چکیده:
پس از اشباعِ غزل نو، آگاهانه یا ناآگاهانه قالب غزل و سبک سرودن و به ویژه مفهوم و مضمون غزل از حالت آرمانی آن آرامآرام خارج شد و گروهی از شاعران که بیشتر شاعران تحصیل کرده، دارای بینش ادبی و دارای دیدگاهی «فرانو» بوده اند در همان مسیر سالمِ غزل به پیاده کردن ذهنیّت فرانوِ خود در عرصهی غزل پرداختند.
جريان مدرنيسم كه حاصل بيش از يك سده دگرگوني در علوم انساني، فيزيك، فلسفه، تكنولوژي، اقتصاد، توليد، مصرف، هنر، معماري، ادبيات و هنر در غربِ سدهي بيستم بود به سرعت به ديگر فرهنگها و كشورها نيز راه يافت و به دگرگونيِ همين حوزها در تمام كشورهاي جهان دست زد. در ايران، از آغاز سدهي سيزدهم شاهد ورود و گسترش عناصر مدرنيزم به گسترهي علم و فرهنگ و تا اندازهاي تكنولوژي و اقتصاد هستيم. از دورهي رضاخان، مدرنيزم به طور رسمي از حوزهي اقتصاد و تكنولوژي آغاز به كار كرد و در آغاز سدهي چهاردهم با گسترش فنّ ترجمه، شاعران و نويسندگان زير تأثير انديشههاي غربي، انديشههاي مدرن را به حوزههاي علوم انساني، ادبيات و هنر نيز وارد كردند.
از آغاز دههي پنجاه، غزل فارسي با اوجگرفتن و حركت به سمت رسيدن به وضعيتي «فرانو»، همگام با جريانهاي آزادِ نيمايي و سپيد، انديشههاي متفاوتي با گرايش به مدرنيزم را به بستر خود راه داد و «مدرنيسمِ ادبي» از آغاز دههي هفتاد به عنوان جرياني رسميّتيافته در ادبيات و شعر ايران اعلام حضور كرد.
مهمترین عناصر تعیینکنندهی مدرنیسم در غزل، به ترتیب، مفهوم و نوع پردازش آن، ساختار(شکلی و زبانی) و سپس انتخاب واژگان هدفمند( ِشعری) است. در این مقاله به شرح این موارد پرداخته شده است و سیر کلی مدرنیسم از زمینه ها تا پیدایی و گسترش آن و سپس ناهنجاریهایی که در بستر آن پیش آمد مورد بررسی قرار گرفته شده است.
ادامه دارد...
پس از اشباعِ غزل نو، آگاهانه یا ناآگاهانه قالب غزل و سبک سرودن و به ویژه مفهوم و مضمون غزل از حالت آرمانی آن آرامآرام خارج شد و گروهی از شاعران که بیشتر شاعران تحصیل کرده، دارای بینش ادبی و دارای دیدگاهی «فرانو» بوده اند در همان مسیر سالمِ غزل به پیاده کردن ذهنیّت فرانوِ خود در عرصهی غزل پرداختند.
جريان مدرنيسم كه حاصل بيش از يك سده دگرگوني در علوم انساني، فيزيك، فلسفه، تكنولوژي، اقتصاد، توليد، مصرف، هنر، معماري، ادبيات و هنر در غربِ سدهي بيستم بود به سرعت به ديگر فرهنگها و كشورها نيز راه يافت و به دگرگونيِ همين حوزها در تمام كشورهاي جهان دست زد. در ايران، از آغاز سدهي سيزدهم شاهد ورود و گسترش عناصر مدرنيزم به گسترهي علم و فرهنگ و تا اندازهاي تكنولوژي و اقتصاد هستيم. از دورهي رضاخان، مدرنيزم به طور رسمي از حوزهي اقتصاد و تكنولوژي آغاز به كار كرد و در آغاز سدهي چهاردهم با گسترش فنّ ترجمه، شاعران و نويسندگان زير تأثير انديشههاي غربي، انديشههاي مدرن را به حوزههاي علوم انساني، ادبيات و هنر نيز وارد كردند.
از آغاز دههي پنجاه، غزل فارسي با اوجگرفتن و حركت به سمت رسيدن به وضعيتي «فرانو»، همگام با جريانهاي آزادِ نيمايي و سپيد، انديشههاي متفاوتي با گرايش به مدرنيزم را به بستر خود راه داد و «مدرنيسمِ ادبي» از آغاز دههي هفتاد به عنوان جرياني رسميّتيافته در ادبيات و شعر ايران اعلام حضور كرد.
مهمترین عناصر تعیینکنندهی مدرنیسم در غزل، به ترتیب، مفهوم و نوع پردازش آن، ساختار(شکلی و زبانی) و سپس انتخاب واژگان هدفمند( ِشعری) است. در این مقاله به شرح این موارد پرداخته شده است و سیر کلی مدرنیسم از زمینه ها تا پیدایی و گسترش آن و سپس ناهنجاریهایی که در بستر آن پیش آمد مورد بررسی قرار گرفته شده است.
ادامه دارد...