
منظور از شناخت و فهم موقعیّت حج این است که وصول به حق حاصل نمیشود مگر غیر خدا را از دل بزدایی و در همه حالات خود را از خواستهای نابجا دورسازی و به ضروریات اکتفا کنی.
فهمیدن این حقیقت که خانه، خانه خداست و آن را به منزله پیشگاه سلاطین قرار داده است اشتیاق برانگیز است، پس هر کس قصد خانه خدا کند قصد خدا را کرده است و هر که به وسیله مثال محسوس (خانه کعبه) آهنگ حضرت باری تعالی کند شایسته است به دلیل شوق خویش به محضر حق و کعبه حقیقی که در آسمان است حرکت کند و خانه حق را با همین هدف زیارت کند تا به حکم وعده خداوند کریم، وجه پروردگار متعال را مشاهده کند.
مقصود از عزم، حضور ذهنی است به این که تصمیم بگیرد از زن و فرزند جدا شود و با ترک شهوات و لذّات به پروردگار روی آورد و متوجّه زیارت خانه حق شود و از عظمت و شأن خانه، عظمت پروردگار را دریابد و تصمیم خود را برای خدا خالص و آن را از آلودگی به ریا و نام و آوازه دور گرداند. از قطع علایق در سفر حج یاد قطع علایق در سفر آخرت کند، زیرا تمام ویژگیهای حج مثالهای نزدیکی برای سفر آخرت است.
زاد و توشه را باید از جای حلالی تهیه کرد. هر گاه احساس کند که زاد و توشه را از روی حرص و بیش از نیاز فراهم کرده است و یا ناپاکی در آن وجود دارد و یا اسرافی در آن صورت گرفته است باید پیش از رسیدن به مقصد آن را اصلاح کند و سفر آخرت را که از این سفر طولانیتر است و توشه آن تقواست به یاد آورد.
باید از پوشیدن لباس احرام به یاد کفن افتاد و شاید هم پوشیدن کفن نزدیکتر از پوشیدن لباس احرام باشد. بنا بر این از پوشیدن احرام باید به یاد پوشش انوار الهی بود که هیچ کس از عذاب خدا، جز با پوشش انوار الهی خلاصی ندارد. پس باید به اندازه توان در کسب انوار الهى کوشید.
به هنگام خروج از شهر باید حضور ذهنی داشته باشد که از زن و فرزند جدا میشود و به سفری غیر از سفرهای دنیا و رو به خدا میرود و باید توجّه داشته باشد که نتیجه این سفر آن است که به پیشگاه پادشاهِ پادشاهان و بزرگِ بزرگان میرود و علایق را قطع کرده و از مردم جدا شده و روی به خانه خدا میآورد و امیدوار است که به وجه خداوند کریم نظر افکند.
حاجی باید متوجّه باشد که با لبیک گفتن ندای خداوند تعالی را اجابت کرده است ولی در این که اجابت او مورد قبول واقع میشود یا خیر باید بین خوف و رجا باشد. حاجی باید به هنگام اجابت ندای خداوند سبحان متذکر اجابت ندای خداوند در نفخ صور و حشر خلق از قبور و ازدحامشان در عرصه قیامت باشد، در حالی که اجابتکنندگان ندای حقّ در قیامت به مقرّبان و مغضوبان و مقبولان و مردودان و مردّدان تقسیم میشوند و در خوف و رجا قرار دارند، حجّاج در میقات نیز چنیناند که نمیدانند اتمام حج برای آنها ممکن خواهد بود یا نه.
سفیان بن عیینه نقل کرده است که زین العابدین (علیه السلام) حجّ به جا آوردند. هنگامی که احرام پوشیدند و بر مرکبشان نشستند، رنگشان زرد شد و رعشهای بر بدنشان افتاد و نتوانستند لبّیک بگویند. از ایشان سۆال شد آیا لبیک نمیگویید؟ فرمودند: میترسم که خداوند بگوید لا لبیک و لا سعدیک. وقتی که لبیک گفتند بیهوش شدند و از مرکبشان به زمین افتادند و همین وحشت و ترس بر حضرت باقی بود تا حجّ را به پایان رساندند.

