• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

عطار و «نوحلاجی» در تاریخ عرفان ایرانی...

چاووش

متخصص بخش ادبیات
ابتدا و در اشاره به بحث نوحلاجی در عطار، مذهب نوحلاجی مکتبی است که از حلاج به غزالی رسید و به‌عنوان مذهبی عاشقانه در اشعار سعدی اشاعه یافت اما در عطار این اشاعه به‌گونه‌ای شاخص‌تر نمایان شد. آنچه از نظر می‌گذرد، اهم مباحثی در باب عطار است.

تاثیر حلاج بر تصوف
آنچه از نام حلاج به ذهن متبادر می‌شود غالبا یادآور اناالحق گفتن او و به دنبال آن محکوم‌شدن در بغداد و به دار آویخته شدنش است؛ بعد از آن بود که شعرا سرودند و در باب اینکه چرا حلاج شهید شد سخن‌ها گفتند و اینکه جرمش آن بود که اسرار هویدا می‌کرد. معمولا نام حلاج در ذهن ما بیشتر از این نیست در حالی که تاثیر حلاج در تصوف دامنه وسیعی دارد که اناالحق گفتن جنبه کوچکی از آرا و عقاید اوست. علت محکوم‌شدن و به قتل رسیدن حلاج که بعدها مورد توجه قرار گرفت تنها اناالحق گفتن او نبود تا جایی که بعد‌ها از قتل حلاج به‌عنوان حادثه‌ای بزرگ در تصوف یاد شد.
در قرن پنجم عده‌ای در خراسان و فارس صریحا از حلاج طرفداری می‌کنند که عطار از این افراد نام می‌برد، در راس آنها ابن‌خفیفه بود که حلاج را در زندان دیده و از طرفداران او شده بود. تصوفی که بعدها در شیراز و فارس یافت شد در اطراف آرا و شخصیت ابن‌خفیفه بوده و درواقع مهم‌ترین و تاثیرگزارترین شخصیت در قرن چهارم هجری محسوب می‌شود که حلاجی بوده است. در کنار توجه به حلاج و حلاجیان می‌توان به یکی از مهم‌ترین احیاکنندگان آثار حلاج، احمد غزالی اشاره کرد. در نگاهی به تصوف و شعرای صوفی مانند سنایی، عطار، مولوی، سعدی، حافظ و جامی مشخص می‌شود تمام این افراد متعلق به یک مکتب فکری نبوده‌اند و همه‌شان از یک آبشخور سیراب نشده و به مکاتب مختلف تعلق داشته‌اند. برخی صوفی نبوده‌اند، اما تصوف عطار که تصوفی عاشقانه است و از نسبت میان انسان و خدا می‌گوید نسبتی عاشق و معشوقی است، این عشق خصوصیاتی داشته که عطار خصوصیات این عشق را از حلاج گرفته و جنبه فلسفی آن به حلاج برمی‌گردد.

شخصیت حلاج، الگوی عطار
زبان یکی از سلسله عقایدی است که عطار در آن از حلاج تاثیر گرفت؛ متافور (metaphor) یا تعبیرات مجازی‌ای که عطار و قبل از او صوفیان خراسانی به کار می‌بردند از حلاج گرفته شده است. مانند معروف‌ترین متافور آتش و پروانه که تمام شاعران ما از این متافور رفتن و سوختن گفته‌اند. شخصیت حلاج الگوی عطار است و حلاج ایده‌آلی می‌شود که صوفی سالک باید آن را در نظر داشته باشد. در جایی عطار در غزل‌هایش از پیری صحبت می‌کند که از مسجد به میخانه می‌رود که مراد از این پیر حلاج است. در برخی از غزلیاتش حتی از حلاج نام برده و کسانی ازجمله حافظ هم این کار را کرده‌اند.
توجه خاص عطار به زندگی، مرگ و قتل حلاج و آنکه حلاج راه را تا انتها رفت و در آن راه جان باخت رنگی است که در آثار عطار به چشم می‌خورد و از این رو عطار حلاج را پیر و مرشد و راهبر می‌داند. جایی از قول مولوی نقل می‌شود که روح حلاج در عطار تجلی کرد و مرشد او شد.

مذهب نوحلاجی در عطار
بعد از حلاج و قتلش گروهی از صوفیه و بغداد به خراسان رفته و پراکنده شدند، گروهی که پیرو حلاج بوده و به حلاجی معروف بودند، تهمت‌هایی که به حلاج زده شد را به این افراد هم زدند. بعد از واقعه حلاج که مساله‌ای دردآور بود بغداد مرکزیت خود را در نیمه دوم قرن سوم از دست داد. از قرن پنجم به تدریج صحبت از حلاج می‌شود و اینکه آیا حلاج را بپذیرند یا خیر. درواقع در قرن پنجم عده‌ای به‌خصوص در خراسان و فارس صریحا از حلاج طرفداری می‌کنند، افرادی که بعدها حکمت جدید حلاج را طرح و شاعران با بسط نظریاتش او را وارد شعر و ادبیات می‌کنند.

تصوف به معنای زبان عالی فلسفه
حلاج قائل به روح غیرمخلوق بود و تمام تفاسیر از عشق و حالات عشق در اثر همین آمیزش عشق و روح است. بعد از این تفاسیر حلاج از طریق ادبا وارد ادبیات شده و تصوف با وارد شدن به زبان فارسی بیانگر عالی‌ترین مباحث فلسفی و متافیزیکی و عرفانی می‌شود. زبان ابن‌سینا و فارابی طی این مسیر تغییر می‌کند و مفاهیم ادبی برای بیان مباحث متافیزیکی به کار می‌رود و این تا حدودی توسط حلاج آغاز می‌شود که شاعر بود و ذهن شاعرانه داشت، شعر می‌سرود و نثر و تفاسیرش هم جنبه‌های شاعرانه داشت. خصوصیتی که تصوف زبان فارسی پیدا می‌کند این است که از زبان ادبی و شعر و شگردهای ادبی و مفاهیم شاعرانه برای بیان مفاهیم صوفی استفاده می‌کنند. شعر کلاسیک زبانی است که جایگزین زبان خشک و فلسفی و مفاهیم کلامی می‌شود و زبان عطار در راستای تاثیرپذیری از مکتب نوحلاجی در شکل گرفتن تشبیه‌ها و متافورهای این زبان تاثیری شگرف می‌گذارد. پورجوادی در پایان در پاسخ به پرسش فرهیختگان، عطار را به دلیل آنکه بسیار قهار مباحث عرفانی را بیان کرده و اینکه قدرتش در جنبه‌های عرفانی یک گام پیش‌تر از جنبه‌های صوری شعر است، قبل از آنکه شاعری عارف بنامد عارفی شاعر نامید.

 
بالا