداوند و صفات او را تبيين مي كند و سوره قدر نسبت و صفات امام را روشن مي نمايد.
در حديثي كه امام صادق(ع) معراج پيامبر اكرم(ص) را گزارش مي كند، خلاصه اش چنين است كه آن حضرت در معراج ملكوتي خود، آسمانها را يكي پس از ديگري طي كرد تا به آسمان چهارم رسيد، در آن جا ملائكه اجتماع كردند و جبرائيل(ع) نداي نماز داد و آن حضرت وضو و نماز را گام به گام به امر خدا انجام داد تا اينكه در ركعت اول پس از اينكه حمد را خواند، خداوند فرمود: اقرأ يا محمد نسبه ربك تبارك و تعالي قل هوالله احد...؛ اي محمد بخوان نسبت پروردگارت قل هوالله احد را (تا آخر سوره)؛ و در ركعت دوم پس از آنكه حضرت حمد را به امر خدا خواند، وحي خداوندي رسيد: اقرأ انا انزلناه فانها نسبتك و نسبه اهل بيتك الي يوم القيامه ؛ اكنون سوره انا انزلناه را بخوان كه نسبت تو و اهل بيت تو است تا روز قيامت. (الكافي، ج3، ص684؛ بحارالانوار، ج52، ص89؛ مجمع البيان، ج5، ص465؛ تفسير نورالثقلين، حويزي، ج3، ص886)
البته در آيات ديگر در صفات عمومي و شرايط امامت سخن به ميان آمده است، ولي آنچه در اين سوره بيان شده، مقام و منزلت امام به عنوان انسان كامل، معصوم و خليفه الله مطلق است. از اين رو، لازم است تا در آيات اين سوره دقت بيشتري مبذول شود تا معلوم گردد امام زمان(عج) به عنوان يكي از مصاديق خليفه الله داراي چه مقام و منزلتي در هستي است تا براساس آن از امام زمان(عج) توقع و انتظار داشته باشيم و تا كجا مي توانيم از او پيروي و اطاعت كنيم و آيا محدوديتي در اطاعت و پيروي از ايشان وجود دارد، يا اينكه براساس آموزه هاي قرآني اطاعت از ايشان مطلق و عام و بي حد و مرز است؟
نويسنده با مراجعه به آموزه هاي قرآني بر آن است تا جلوه و مظهري از مظاهر امام زمان را تبيين كند و نوري بر عظمت ايشان با آيات قرآني بيفكند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
امام شناسي، بايسته اي عقلاني و وحياني
عقل و وحي بر هر انساني اين موضوع را فرض كرده تا اصولي چون خداشناسي، راهنماشناسي و رستاخيزشناسي داشته باشد؛ زيرا خودشناسي متوقف بر اموري از جمله اين اصول است. عقل انساني حكم مي كند كه خود را بشناسد و جايگاه و مسئوليت خويش را در جهان بداند.
براي رسيدن به خودشناسي لازم است تا هستي شناسي داشته باشد. هستي شناسي داراي مؤلفه ها و عناصري چون خداشناسي، هدف شناسي آفرينش و مسئوليت شناسي خود و مانند آن است. اين گونه است كه عقل حكم مي كند تا انسان درباره توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد پژوهش كند و حقيقت اين امور را دريابد.
وقتي انسان به حقيقت هستي توجه مي كند، خدا را به عنوان آفريدگار و پروردگار مي شناسد. شناخت آفريدگاري خداوند به معناي شناخت صفاتي براي خداوند از جمله خالقيت، مالكيت، قيمومت، ربوبيت، حكمت، عدالت، حيات، علم، تكلم و مانند آن است و شناخت حكمت و عدالت خداوندي به معناي هدفمندي آفرينش از جمله رستاخيز و معاد مي باشد و پروردگاري و ربوبيت الهي نيز به معناي هدايت هاي عقلاني و وحياني از جمله نبوت و امامت خواهد بود.
به سخن ديگر، شناخت خداوند لوازم و مقتضياتي دارد كه برخي از آنها به عنوان اصول دين بيان شده است. كليات اين اصول دين مي بايست از طريق عقل به اثبات برسد و در جزئيات به مدد وحي به كمال و تماميت دست يابد و لذا اسلام از هرگونه تقليد و پذيرش نقلي صرف در اصول دين برحذر داشته و بر هر مسلمان و مؤمني تكليف كرده كه اصول دين خويش را با عقل بشناسد و اثبات نمايد.
براساس آموزه هاي وحياني قرآن، بر هر كسي لازم است تا امام زمان خويش را بشناسد؛ زيرا امام زمان هر كسي، راهنماي او به سوي فلسفه و هدف آفرينش است. اين هدف در آيات قرآني، متاله (رباني) شدن تعريف شده است؛ به اين معنا كه انسان به عنوان خليفه الله انتخاب و برگزيده شده است و مقام خلافت الهي اقتضا مي كند تا خليفه، صفات مستخلف عنه را داشته باشد.
براين اساس، لازم است تا هر انساني صفات الهي را در خود تحقق دهد و متاله شود. آموزه هاي اسلامي تبيين مي كند كه اين قابليت براي همه انسانها فراهم است و خداوند همه اسماي الهي را به انسان تعليم داده است و تنها بر انسان است تا آن را در يك فرآيندي از طريق عبوديت به دست آورد.
از اين رو در روايات معتبر، كنه و جوهره عبوديت را ربوبيت دانسته اند؛ زيرا انسان عابد به معناي واقعي، از طريق عبوديتي كه در شريعت تبيين شده مي تواند حقيقت اسماي الهي را بشناسد و در خود تحقق بخشد. با تحقق بخشيدن اسما و صفات الهي در خود و متاله شدن، انسان، مظهر ربوبيت الهي مي شود و در مقام پروردگاري ظهور مي كند.
