• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

شعر کوتاه - رضا کاظمی

Maryam

متخصص بخش ادبیات






نگران نباش! کوچ میکنیم مثلِ بنفشه ها



این شعرها که جار می زنم
یعنی هنوز ابتدای عاشقی ست
وگرنه،
"عاشقانْ کُشته گانِ معشوق اَند
برنیاید زِ کُشته گانْ آواز"

2
خسته اَم
پلک هات را ببند
می خواهم کمی بخوابم

3
به هیچ پارکی راَهم نمی دهند دیگر.
فقط تو را می شناسند
نگهبان ها!

4
تو رفته ای وُ شهر
به گِل نشسته از هجومِ سرما.
کاش لااقل
خورشید را نمی بُردی!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات




مي دانم تاپلك به هم بزنم



مي آيي
با انار و آينه دردست هايت
يك دنيا آرامش درچشم هايت
وقناري كوچكي درحنجره ات
كه جهان را
به ترانه هاي عاشقانه ميهمان مي كند.

مي دانم تاپلك به هم بزنم
مي آيي
و بانگاهت
دشت هاراكوه
كوه هارا
پرنده مي كني.

به قول فروغ:
من خواب ديده ام!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات


بهار و پروانه و شمع




1
خیز برداشته ام به هوای بهار
حال آن که هنوز
هزار زمستان پیشِ رو دارم.

عاشقِ بی کلِّه که میگویندْ منم!


2
امسالْ بهار
هفت سینِ مان کامل نیست.
سیبِ سُرخِ گونه هات را
کم دارد!


3
بهار
چشم های تو بود
پلک می زدی شکوفه می ریخت.
حالا انگار

رویِ زمستان گیر کرده است
سوزنِ فصل ها !

4
نیایی
بهار نمی آید
پرستوها بی کار می شوند
درخت ها غمْ باد.

حالا من هیچ؛ اما
چه گناهی کرده اَند این بی چاره ها؟!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات


باران و رد پای تو !


1
باران میبارد
و من
تمامِ روز را بدونِ چتر
به تو فکر می کردم.


2
چه قدر برایت ستاره چیدم وُ حالا...؛
حالا چرا یکی از آن همه
میانِ چشم هات نیست؟!


3
با این سرعتی که جا گذاشتی اَم
هیچ وقت به تو نمی رسم؛
مثلِ یک سنگ پشتِ پیر!


4
خیلی وقت استْ کووچ کرده اَند کولی ها.
دیگر این جا هیچ کس
نعلِ خوش بختی نمی خرد!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
1
دروغ گفته بودی!
هیچ خانه ای در این شهر به نام تو نیست
تو،
از سیّاره ی دیگری آمده بودی


2
نگرانِ رفتنَ ت نیستم؛ برو!
کوچه درختی های شهر
به نام تواَند همه


3
هیچ ماشینی به مقصدِ تو نمی رساندَم.
مسافرکِش ها هم فهمیده اند
خیالی بیشْ نبوده ای!


4
راه می روم
و شهر
زیر پاهام تمام می شود.
تو، هیچ کجا نیستی!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
به بَهای کدام برکه، دریا را به باد دادهای؟!

1
با این شراب ها
مست نمی شوم دیگر.
باید دوباره سُراغِ چشم های تو بیایم!


2
برای ماندن،
بهانه می خواستی
یاری اَم نکرد آسمان؛ بارید.
بدم می آید از باران!


3
نخی سیگار،
پُکی عمیق،
و لب خندِ تو روی دیوار.
دود می شویم همه با هم امشب!


4
این قدر سَرَک نکش!
خیالی بیش نیستْ مردی که از خیابان میگذرد.
من؛
نشانیِ خانه اَت را هم از یاد بُردهاَم دیگر
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات



سكوت آب
مي تواند تشنگي باشد و فرياد عطش.

سكوت گندم
مي تواند گرسنگي باشد و فرياد پيروزمند قحط؛

همانگونه كه سكوت آفتاب
ظلمت است.
اما سكوت آدمي فقدان جهان و خداست!
غريو را تصور كن!
هزار گونه سخن در دست داشتيم و آن نگفتيم
كه به كار آيد
زيرا كه فقط يك سخن
در میان نبود:

آزادي.

ما نگفتيم
تو تصورش كن...
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات




مرا به نامِ کوچکَم صدا بزن؛ باران!


1
سراغِ تو را
از شعرهای من می گیرند همه
حال آن که من هنوز
خودم تو را ندیده اَم!


2
می روی،
غروب می شود.
میانِ سینه اَت انگار
آرام می گیرد خورشید!


