Silver Star
مدير ارشد تالار
نقاشیهای تازه کشف شده متعلق به «فرانسیس بیکن» به قیمت بیش از 100 هزار پوند فروخته میشوند. در این مقاله می توانید با جزییات این خبر و مختصر اطلاعاتی درباره فرانسیس بیکن هنرمند سرشناس مکتب اکسپرسیونیسم آشنا شوید.
شش نقاشی از فرانسیس بیکن که پیش از این گمنام بودند قرار است به قیمت تخمینی بیش از 100 هزار پوند در انگلیس چکش حراج بخورند. گفته میشوند این آثار که اخیرا به عنوان شاهکارهای این نقاش انگلیسی شناخته شدهاند، متعلق به مجموعه کارهای دهه 1950 بیکن هستند.
لازم به ذکر است که اعتبار پنج نقاشی بیکن از سوی کمیته شناسایی نقاشیهای فرانسیس بیکن محرز شده است.
شاهکارهای بیکن در اصل زیر نقاشیهای «لوییس تاد» پنهان شده بودند. تاد نقاشی گمنامی بود که با رنگ و روغن روی نقاشیهای بیکن آثار خود را خلق کرده بود و حال پس از گذشت سالها، فرزندان او کارهای بیکن را کشف و شناسایی کردهاند.
فرانسیس بیکن متولد سال 1909 دوبلین بود که مدت 30 سال روی مجموعه نقاشیهای «باب در حال فریاد زدن» کار میکرد. «لوییس تاد» هم هنرمند حوزههای گرافیکی بود که در سال 1925 متولد شد. وی در وزارت کشاورزی، غذا و ماهیگیری فعالیت داشت و در روزنامه «کمبریج دیلی نیوز» به عنوان کاریکاتوریست کار میکرد.
بیکن پشت سطح اصلی بوم نقاشی، نقاشی کشیده است. پشت بوم به خاطر خشک بودن و اینکه رنگ را به طور کامل جذب نمیکند سطح مورد علاقه او بوده است. هر چند او از پاستل و اکرلیک برای زمینه استفاده کرده که اغلب صاف و تخت است، فیگورها با رنگ روغن اجرا شدهاند، که دیرتر و آهستهتر خشک میشود. این کار تصحیح کردن و تغییر دادن اجزا نقاشی در طول کار را آسان تر میکرد و آزادی عمل بیشتری به او میداد. بیکن با اقسام مختلف قلمموها و گاهی با دست خالی یا با تعویض قلممو با تکهای پارچه، اسفنج، برس مو و حتی با پلوورهای کاموایی یا هرچه در لحظه به خودش پیشنهاد میداد، نقاشی کرده است.
شاید تمایز نقاشی های بیکن تضاد بین فیگور و زمینه باشد که در مجموعه نقاشی های او یافت می شود. موضوعات انسانی او سراسر از محیط پیرامون شان که نوعی سن یا دکور سرد و ساکن است، جدا هستند .در نقاشیهای او نوعی بیان بنیادی و استوار از عدم ارتباط انسانها با دنیایی که در آن به سر میبرند وجود دارد. واقعگرایی بیکن در بیان این چنین احساس غربت و نا خشنودی, در میان معانی مناسبی که او در نقاشی میجست، ترکیب شده است.
بیکن افراد درمانده و زجر دیده را به تصویر می کشید. چهره های او از ریخت افتاده و در حال فریاد کشیدن هستند – بینندگانی می گفتند، بیکن انسان را مثل یک تکه گوشت خام به تصویر می کشد. با یک نگاه می توان به چنین برداشت اولیه ای از این نقاشی ها رسید.
شاهکارهای بیکن در اصل زیر نقاشیهای «لوییس تاد» پنهان شده بودند. تاد نقاشی گمنامی بود که با رنگ و روغن روی نقاشیهای بیکن آثار خود را خلق کرده بود و حال پس از گذشت سالها، فرزندان او کارهای بیکن را کشف و شناسایی کردهاند
مری اَبه، منتقد، به این تقابل ها در آثار بیکن، اشاره می کند:
« در این نقاشی ها، به جای همه ی قساوت ها و سنگدلی ها چیزی بی شک زیبا و حتا آرامش بخش وجود دارد...بیکن...به گونه ای شاعرانگی دست یافته است که هولناک ترین سوژه هایش را با اتاق پذیرایی که عموماً در آن قرار گرفته اند هماهنگ می سازد. در تصاویری ماهرانه و به دقت سنجیده، پس زمینه ای از رنگ های کبود، صورتی، خرمالویی و بنفش روشن با چهره های گوشتالو و به خوبی طراحی شده در هم می آمیزند».