انسان براي دست يابي به اين مقام لازم است تا در مسير شريعت، عبوديت نمايد. راهنماي اين مسير امامان معصوم الهي هستند؛ زيرا آنان كساني اند كه اين راه را رفته و در مقام ربوبيت ظهور يافته اند.
همه پيامبران الهي اسوه هاي مردم براي حركت در مسير صراط مستقيم انسانيت جهت رسيدن به مقام ربوبيت هستند.
در اين ميان كساني هستند كه در اسوه بودن به كمال رسيده اند. خداوند ايشان را به عنوان معصوم كامل (احزاب، آيه 33) اسوه حسنه مي داند و بر لزوم پيروي مردم از آنان فرمان مي دهد. (احزاب، آيه 21)، اينان كساني هستند كه به خلق عظيم (قلم، 4) دست يافته و همه صفات كمالي الهي را در خود به تماميت رسانيده اند و به عنوان نفس و جان پيامبر(ص) براساس آموزه هاي قرآني (آل عمران، آيه 61)، وصي پيامبر(ص)، اولوالامر (مائده، آيات 3، 55 و آيات ديگر) و امام مبين معرفي شده اند.
بر هر انساني است كه امام زمان خويش را بشناسد تا با بهره گيري از او طريق حقيقت را به تمام و كمال بپيمايد و متاله (رباني) شود. از اين رو عدم شناخت امام زمان(ع) به معناي مرگ جاهلي دانسته شده است؛ زيرا جاهل ضدعاقل، كسي است كه برخلاف حكم عقل رفتار نموده و تن به احكام آن نداده است. دوره جاهليت نيز به همين دليل عصر جاهليت دانسته شده است؛ زيرا مردم از عقل و احكام آن پيروي نمي كردند و از سنتهاي وحياني به دور بودند.
در روايت معتبر است كه: من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه ؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلي مرده است. يا اين كه: من مات لايعرف امام زمانه مات ميته جاهليه ؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، با مرگ جاهلي از دنيا رفته است.» (بحارالانوار، ج 8 ص 863، ج 23، ص 132 و 133؛ ج 51 ص 061؛ ج 68 ص 933؛ ج 23 ص 98)
نسبت شناسي امام در آيات قرآن
نسبت شناسي امام مي تواند دو معنا داشته باشد: يكي به معناي شناخت صفات كلي امام و ديگري به معناي شناخت شخص امام است. در حقيقت دو قضيه كلي و جزيي مي تواند مورد نظر باشد.
براي شناخت هر دو معناي نسبت شناسي مي توان از طرق گوناگوني چون آيات و روايات بهره برد. البته عقل مي تواند در بخش نخست وارد شود و اطلاعاتي از صفات كلي امام ارائه دهد؛ زيرا همان گونه كه عقل در نبوت عامه وارد مي شود و آن را اثبات مي كند، مي تواند امامت عامه را نيز اثبات كند.
به هر حال، يكي از راههاي شناخت نسبت امام و صفات او، بهره گيري از آيات وحياني قرآن است. خداوند همان گونه كه به صفات پيامبري اشاره داشته به صفات امام و اولوالامر نيز توجه كرده است.
در برخي از روايات اين معنا بيان شده كه سوره توحيد نسبت خداوند و صفات او را تبيين مي كند و سوره قدر نسبت و صفات امام را روشن مي نمايد.
در حديثي كه امام صادق(ع) معراج پيامبر اكرم(ص) را گزارش مي كند، خلاصه اش چنين است كه آن حضرت در معراج ملكوتي خود، آسمانها را يكي پس از ديگري طي كرد تا به آسمان چهارم رسيد، در آن جا ملائكه اجتماع كردند و جبرائيل(ع) نداي نماز داد و آن حضرت وضو و نماز را گام به گام به امر خدا انجام داد تا اينكه در ركعت اول پس از اينكه حمد را خواند، خداوند فرمود: اقرأ يا محمد نسبه ربك تبارك و تعالي قل هوالله احد...؛ اي محمد بخوان نسبت پروردگارت قل هوالله احد را (تا آخر سوره)؛ و در ركعت دوم پس از آنكه حضرت حمد را به امر خدا خواند، وحي خداوندي رسيد: اقرأ انا انزلناه فانها نسبتك و نسبه اهل بيتك الي يوم القيامه ؛ اكنون سوره انا انزلناه را بخوان كه نسبت تو و اهل بيت تو است تا روز قيامت. (الكافي، ج3، ص684؛ بحارالانوار، ج52، ص89؛ مجمع البيان، ج5، ص465؛ تفسير نورالثقلين، حويزي، ج3، ص886)
البته در آيات ديگر در صفات عمومي و شرايط امامت سخن به ميان آمده است، ولي آنچه در اين سوره بيان شده، مقام و منزلت امام به عنوان انسان كامل، معصوم و خليفه الله مطلق است. از اين رو، لازم است تا در آيات اين سوره دقت بيشتري مبذول شود تا معلوم گردد امام زمان(عج) به عنوان يكي از مصاديق خليفه الله داراي چه مقام و منزلتي در هستي است تا براساس آن از امام زمان(عج) توقع و انتظار داشته باشيم و تا كجا مي توانيم از او پيروي و اطاعت كنيم و آيا محدوديتي در اطاعت و پيروي از ايشان وجود دارد، يا اينكه براساس آموزه هاي قرآني اطاعت از ايشان مطلق و عام و بي حد و مرز است؟