الهه خورشید
متخصص بخش خانه و خانواده
اصولاً خجالت یا کمرویی یک عاطفه اجتماعی است. آثار و علائم این حالت بیشتر در جمع افراد است که در شخص ظاهر می شود. این حالت از احساس خود کم بینی سرچشمه می گیرد و در برخی موارد آنقدر شدت می یابد که تمامی شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار می دهد به طوریکه چنین فردی از انجام اعمال روزمره در زندگی اجتماعی باز می ماند و بسیاری از موقعیت ها و فرصتهای اجتماعی خود را به سادگی از دست می دهد، چنین فردی از حضور در اجتماع دچار ناراحتی های گوناگونی می شود که در وضعیت جسمانی او نیز اثر می گذارد و موضوع عدم قاطعیت و کمرویی چون تأثیر شدیدی بر عملکرد و کارایی اجتماعی فرد می گذارد توسط محققین به صورت گسترده مورد بررسی قرار گرفته است. منظم ترین کارها در این زمینه توسط رفتارگراها انجام شده که با استفاده از اصول تقویت و پاداش سعی در از بین بردن این مسأله داشته اند.
- سالتر با تمرین هایی که برای رفع عدم قاطعیت معرفی کرد سعی در جلوگیری از بروز علائم اضطراب داشت. به نظر وی آموزش بیان احساسات، صحبت کردن توام با حرکات بدنی، ابزار نظر مخالف و ... باعث بهبود عدم قاطعیت و کمرویی می شود.
- ولپی اعتقاد داشت رفتار ابراز وجود عبارت است از ابراز متناسب هر گونه احساس جز اضطراب.
وی اعتقاد داشت برای کاهش اضطراب اجتماعی و عدم قاطعیت بایستی رفتارهای مخالف آن را به فرد آموزش داد. در نظر وی رفتارهای ابراز وجود با اضطراب متناقض هستند به همین خاطر در صورت وجود یکی، دیگری محو خواهد شد.
- اریکسون در تقسیم مراحل رشد دوانی – اجتماعی معتقد است فرد در دومین مرحله رشد با دو موضوع روبرو می شود: خودکفایی در برابر شرم و تردید، احساس کنترل شدید یا از دست دادن کنترل می تواند پایه گذار احساس شرم و تردید در کودک گردد که تأثیر آن در تمام زندگی پایدار می ماند.
- در دیدگاه روانکاوی، فروید ضمن بررسی مراحل شکلگیری شخصیت انسان از فعلپذیری و حالت انفعالی داشتن که در افراد کمرو و بدون قاطعیت زیاد دیده میشود بحث کردهاست. وی اعتقاد داشت اگر در مرحلهی دهانی ارضاء بیش از حد یا ناکامی شدیدی پیش آید فرد در بزرگسالی دو منش خواهد داشت یکی منش اتکایی که سعی میکند همیشه دیگران را راضی نگه دارد، از خود ارادهای ندارد واحساس حقارت میکند و دیگری منش پرخاشگری که بعد در اثر آن فردی سلطه جو و فحاش میشود.
در جای دیگر کمرویی و اضطراب اجتماعی را نوعی اضطراب اخلاقی میداند که در آن فرد میترسد احساس، فکر و یا عملی که مورد پسند اخلاق اجتماع و بخصوص خانواده نیست را انجام دهد.
- رویکرد شناختی ترس از روابط اجتماعی و کمرویی را ناشی از پندارها و افکاری میداند که بر انسان حاکم میباشد.
آلبرت الیس بر فرضهای غیر منطقی و تآثیرگذاری آنها تأکید میورزد، وقتی یک فرض غیر منطقی نظیر"اجتناب و فرار از مشکلات زندگی و مسئولیتهای شخصی آسانتر از مواجه شدن با آنهاست" توسط شخصی پذیرفته میشود، پیامد آن احتمالاً به صورت گوشه گیری و خجالت کشیدن از موقعیتهای اجتماعی خواهد بود.
شخص کمرو به سادگی آّسیب پذیر خواهد شد، کمترین حمله یا انتقاد بر او صدمه خواهد زد، زیرا چنین شخصی در درونش این باور را دارد که دیگران او را دوست ندارند، نمی خواهند با او معاشرت کنند، او را درست درک نمی کنند و دربارهاش قضاوت نادرستی دارند.
یکی از ویژگی های اصلی فرد کمرو زودرنجی و حساسیت فوق العاده است، حساسیت مبرم به تأیید اجتماعی از سوی افراد مختلف به ویژه والدین، همسالان و معلمان زودرنجی را در او پدید می آورد.