منتقدان از رویکردهایی متفاوت برای شکل دادن تفسیر استفاده می کنند. بعضی ها احساسات را دست کم می گیرند و به جستجوی معنا می پردازند و روی ترکیب بندی زیبا تمرکز می کنند.
دیوید سیلوستر، منتقد فرمالیست و یکی از نخستین مدافعان بیکن، در برابر اعتراضاتی که به مضامین اضطراب آور آثار بیکن می شد، بر استفاده ی او از انتزاع تاکید گذاشت. در شرایطی که وقتی برای نخستین بار آثار بیکن به نمایش درآمدند مخاطبان را بهت زده ساختند، ضروری بود که نشان داده شود در این آثار فرم به ظهور درمی آید. البته سیلوستر کیفیت عاطفی و غیرمنطقی آثار بیکن را بیش از حد دست کم گرفت. به نظر سیلوستر «دهان های مشئومانه فریاد زن بیکن... خیلی ساده اتودهایی از رنگ های صورتی، سفید و قرمز بود».
برای تصحیح رویکرد فرمالیستی افراطی سیلوستر، گروهی دیگر از منتقدان به سوی دیگر بام درغلتیدند و تفسیری روانشناختی-زندگی نامه ای ارائه دادند. بیکن چون روابط بسیار بدی با پدرش داشت، که او را در بچگی به خاطر همجـنس گرایی به شلاق گرفته و از خانه بیرون انداخته بود، لقمه ی مناسبی برای نظریه پردازی فرویدی بود. سایر جنبه های زندگی بیکن هم می توانستند در هنرش بازتاب داشته باشند. شاید تصاویر هولناک او ناشی از تجربه ی او در پاکسازی ساختمان ها از اجساد به هنگام جنگ جهانی دوم باشد. بیکن زندگی عنان گسیخته ای را با مشروب خوری سنگین، قماربازی و ماجراجویی های سادو مازوخیستی از سر گذراند.
بیکن شخصاً مخالف بود که آثارش از دریچه ی مسائل شخصی او و یا اضطراب قرن بیستمی نگریسته شوند. او مدعی بود موضوع آثارش صرفاً نقاشی هستند. او دلبسته ی سایر نقاشان، نظیر ولاسکز، پیکاسو و ون گوگ بود. از آن جا که بیکن بعضی از آثار آنها را در سبک متمایز خود بازآفرینی کرد، می توان واقعاً موضوع آثار او را چگونه نقاشی کردن در عصری نو و متفاوت دانست.
جان راسل، منتقدی دیگر، به ما نشان می دهد که چهره های مبهم آثار بیکن ریشه در بررسی های حرکت حیوانات توسط ادوارد مایبریج دارد. عکاسی های با وقفه ی اولیه ی این عکاس به تصاویر بیکن از سگ های دونده و مردان کشتی گیر میدان دادند. راسل توضیح می دهد که بیکن می خواست مرزهای میان بازنمایی و انتزاع را نامشخص سازد. بیکن در گونه ای رقابت با هنرمندان انتزاعی کاری نظیر جکسون پولاک، از عکاسی به شیوه ای جدید استفاده کرد – گویی به آن رقابت ابتدایی عکاسی با نقاشی در مقام رسانه ی ترسیم گر واقعیت اعتنایی نداشت.
سایر جنبه های زندگی بیکن هم می توانستند در هنرش بازتاب داشته باشند. شاید تصاویر هولناک او ناشی از تجربه ی او در پاکسازی ساختمان ها از اجساد به هنگام جنگ جهانی دوم باشد
به هر ترتیب بحث های انتقادی درباره ی معنای آثار بیکن از مشاجرات معمول در جهان هنر هستند. اما می توان گفت آثار هنری نظیر کارهای بیکن، درست به مانند زبان، اندیشه های غنی را منتقل می سازند. اما برداشت رایج دیگری از هنر نیز هست که می توان برای بیکن به کار بست، یعنی نظریه ی ابرازی که بر این نظر است که هنر عواطفی نظیر خنده یا فریاد، را منتقل می سازد. بیکن بی شک احساساتی را ابراز می دارد.

