مینا زنی 29 ساله است ،به کار ویراستاری کتاب میپرداخت ، ولی زمانیکه پسرش که چند ماه قبل بدنیا آمد، کار خود را رها کرد تا از فرزندش بیشتر مراقبت کند. او میگوید:" الان واقعا احساس بدی دارم. احساس یک آدم شکست خورده! پریشان و عصبی ام" همسرم "کاوه" به طور مداوم فیلمهای پورنو اینترنتی را نگاه میکند.
این زن هراسان، یک بچه دارد. او میگوید:" آیا شوهرم میتواند این اخلاق خود را ترک کند؟ آیا این کار وی به زندگی زناشویی ما لطمه نمیزند؟"
"این دفعه اولش نیست."
مینا زنی 29 ساله است ،به کار ویراستاری کتاب میپرداخت ، ولی زمانیکه پسرش که چند ماه قبل بدنیا آمد، کار خود را رها کرد تا از فرزندش بیشتر مراقبت کند. او میگوید:" الان واقعا احساس بدی دارم. احساس یک آدم شکست خورده! پریشان و عصبی ام" همسرم "کاوه" به طور مداوم فیلمهای پورنو اینترنتی را نگاه میکند. این دفعه اولش نبود که در حال تماشای این جور فیلمها غافلگیرش کردم.
وقتی موضوع را با وی در میان گذاشتم یکی از بدترین رفتارهایی که تاکنون از وی دیده بودم را به نمایش گذاشت و دعوای سختی کردیم. بعد از ساعتها دعوا و جدل، قول داد که دست از این عادت زشتش بردارد، اما بعدا فهمیدم که دارد مرا فریب میدهد!
پس احساس مسئولیت یک شوهر در قبال همسر و فرزندش چه میشود؟ به من گفت به خاطر اینکه من هیچ وقت رابطه زناشویی با وی را دوست نداشتم رو به تماشای این نوع فیلمها آورده است، اما دروغ میگوید ما قبل از اینکه فرزندمان بدنیا بیاید ، رابطه زناشویی خوبی داشتیم اما به نظر میرسد این جور رابطهها همسر من را ارضا نمیکند.
این اوضاع چند هفته ای ادامه داشت، اما در نهایت از شدت تنشها کاسته شد. سرمان به کارهایمان گرم شد، "کاوه" پروژه جدیدی را شروع کرد، و من هم مشغول کارم بود، برای تعطیلات آخر هفته هم برای آپارتمانمان اثاثیه و لوازم زندگی میخریدیم. اوضاع خوب بود، یعنی من اینطور فکر میکردم. " کاوه" از شنیدن خبر حاملگی من هیجان زده شد. در آن دوران من احساس زشتی و بدقوارگی میکردم. حالا بعد از 4 ماه تمام چیزی که من می خواهم این است که خواب راحتی داشته باشم؛ فقط همین!
حتی در آن دوران هم مدام نگران بودم که دوباره عادت زشتش را شروع نکند. هفته بعد، به طور ناگهانی دیدم که شوهرم مشغول دانلود کردن عکسهای مستهجن است. قلبم ایستاد. ما مشکلی با هم نداشتیم ، خیلی هم با هم سازگار بودیم، اما واضح است که این بین خلائی وجود دارد.
ما سه سال قبل در یک شب تابستانی و درمهمانی یکی از دوستان با هم آشنا شده بودیم. " کاوه" جذاب و خوش تیپ بود، و لبخند زیبایی داشت. من همیشه خجالتی بودم، اما آن شب او به من احساس اعتماد به نفس شگفت آوری القا کرد که من احساس میکردم جالب توجه ترین زن آنجا هستم. وجوه مشترک زیادی با هم داشتیم. در مورد ورزش ، اجتماع و سیاست. قبل از ازدواجمان و در دوران نامزدی هیچ مشکلی هم نداشتیم.
ولی اینهمه جذابیت وی جنبه منفی و مخربی هم دارد: او آدمی است که دوست دارد مدام با زنها معاشرت کند و درست شدنی هم نیست. مرا دیوانه میکند، وقتی یک دوست (خانم) را میبیند خیلی صمیمانه با او احوال پرسی میکند. به من میگوید، ناراحت نشو من فقط میخواهم دوستانه با آدمها رفتار کنم، عیب من این است که آدم اجتماعی ای هستم!!
اما این رفتار وی به نظر من هیچ هم اجتماعی و دوستانه نیست. وقتی این کارها را میکند من احساس افسردگی میکنم، میگوید من همیشه اینگونه بوده ام، پدرم هم همینطور بوده؛ اما تو نگران نباش!
خانواده همسرم را اولین بار در یک مهمانی شام دیدم، متوجه شدم چشم پدر "کاوه" مدام به زنهاست. خیلی تعجب کردم، اما انگار هیچ کس دیگری متوجه بدچشمی وی نمیشد، حتی مادر همسرم!
کاوه به من میگوید:خانواده من آدمهای متفاوتی هستند، مادرم اداره کننده یک خانه است و پدرم یک مغازه جواهر فروشی دارد. من و سه خواهرم همیشه سر این موضوع بحث میکنیم و البته به آن هم افتخار میکنیم که هیچ وقت نشده پدر و مادرمان را در حال دعوا ببینیم. آنها واقعا زوج مناسبی هستند،حتی اگر اختلاف سلیقه کوچکی داشته باشند، عقبا هم کنار میآیند .
بعد از همه این حرفها حتما حق را به من میدهید که کاوه و خانواده اش را آدمهای بی بند و باری خطاب کنم یا نه؟؟!!
