مراغه یکی از کهنترین شهرهای ایران است که ریشهای تاریخی در افسانهها دارد. در گذشته های دور, نیایشگاههای مهری در کنارههای شهر ساخته میشدند. یکی از این نیایشگاهها در 4 کیلومتری جنوب غربی مراغه, در روستای «ورجوی» ساخته شده است. وجود این گونه نیایشگاهها مهری آریایی, با چنین دیرینگی و همزمان نبود حتی یک دستنوشته بر روی پوست, چرم, کاغذ و … به زبان ترکی و یا یک نشان از فرهنگ بیابانی ترکان در آذربایجان, خود گواه استواری است بر پیوند بسیار نزدیک مردم این سامان و بخش اران با دیگر اقوام ایرانی و در پی آن, جدایی ایشان از ترکتباران آسیای میانه و مغولستان! مردم ورجوی از وجود نیایشگاه میترا/ مهر در قبرستانشان شگفت زده شدند, چراکه این سازه به انگیزهی قدمت و ریختار ویژهی نیایشگاههای میترایی همسانیهای همیشگی را با سازههای باستانی ندارد.
مهرپرستان این نیایشگاه را در زمان اشکانیان(248-224 پیش از میلاد) با بٌرش یک خَرسنگ و ساختن یک ورودی با پهنای 5.40 متر ساختهلند. یک پشتهی شیبدار به یک راهروی زیرزمینی میرسد که سقفی هلالی شکل در ورودی غار ایجاد کرده است. بُلندای سقف راهرو از زمین 2.5 متر است و خود راهرو 17.60 متر درازا دارد.
راهروی میانی حفرههای فراوانی دارد که به اتاقهای زیرزمینی با سقف گُنبدی شکل میرسد. این حفرهها در این سقفها در دورهی اسلامی و به منظور روشنایی ساخته شدهاند. سراسر سالن اصلی, نوشتههای قرآنی به دبیره ی نسخ دیده میشود که دور دیوارها و ورودیها را مانند کمربندی دربرگرفته است. این بخشها پس از اسلام و در زمانی که این جایگاه به عنوان خانقاه صوفیان یا مسجد ِ قبرستان از آن بهره برده میشد در درازای زمان از میان رفتهاند.
در پایان سالن اصلی, سکویی با دو پلکان وجود دارد که در گذشته به درب چوبی کوچکی میرسید. پس از ورود به این درب, سالنی مدور با 6 متر درازا دیده میشود که مردم ورجوی آن را آرامگاه «ملامعصوم», دوست و یار پیامبران میدانند. آرامگاه با سنگ ساخته شده و کمان گنبدی شکل زیبایی در پیرامون دیوار به چشم میخورد.
در میان سالن, گوری چوبی با اندازه ی 1*2 متر وجود دارد که آرامگاه ملا معصوم را نشان میدهد. مهر در اوستا و پارسی باستان میترا و در زبان پهلوی میثره(mithr) آمده است. این ایزد در دین زرتشت ایزد پیمان, روز و روشنایی است چراکه هیچ چیز از دید او پنهان نمیماند. آیین میتراییسم از ایران به بابل, آسیای کوچک و سپس به اروپا راه یافت و به دست مسیحیان از میان برداشته شد, هر چند هنایشهای(اثرات) خود را بر مسیحیت به گونهی سرشتین داشته است.
از آنجایی که مهر در یک غار به دنیا آمد, غارها در این آیین برای ساخت نیایشگاه بسیار اَرجدار هستند. مهرپرستان مراسم خود را در غاری طبیعی انجام میدادند و بیشتر یک چشمه/روخانه/ آب روان نیز در نزدیکی غار وجود داشت.
آذربایجان و اران اران، بخش شمالی رود ارس
کورش محسنی
اران یا قفقاز یا آلبانی به سرزمینهای بخش شمالی رود ارس گفته میشود که امروزه گاهی با نام ایرانیشمالی نیز خوانده میشود. تا چند سال پیش و پیش از جداسازی سرزمین اران که همواره بخشی از ایران بوده است، هیچ گاه به سرزمینهای شمالی ارس، در هیچ سندی نام آذربایجان داده نشده است. در پیماننامههای ننگین گلستان و ترکمانچای در زمان فتحعلی شاه قاجار نیز هیچ گاه از سرزمینهای شمالی رود ارس با نام آذربایجان یاد نشده است. آریان (سده ی دوم میلادی) نیز از آلبانیای قفقاز و آذربایجان به عنوان دو سرزمین جدا یاد میکند.
دولتهای عثمانی و شوروی کوشیدند با پافشاری بر روی نام جمهوری آذربایجان بر بخش شمالی رود ارس، وانمود سازند که این دو سرزمین -یعنی اران و آذربایجان- از آغاز سرزمینی یکپارچه بودهاند و هماکنون از هم جدا افتادهاند و باید روزی به یکدیگر بپیوندند. شوروی با این کار میتوانست پس از جدا سازی اران از ایران، بخش آذربایجان و سپسس کردستان و خوزستان را نیز به خاک خود بیافزاید و سرانجام به آبهای گرم خلیخ فارس (persian gulf) دست پیدا کند.
این پرسمان را بارتولد که زمانی در وزارت خارجه روسیه بود چنین بازگو میکند: "نام آذربایجان (اران) از آن روی برگزیده شد که گمان میرفت با برقراری جمهوری آذربایجان، این سرزمین و آذربایجان یکی شوند. هرگاه لازم باشد نامی انتخاب کرد که سراسر جمهوری آذربایجان [شوروی] را دربرگیرد، در آن صورت میتوان نام اران را برگزید. گروهک کمونیستی فرقهی دموکرات آذربایجان به رهبری پیشه وری نیز در همین راستا و با کمک شوروی ایجاد شد.
امروزه نامهای تازهای از سوی قومگرایان به میان آورده شده است همانند «آذربایجان جنوبی» و «آذربایجان شمالی» که هیچ کدام از این نامها دارای پیشینه و اصالت تاریخی و علمی نیستند و تنها با مقاصد قومگرایانه و برای بهرهبرداری بهدست جداییخواهان، ساخته و پرداخته شدهاند.