شش نقاشی از فرانسیس بیکن که پیش از این گمنام بودند قرار است به قیمت تخمینی بیش از 100 هزار پوند در انگلیس چکش حراج بخورند. گفته میشوند این آثار که اخیرا به عنوان شاهکارهای این نقاش انگلیسی شناخته شدهاند، متعلق به مجموعه کارهای دهه 1950 بیکن هستند.
لازم به ذکر است که اعتبار پنج نقاشی بیکن از سوی کمیته شناسایی نقاشیهای فرانسیس بیکن محرز شده است.
شاهکارهای بیکن در اصل زیر نقاشیهای «لوییس تاد» پنهان شده بودند. تاد نقاشی گمنامی بود که با رنگ و روغن روی نقاشیهای بیکن آثار خود را خلق کرده بود و حال پس از گذشت سالها، فرزندان او کارهای بیکن را کشف و شناسایی کردهاند.
فرانسیس بیکن متولد سال 1909 دوبلین بود که مدت 30 سال روی مجموعه نقاشیهای «باب در حال فریاد زدن» کار میکرد. «لوییس تاد» هم هنرمند حوزههای گرافیکی بود که در سال 1925 متولد شد. وی در وزارت کشاورزی، غذا و ماهیگیری فعالیت داشت و در روزنامه «کمبریج دیلی نیوز» به عنوان کاریکاتوریست کار میکرد.
بیکن پشت سطح اصلی بوم نقاشی، نقاشی کشیده است. پشت بوم به خاطر خشک بودن و اینکه رنگ را به طور کامل جذب نمیکند سطح مورد علاقه او بوده است. هر چند او از پاستل و اکرلیک برای زمینه استفاده کرده که اغلب صاف و تخت است، فیگورها با رنگ روغن اجرا شدهاند، که دیرتر و آهستهتر خشک میشود. این کار تصحیح کردن و تغییر دادن اجزا نقاشی در طول کار را آسان تر میکرد و آزادی عمل بیشتری به او میداد. بیکن با اقسام مختلف قلمموها و گاهی با دست خالی یا با تعویض قلممو با تکهای پارچه، اسفنج، برس مو و حتی با پلوورهای کاموایی یا هرچه در لحظه به خودش پیشنهاد میداد، نقاشی کرده است.
شاید تمایز نقاشی های بیکن تضاد بین فیگور و زمینه باشد که در مجموعه نقاشی های او یافت می شود. موضوعات انسانی او سراسر از محیط پیرامون شان که نوعی سن یا دکور سرد و ساکن است، جدا هستند .در نقاشیهای او نوعی بیان بنیادی و استوار از عدم ارتباط انسانها با دنیایی که در آن به سر میبرند وجود دارد. واقعگرایی بیکن در بیان این چنین احساس غربت و نا خشنودی, در میان معانی مناسبی که او در نقاشی میجست، ترکیب شده است.
بیکن افراد درمانده و زجر دیده را به تصویر می کشید. چهره های او از ریخت افتاده و در حال فریاد کشیدن هستند – بینندگانی می گفتند، بیکن انسان را مثل یک تکه گوشت خام به تصویر می کشد. با یک نگاه می توان به چنین برداشت اولیه ای از این نقاشی ها رسید.
شاهکارهای بیکن در اصل زیر نقاشیهای «لوییس تاد» پنهان شده بودند. تاد نقاشی گمنامی بود که با رنگ و روغن روی نقاشیهای بیکن آثار خود را خلق کرده بود و حال پس از گذشت سالها، فرزندان او کارهای بیکن را کشف و شناسایی کردهاند
مری اَبه، منتقد، به این تقابل ها در آثار بیکن، اشاره می کند:
« در این نقاشی ها، به جای همه ی قساوت ها و سنگدلی ها چیزی بی شک زیبا و حتا آرامش بخش وجود دارد...بیکن...به گونه ای شاعرانگی دست یافته است که هولناک ترین سوژه هایش را با اتاق پذیرایی که عموماً در آن قرار گرفته اند هماهنگ می سازد. در تصاویری ماهرانه و به دقت سنجیده، پس زمینه ای از رنگ های کبود، صورتی، خرمالویی و بنفش روشن با چهره های گوشتالو و به خوبی طراحی شده در هم می آمیزند».
