هاجستم و واجستم (شعر)
دست، دست، دست زدم
با دو تا پا جست زدم
ها جستم و واجستم
به آسمان ها جستم
کلاغه آخ نوکم زد
به دست کوچکم زد
گفت: تو نداری بال و پر
در آسمان ما نپر
دست، دست، دست زدم
با دو تا پا جست زدم
ها جستم و واجستم
میان دریا جستم
دست زدم و پا زدم
به آب دریا زدم
ماهیه گفت: نیا جلو
دریای ماست، فوری برو
دست، دست، دست زدم
با دو تا پا جست زدم
ها جستم و واجستم
به سوی بابا جستم
به در زدم تلق تالاق
بابا مرا دید از اتاق
بچه ی بابا شدم
در بغلش جا شدم
دست، دست، دست زدم
با دو تا پا جست زدم
ها جستم و واجستم
به آسمان ها جستم
کلاغه آخ نوکم زد
به دست کوچکم زد
گفت: تو نداری بال و پر
در آسمان ما نپر
دست، دست، دست زدم
با دو تا پا جست زدم
ها جستم و واجستم
میان دریا جستم
دست زدم و پا زدم
به آب دریا زدم
ماهیه گفت: نیا جلو
دریای ماست، فوری برو
دست، دست، دست زدم
با دو تا پا جست زدم
ها جستم و واجستم
به سوی بابا جستم
به در زدم تلق تالاق
بابا مرا دید از اتاق
بچه ی بابا شدم
در بغلش جا شدم