در سال دوم زندگي، همزمان با کاهش آهنگ رشد، ميزان نياز به پروتئين و کالري بر اساس کيلوگرم وزن بدن نيز کاهش مي يابد، ولي بايد به ميزان دريافتي مواد مغذي ديگر مانند کلسيم، آهن، ويتامين C، ويتامين A، اسيد فوليک و ويتامين B6، نيز توجه داشت. کلسيم و آهن براي رشد کودک ضروري است، بنابراين در صورتي که برنامه ي غذايي کودک حاوي مقدار مناسبي از مواد غذايي نظير لبنيات، شير، ماست و ... باشد، کلسيم او تأمين مي شود. گوشت، حبوبات، نان (غلات)، بعضي از سبزي ها و ميوه هاي تازه، غني از آهن هستند و مي توانند نيازهاي تغذيه يي کودک را از نظر آهن تأمين کنند، ولي هنوز هم بايد آهن را به ميزان پانزده ميلي گرن در روز، تا پس از يک سالگي دريافت کنند که معمولاً به صورت شربت يا قطره ي آهن يک و نيم قاشق تا دو سي سي خواهد بود. در برنامه ي غذايي روزانه ي کودک، ميوه و سبزي بايد گنجانده شود تا کودک قسمتي از ويتامين هاي مورد نياز خود را از اين طريق هم دريافت کند. استفاده از قطره ي مولتي ويتامين در سال دوم زندگي ضروري است و در موارد زير اهميت اين ضرورت چشمگيرتر است: - کودکاني که درسن يک سالگي از شير مادر محروم مي شوند. - تماس کافي با نور خورشيد ندارند. - مقدار کمي غذاهاي گوشتي و پروتئيني مي خورند و مصرف مستمر لبنيات جزو عادات غذايي خانواده نيست. - کودکان کم اشتها يا محروم از توجه و عطوفت خانواده، که به مقدار کافي منابع مهم ويتامين را دريافت نمي کنند. - کودکاني که بد غذا هستند يا به لبنيات علاقه ندارند يا به آن حساسيت دارند.
ساير عوامل مثل رفتار خانواده در زمينه ي دوست داشتن يا نداشتن يک غذاي خاص و عادات نادرست مربوط به غذا و تغذيه، همه در سال اول و دوم زندگي شکل گرفته و ادامه مي يابند. در اينجا پدر و مادر به عنوان يک «الگو» نقشي مهم ايفا مي کنند. جو رواني مثبت يا منفي که خانواده در زمان غذا خوردن کودک ايجاد مي کنند، مي تواند ناشي از شرايط رواني يا نحوه ي تغذيه و برخورد افراد خانواده با يکديگر باشد.
توجه: عدم آگاهي يا بي توجهي اعضاي خانواده در مورد رفتارهاي تغذيه ي کودک، همچنين محدوديت فرصت والدين بخصوص مادر، به ويژه اگر شاغل هم باشد مي تواند در مشکلات تغذيه و کاهش اشتهاي کودک مؤثر باشد و موجب شود که کودک يک تا دو ساله بعضي از غذاهايي را که قبلاً خوب مي خورده ديگر نخورد، اين بي علاقگي ممکن است يک تا دو هفته طول بکشد و گاه سال ها باقي بماند. از طرف ديگر کودکان در اين سن، استقلال خود را نشان مي دهند و مي خواهند که خودشان غذا بخورند، هنوز هم دوست دارند ريخت و پاش کنند و از انگشتان خود براي برداشتن غذا استفاده کنند که اين رفتار بخشي از مرحله ي تکاملي آنان است. کودکان ترجيح مي دهند از غذاهايي استفاده کنند که مستقيماً آن را بدست بگيرند يا در بشقاب شان جستجو کرده و آن را بردارند. بسياري اوقات تمايل نشان دادن به خوردن برخي از غذاها يا علاقه نشان دادن به غذاهايي که مناسب سن شان نيست يا بازي کردن با غذا، بيشتر به دليل بازيگوشي و حس استقلال طلبي آنان است، نه اينکه حتماً به آن غذاي خاص علاقه داشته يا نسبت به بعضي غذاهاي ديگر بي علاقه باشد. بنابراين پدر و مادر سعي کنند علت اينگونه رفتارهاي کودکان را شناسايي و حتي المقدور از آنها پيشگيري کنند، تا با مشکلات کمتري هنگام غذا خوردن او روبه رو شوند