حاجی باید قلباً متوجه عظمت، خوف و خشیت، و محبّت خدا باشد و بداند که با این طواف شبیه فرشتگان مقرّبی است که بر اطراف عرش طواف میکنند و باید آگاه باشد که طواف مطلوب همان طواف قلبی با حضرت ربوبی است.
حاجی باید به هنگام استلام حجر توجّه داشته باشد که با خدا بیعت میکند تا از او فرمان برد و تصمیم قطعی داشته باشد که به این بیعت وفا کند و متوجّه این آیه شریفه باشد: «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَک إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکثَ فَإِنَّما یَنْکثُ عَلی نَفْسِهِ» و به همین دلیل پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودهاند: «حجر الاسود دست خداست در زمین، مردم با او مصافحه میکنند چنان که با برادرانشان».
حاجی باید با گرفتن پرده کعبه طالب قرب حق و محبّت الهی و شوق به ملاقات پروردگار باشد. و به منظور تبرّک یافتن و امید رهایی از آتش، پرده خانه را بگیرد، بلکه در دست زدن به هر جزئی از اجزای خانه باید نیّتش این باشد که اصرار در طلب آمرزش و آسایش داشته و ذهنش را به سوی واحد حقیقی متوجه کند و رهایی از عذاب را بخواهد، مانند گناهکاری که دست به دامن کسی میزند که از فرمانش سرپیچی کرده است و معتقد است که پناهگاهی و اجابتکنندهای جز عفو و کرم او نیست و دامنش را جز با تحصیل بخشش رها نمیکند و جز طاعت و فرمانبری در آینده عمر کاری انجام نمیدهد.

هنگامی که حاجی سر و صدای اجتماع و گوناگونی زبانشان را میبیند باید متوجه باشد که هر جمعیّتی در امور از پیشوای خود پیروی میکنند و بر همین مبنا به مشعر و منا میروند و بر همین مبنا روش آنها را پیروی میکنند. از این مجموعه باید صحرای قیامت و اجتماع امّتها با پیامبران و پیشوایانشان و پیروی هر امتی از پیامبرش و امید به شفاعت آنها را در نظر بگیرد که پیامبران آنها را در صحرای قیامت وارد میکنند که آیا مورد عفو واقع شوند یا نشوند.
حاجی باید از رمی جمره قصد اطاعت امر خدا و اظهار بندگی و عبودیّت کند و منظورش این باشد که به حضرت ابراهیم (علیه السلام) شباهت پیدا کند. اگر حاجی چنین پندارد که شیطان بر ابراهیم (علیه السلام) ظاهر شده است و بر او ظاهر نمیشود باید بداند که این خود وسوسه شیطان است که بر قلب او القا کرده است تا چنین پنداری که رمی جمره فایدهای ندارد و به بازی شبیه است و باید این وسوسه را با جدیّت از خود دور کند و با رمی جمره دماغ شیطان را به خاک بمالد.
حاجی باید بداند که غرض از قربانی تقرّب جستن به خدای تعالی و امتثال فرمان اوست و قربانی باید کامل و صحیح الاعضا باشد و بدین امید قربانی کند که خداوند با هر جزئی از قربانی جزئی از بدن او را از آتش آزاد فرماید. در لسان روایت نیز وعده شده است: «هر چه قربانی گرانتر و کاملتر باشد آزادی انسان از آتش بیشتر و کاملتر خواهد بود».
فرآوری: زینب مجلسی راد
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع:
شرح نهج البلاغه، ابن میثم بحرانی، ترجمه محمدی مقدم و نوایی، ج1، ص 454 تا 465.