تمایل به بهتر بودن و میزان اهمیتی که برای اثبات ارزشمند بودن از نظر موقعیت مادی، کسب مقام و پیشرفتها قائل می شویم به شدت باعث اضطراب اجتماعی و کمرویی می شود. برای اینکه مورد علاقه باشیم و پذیرفته شویم بایستی پاسخهای مطلوب را ارائه دهیم، این تأکید بیش از اندازه در مقابل پیشرفت فردی در شیوع پدیدهی کمرویی مؤثر است در واقع وقتی ارتباط ما مطلقاً " سوگیرانه و بسته" است پس طبیعی است نگران آن باشیم که مبادا آنچه ارائه میدهیم (رفتار) به قدر کافی خوب نباشد زیرا در غیر این صورت کنار گذاشته خواهیم شد.

- سالتر با تمرین هایی که برای رفع عدم قاطعیت معرفی کرد سعی در جلوگیری از بروز علائم اضطراب داشت. به نظر وی آموزش بیان احساسات، صحبت کردن توام با حرکات بدنی، ابزار نظر مخالف و ... باعث بهبود عدم قاطعیت و کمرویی می شود.
- ولپی اعتقاد داشت رفتار ابراز وجود عبارت است از ابراز متناسب هر گونه احساس جز اضطراب.
وی اعتقاد داشت برای کاهش اضطراب اجتماعی و عدم قاطعیت بایستی رفتارهای مخالف آن را به فرد آموزش داد. در نظر وی رفتارهای ابراز وجود با اضطراب متناقض هستند به همین خاطر در صورت وجود یکی، دیگری محو خواهد شد.
- اریکسون در تقسیم مراحل رشد دوانی – اجتماعی معتقد است فرد در دومین مرحله رشد با دو موضوع روبرو می شود: خودکفایی در برابر شرم و تردید، احساس کنترل شدید یا از دست دادن کنترل می تواند پایه گذار احساس شرم و تردید در کودک گردد که تأثیر آن در تمام زندگی پایدار می ماند.
- در دیدگاه روانکاوی، فروید ضمن بررسی مراحل شکلگیری شخصیت انسان از فعلپذیری و حالت انفعالی داشتن که در افراد کمرو و بدون قاطعیت زیاد دیده میشود بحث کردهاست. وی اعتقاد داشت اگر در مرحلهی دهانی ارضاء بیش از حد یا ناکامی شدیدی پیش آید فرد در بزرگسالی دو منش خواهد داشت یکی منش اتکایی که سعی میکند همیشه دیگران را راضی نگه دارد، از خود ارادهای ندارد واحساس حقارت میکند و دیگری منش پرخاشگری که بعد در اثر آن فردی سلطه جو و فحاش میشود.
در جای دیگر کمرویی و اضطراب اجتماعی را نوعی اضطراب اخلاقی میداند که در آن فرد میترسد احساس، فکر و یا عملی که مورد پسند اخلاق اجتماع و بخصوص خانواده نیست را انجام دهد.
- رویکرد شناختی ترس از روابط اجتماعی و کمرویی را ناشی از پندارها و افکاری میداند که بر انسان حاکم میباشد.
آلبرت الیس بر فرضهای غیر منطقی و تآثیرگذاری آنها تأکید میورزد، وقتی یک فرض غیر منطقی نظیر"اجتناب و فرار از مشکلات زندگی و مسئولیتهای شخصی آسانتر از مواجه شدن با آنهاست" توسط شخصی پذیرفته میشود، پیامد آن احتمالاً به صورت گوشه گیری و خجالت کشیدن از موقعیتهای اجتماعی خواهد بود.
شخص کمرو به سادگی آّسیب پذیر خواهد شد، کمترین حمله یا انتقاد بر او صدمه خواهد زد، زیرا چنین شخصی در درونش این باور را دارد که دیگران او را دوست ندارند، نمی خواهند با او معاشرت کنند، او را درست درک نمی کنند و دربارهاش قضاوت نادرستی دارند.
یکی از ویژگی های اصلی فرد کمرو زودرنجی و حساسیت فوق العاده است، حساسیت مبرم به تأیید اجتماعی از سوی افراد مختلف به ویژه والدین، همسالان و معلمان زودرنجی را در او پدید می آورد.
تمایل به بهتر بودن و میزان اهمیتی که برای اثبات ارزشمند بودن از نظر موقعیت مادی، کسب مقام و پیشرفتها قائل می شویم به شدت باعث اضطراب اجتماعی و کمرویی می شود. برای اینکه مورد علاقه باشیم و پذیرفته شویم بایستی پاسخهای مطلوب را ارائه دهیم، این تأکید بیش از اندازه در مقابل پیشرفت فردی در شیوع پدیدهی کمرویی مؤثر است در واقع وقتی ارتباط ما مطلقاً " سوگیرانه و بسته" است پس طبیعی است نگران آن باشیم که مبادا آنچه ارائه میدهیم (رفتار) به قدر کافی خوب نباشد زیرا در غیر این صورت کنار گذاشته خواهیم شد.