منتقدان از رویکردهایی متفاوت برای شکل دادن تفسیر استفاده می کنند. بعضی ها احساسات را دست کم می گیرند و به جستجوی معنا می پردازند و روی ترکیب بندی زیبا تمرکز می کنند.
دیوید سیلوستر، منتقد فرمالیست و یکی از نخستین مدافعان بیکن، در برابر اعتراضاتی که به مضامین اضطراب آور آثار بیکن می شد، بر استفاده ی او از انتزاع تاکید گذاشت. در شرایطی که وقتی برای نخستین بار آثار بیکن به نمایش درآمدند مخاطبان را بهت زده ساختند، ضروری بود که نشان داده شود در این آثار فرم به ظهور درمی آید. البته سیلوستر کیفیت عاطفی و غیرمنطقی آثار بیکن را بیش از حد دست کم گرفت. به نظر سیلوستر «دهان های مشئومانه فریاد زن بیکن... خیلی ساده اتودهایی از رنگ های صورتی، سفید و قرمز بود».

برای تصحیح رویکرد فرمالیستی افراطی سیلوستر، گروهی دیگر از منتقدان به سوی دیگر بام درغلتیدند و تفسیری روانشناختی-زندگی نامه ای ارائه دادند. بیکن چون روابط بسیار بدی با پدرش داشت، که او را در بچگی به خاطر همجـنس گرایی به شلاق گرفته و از خانه بیرون انداخته بود، لقمه ی مناسبی برای نظریه پردازی فرویدی بود. سایر جنبه های زندگی بیکن هم می توانستند در هنرش بازتاب داشته باشند. شاید تصاویر هولناک او ناشی از تجربه ی او در پاکسازی ساختمان ها از اجساد به هنگام جنگ جهانی دوم باشد. بیکن زندگی عنان گسیخته ای را با مشروب خوری سنگین، قماربازی و ماجراجویی های سادو مازوخیستی از سر گذراند.
بیکن شخصاً مخالف بود که آثارش از دریچه ی مسائل شخصی او و یا اضطراب قرن بیستمی نگریسته شوند. او مدعی بود موضوع آثارش صرفاً نقاشی هستند. او دلبسته ی سایر نقاشان، نظیر ولاسکز، پیکاسو و ون گوگ بود. از آن جا که بیکن بعضی از آثار آنها را در سبک متمایز خود بازآفرینی کرد، می توان واقعاً موضوع آثار او را چگونه نقاشی کردن در عصری نو و متفاوت دانست.
جان راسل، منتقدی دیگر، به ما نشان می دهد که چهره های مبهم آثار بیکن ریشه در بررسی های حرکت حیوانات توسط ادوارد مایبریج دارد. عکاسی های با وقفه ی اولیه ی این عکاس به تصاویر بیکن از سگ های دونده و مردان کشتی گیر میدان دادند. راسل توضیح می دهد که بیکن می خواست مرزهای میان بازنمایی و انتزاع را نامشخص سازد. بیکن در گونه ای رقابت با هنرمندان انتزاعی کاری نظیر جکسون پولاک، از عکاسی به شیوه ای جدید استفاده کرد – گویی به آن رقابت ابتدایی عکاسی با نقاشی در مقام رسانه ی ترسیم گر واقعیت اعتنایی نداشت.
سایر جنبه های زندگی بیکن هم می توانستند در هنرش بازتاب داشته باشند. شاید تصاویر هولناک او ناشی از تجربه ی او در پاکسازی ساختمان ها از اجساد به هنگام جنگ جهانی دوم باشد
به هر ترتیب بحث های انتقادی درباره ی معنای آثار بیکن از مشاجرات معمول در جهان هنر هستند. اما می توان گفت آثار هنری نظیر کارهای بیکن، درست به مانند زبان، اندیشه های غنی را منتقل می سازند. اما برداشت رایج دیگری از هنر نیز هست که می توان برای بیکن به کار بست، یعنی نظریه ی ابرازی که بر این نظر است که هنر عواطفی نظیر خنده یا فریاد، را منتقل می سازد. بیکن بی شک احساساتی را ابراز می دارد.