ديدگان تو در قاب اندوه
سرد و خاموش
خفته بودندزودتر از تو ناگفته ها رابا زبان نگه گفته بودنداز من و هرچه در من نهان بودمي رميديمي رهيدييادم آمد كه روزي در اين راهناشكيبا مرا در پي خويشميكشيديميكشيديآخرين بارآخرين لحظه تلخ ديدارسر به سر پوچ ديدم جهان راباد ناليد و من گوش كردمخش خش برگهاي خزان راباز خوانديباز رانديباز بر تخت عاجم نشانديباز در كام موجم كشانديگر چه در پرنيان غمي شومسالها در دلم زيستي توآه هرگز ندانستم از عشقچيستي تو؟
كيستي تو؟سرد و خاموش
خفته بودندزودتر از تو ناگفته ها رابا زبان نگه گفته بودنداز من و هرچه در من نهان بودمي رميديمي رهيدييادم آمد كه روزي در اين راهناشكيبا مرا در پي خويشميكشيديميكشيديآخرين بارآخرين لحظه تلخ ديدارسر به سر پوچ ديدم جهان راباد ناليد و من گوش كردمخش خش برگهاي خزان راباز خوانديباز رانديباز بر تخت عاجم نشانديباز در كام موجم كشانديگر چه در پرنيان غمي شومسالها در دلم زيستي توآه هرگز ندانستم از عشقچيستي تو؟
فروغ فرخزاد