شاید من احمقم، اما باید صادقانه بگویم اینترنت مرا میترساند. شما هرگز نمیفمهید که دارید با چه کسی صحبت میکنید. از این میترسم که وقتی کاوه دارد با کسی چت میکند درباره رابطه اش با من چه میگوید. شاید بگویید او که زن دیگری را ملاقات نمیکند، اما من همین مقدار را هم خیانت میدانم.
forum.patoghu.com
این زن هراسان، یک بچه دارد. او میگوید:" آیا شوهرم میتواند این اخلاق خود را ترک کند؟ آیا این کار وی به زندگی زناشویی ما لطمه نمیزند؟"
"این دفعه اولش نیست."
مینا زنی 29 ساله است ،به کار ویراستاری کتاب میپرداخت ، ولی زمانیکه پسرش که چند ماه قبل بدنیا آمد، کار خود را رها کرد تا از فرزندش بیشتر مراقبت کند. او میگوید:" الان واقعا احساس بدی دارم. احساس یک آدم شکست خورده! پریشان و عصبی ام" همسرم "کاوه" به طور مداوم فیلمهای پورنو اینترنتی را نگاه میکند. این دفعه اولش نبود که در حال تماشای این جور فیلمها غافلگیرش کردم.
وقتی موضوع را با وی در میان گذاشتم یکی از بدترین رفتارهایی که تاکنون از وی دیده بودم را به نمایش گذاشت و دعوای سختی کردیم. بعد از ساعتها دعوا و جدل، قول داد که دست از این عادت زشتش بردارد، اما بعدا فهمیدم که دارد مرا فریب میدهد!
پس احساس مسئولیت یک شوهر در قبال همسر و فرزندش چه میشود؟ به من گفت به خاطر اینکه من هیچ وقت رابطه زناشویی با وی را دوست نداشتم رو به تماشای این نوع فیلمها آورده است، اما دروغ میگوید ما قبل از اینکه فرزندمان بدنیا بیاید ، رابطه زناشویی خوبی داشتیم اما به نظر میرسد این جور رابطهها همسر من را ارضا نمیکند.
این اوضاع چند هفته ای ادامه داشت، اما در نهایت از شدت تنشها کاسته شد. سرمان به کارهایمان گرم شد، "کاوه" پروژه جدیدی را شروع کرد، و من هم مشغول کارم بود، برای تعطیلات آخر هفته هم برای آپارتمانمان اثاثیه و لوازم زندگی میخریدیم. اوضاع خوب بود، یعنی من اینطور فکر میکردم. " کاوه" از شنیدن خبر حاملگی من هیجان زده شد. در آن دوران من احساس زشتی و بدقوارگی میکردم. حالا بعد از 4 ماه تمام چیزی که من می خواهم این است که خواب راحتی داشته باشم؛ فقط همین!
حتی در آن دوران هم مدام نگران بودم که دوباره عادت زشتش را شروع نکند. هفته بعد، به طور ناگهانی دیدم که شوهرم مشغول دانلود کردن عکسهای مستهجن است. قلبم ایستاد. ما مشکلی با هم نداشتیم ، خیلی هم با هم سازگار بودیم، اما واضح است که این بین خلائی وجود دارد.
ما سه سال قبل در یک شب تابستانی و درمهمانی یکی از دوستان با هم آشنا شده بودیم. " کاوه" جذاب و خوش تیپ بود، و لبخند زیبایی داشت. من همیشه خجالتی بودم، اما آن شب او به من احساس اعتماد به نفس شگفت آوری القا کرد که من احساس میکردم جالب توجه ترین زن آنجا هستم. وجوه مشترک زیادی با هم داشتیم. در مورد ورزش ، اجتماع و سیاست. قبل از ازدواجمان و در دوران نامزدی هیچ مشکلی هم نداشتیم.
ولی اینهمه جذابیت وی جنبه منفی و مخربی هم دارد: او آدمی است که دوست دارد مدام با زنها معاشرت کند و درست شدنی هم نیست. مرا دیوانه میکند، وقتی یک دوست (خانم) را میبیند خیلی صمیمانه با او احوال پرسی میکند. به من میگوید، ناراحت نشو من فقط میخواهم دوستانه با آدمها رفتار کنم، عیب من این است که آدم اجتماعی ای هستم!!
اما این رفتار وی به نظر من هیچ هم اجتماعی و دوستانه نیست. وقتی این کارها را میکند من احساس افسردگی میکنم، میگوید من همیشه اینگونه بوده ام، پدرم هم همینطور بوده؛ اما تو نگران نباش!
خانواده همسرم را اولین بار در یک مهمانی شام دیدم، متوجه شدم چشم پدر "کاوه" مدام به زنهاست. خیلی تعجب کردم، اما انگار هیچ کس دیگری متوجه بدچشمی وی نمیشد، حتی مادر همسرم!
کاوه به من میگوید:خانواده من آدمهای متفاوتی هستند، مادرم اداره کننده یک خانه است و پدرم یک مغازه جواهر فروشی دارد. من و سه خواهرم همیشه سر این موضوع بحث میکنیم و البته به آن هم افتخار میکنیم که هیچ وقت نشده پدر و مادرمان را در حال دعوا ببینیم. آنها واقعا زوج مناسبی هستند،حتی اگر اختلاف سلیقه کوچکی داشته باشند، عقبا هم کنار میآیند .
بعد از همه این حرفها حتما حق را به من میدهید که کاوه و خانواده اش را آدمهای بی بند و باری خطاب کنم یا نه؟؟!!
شاید من احمقم، اما باید صادقانه بگویم اینترنت مرا میترساند. شما هرگز نمیفمهید که دارید با چه کسی صحبت میکنید. از این میترسم که وقتی کاوه دارد با کسی چت میکند درباره رابطه اش با من چه میگوید. شاید بگویید او که زن دیگری را ملاقات نمیکند، اما من همین مقدار را هم خیانت میدانم.
forum.patoghu.com