Miss zahra
متخصص بخش تکنولوژی
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هرکجا بیندم از دور ، کند
چهره پر چین و جبین پر آژنگ
بانگاه غضب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
از در خانه مرا طرد کند
همچو سنگ از دهن قلما سنگ
مادر سنگ دلت تا زنده است
شهد در کام من و توست شرنگ
نشوم یک دل و یک رنگ تورا
تا نسازی دل او ازخون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری
دل برون آری از ان سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا برد ز آینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
مست از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوقه نمود
دل مادر به کَفَش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی رنجه شد او را آرنگ
آن دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست، نمود
پی برداشتن دل، آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
آه، دست پسرم یافت خراش!
وای، پای پسرم خورد به سنگ!
..... ایرج میرزا....
که کند مادر تو با من جنگ
هرکجا بیندم از دور ، کند
چهره پر چین و جبین پر آژنگ
بانگاه غضب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
از در خانه مرا طرد کند
همچو سنگ از دهن قلما سنگ
مادر سنگ دلت تا زنده است
شهد در کام من و توست شرنگ
نشوم یک دل و یک رنگ تورا
تا نسازی دل او ازخون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری
دل برون آری از ان سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا برد ز آینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
مست از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوقه نمود
دل مادر به کَفَش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی رنجه شد او را آرنگ
آن دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست، نمود
پی برداشتن دل، آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
آه، دست پسرم یافت خراش!
وای، پای پسرم خورد به سنگ!
..... ایرج میرزا....