نکاتي چند در مورد اشتهاي کودکان يک تا دو ساله:
همانطور که پيشتر صحبت شد، اشتها در زمان هاي مختلف متفاوت است و تحت تدثير عوامل متعددي از جمله ميزان رشد کودک قرار مي گيرد. بنابر اين حتي در کودکاني که در سال اول عمر اشتهاي خوبي هم داشته اند، در سال دوم زندگي به نظر مي رسد که اشتهاي سابق را ندارند و والدين مي گويند که اشتهاي آنها کم شده است، در صورتي که اين کاهش اشتها ناشي از کند شدن رشد در اين سن، نسبت به سال قبل است. گرچه ممکن است بين کودکان از نظر نوع و ميزان دريافت مواد غذايي اختلاف زيادي وجود داشته باشد و گاهي اوقات از يک وعده تا وعده ي ديگر يا از يک روز به روز ديگر فرق کند، ولي تحقيقاتي نشان داده است که بيشتر کودکان و حتي آنان که مقدار مواد غذايي متغيري دريافت مي کنند، انرژيي و مواد مغذي مورد نياز خود را از يک مواد غذايي متعادل بدست مي آورند.ساير عوامل مثل رفتار خانواده در زمينه ي دوست داشتن يا نداشتن يک غذاي خاص و عادات نادرست مربوط به غذا و تغذيه، همه در سال اول و دوم زندگي شکل گرفته و ادامه مي يابند. در اينجا پدر و مادر به عنوان يک «الگو» نقشي مهم ايفا مي کنند. جو رواني مثبت يا منفي که خانواده در زمان غذا خوردن کودک ايجاد مي کنند، مي تواند ناشي از شرايط رواني يا نحوه ي تغذيه و برخورد افراد خانواده با يکديگر باشد.
توجه: عدم آگاهي يا بي توجهي اعضاي خانواده در مورد رفتارهاي تغذيه ي کودک، همچنين محدوديت فرصت والدين بخصوص مادر، به ويژه اگر شاغل هم باشد مي تواند در مشکلات تغذيه و کاهش اشتهاي کودک مؤثر باشد و موجب شود که کودک يک تا دو ساله بعضي از غذاهايي را که قبلاً خوب مي خورده ديگر نخورد، اين بي علاقگي ممکن است يک تا دو هفته طول بکشد و گاه سال ها باقي بماند. از طرف ديگر کودکان در اين سن، استقلال خود را نشان مي دهند و مي خواهند که خودشان غذا بخورند، هنوز هم دوست دارند ريخت و پاش کنند و از انگشتان خود براي برداشتن غذا استفاده کنند که اين رفتار بخشي از مرحله ي تکاملي آنان است. کودکان ترجيح مي دهند از غذاهايي استفاده کنند که مستقيماً آن را بدست بگيرند يا در بشقاب شان جستجو کرده و آن را بردارند. بسياري اوقات تمايل نشان دادن به خوردن برخي از غذاها يا علاقه نشان دادن به غذاهايي که مناسب سن شان نيست يا بازي کردن با غذا، بيشتر به دليل بازيگوشي و حس استقلال طلبي آنان است، نه اينکه حتماً به آن غذاي خاص علاقه داشته يا نسبت به بعضي غذاهاي ديگر بي علاقه باشد. بنابراين پدر و مادر سعي کنند علت اينگونه رفتارهاي کودکان را شناسايي و حتي المقدور از آنها پيشگيري کنند، تا با مشکلات کمتري هنگام غذا خوردن او روبه رو شوند