3
خواندی: « زیرِ باران باید رفت »
و رفتی.
از باران، بدم می آید دیگر!


4
این دلِ بی صاحب مانده
خانه ی کُلنگی شده است انگار
اجاره نمی رود دیگر!
بیا بکوبیم، از نو بسازیم.
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات



باید عاشق باشد این طور که غمگین می نویسد


1
شب، سیاه
چشم هاش، گیسووهاش سیاه تر
راه گُم میکند امشب، اگر بیاید.
خدایا کمی برف ببار!


2
برف می بارد
کودکان خوش حالَ ند
منْ غمگین.
دارد ردِّ پاهات را می پوشاند برف!


3

تو برمی گردی
و زنده گی را از جایی که پاره شده
دوباره به هم می دوزیم.
در صندوقِ خاطره ها هنوز
نخ برای بخیه زدن هست!
 

khorde-shishe

متخصص بخش فوتبال
دو شعر کوتاه و به پیوسته گیلکی از رضا کاظمی



می دس نبو هر چی که می سر بما
می کار نبو هر چی برابر بما
مو خور اسیر بوم منسم بیارم
می زندگی می جون جی در بما

بُستم و تی غیرت جی دم نزی
خاک می سر بزی ... به عالم نزی
نمک بزی می زخمه بی معرفت
می زخم سر ایسکاله مرهم نزی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Maryam

متخصص بخش ادبیات
دارم شبیهِ علامتِ سکوت می شوم؛ شبیهِ سایه اَم!


1

آن قدر نیامدی

پاییز هم دلَ ش گرفت

رنگَ ش پرید؛ زرد شد

2

با عاشقانه هام

کوه را به آتش می کشم هر شب،

تا راهْ گُم نکنی!

3

تو که بیایی

همه ی درس هام را دوباره فووتِ آب می شوم.

نه این که چشم هات

تخته سیاهِ مشق هام بوده است!

4

تو، پشت پرده پنهان شده بودی

و من، از هراسِ گم شدن

گم شدم!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات




کوچَهلَره سوو سَپمیشَم - یار گَلَندَه توز اُولماسین




1

بیا زیرِ چترِ من

باران بیش تر ببارد

دیرتر برسیم


2

رادیو می گوید:

هوای شهر آلودَه ست.
بیا به هوای عاشقی برگردیم


3

امروز هم گذشت وُ

نیامدی.

ناشُکر نیستم

فردا هم روزِ خداست!


4

کمی عقب تر بایست!

دارد می کُشد زنده گی اَم را

این عطرِ لعنتی!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات





همیشه در سفرم...


سفر

مرا از تو به هیچ کجا نمی بَرَد

پشت سرم آب نریز!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات





این‌جا
هوا ابر است
گلدان‌ها تشنه ،
خیابان‌ها خلوت ،
من
... در انتظار .
*
درها و پنجره‌ها را باز گذاشته‌اَم ،
نمی‌خواهی بباری؟!

( رضا کاظمی )
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات






این قطار
به هیچ‌کجا نمی‌برد تو را
پیاده شو!
ما در شهرِ اسباب‌بازی‌ها زنده‌گی می‌کنیم.

( رضا کاظمی )
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات



به کوچه‌های نوور می‌روی
به خورشید اگر رسیدی
برای دل‌شوره‌‌هایم
یک بغل آرامش
برای جراحت‌‌هایم
... یک بهار مَرهمِ بهار
برای سکووت خانه
یک پنجره قناری بفرست!

به کوچه‌های نوور می‌روی
به خورشید اگر رسیدی
برای غروب‌های دل‌گیرم
یک خورشید طلوع بفرست!

رضا کاظمی
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات



دارم می‌روم جایی دوور

از تیر رَسِ چشم‌هات هم دوورتر

اما...؛

تکثیر شده‌ای تو... تکثیر شده‌ای تو...



 

Maryam

متخصص بخش ادبیات




هنوز بوی عاشقی می دهم.

بوی کاج.
عطر یاس.
ابرها هنوز
از رویاهایم می گذرند.
پرنده،تو،بادبادک،
من می شوند.
بعد تکه تکه،پراکنده، می روند.
*
هنوز بوی عاشقی می دهم
اما ،دیگر هیچ کجا،
کسی منتظرم نیست!


رضا کاظمی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی

تنهایی، شاخه‌ی درختی‌ست پشتِ پنجره‌اَم
گاهی لباسِ برگ می‌پوشد
گاهی لباسِ برف
اما، همیشه هست!
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
بوسه‌هایت کوتاه‌اَند
مثل شعرهای من ...
تا بیایی بخوانی،
تمام شده‌اند ...!
 
بالا